ضد خاطرات/ مالرو

ضد خاطرات

 

آندره مالرو

ابوالحسن نجفی

 

انتشارات خوارزمی

کتاب ضد خاطرات کتابی هست که خود مالرو خیلی دوسش داشته . خاطرات زندگی مالرو هست اما نه اینکه بگیم زندگی نامه یا خاطرات به سبک معمول . نه اومده با توجه به مطلبی که می خواسته بیانش کنه اشاره ای به خاطرات مرتبط با اون موضوع کرده که تجربیات شخصی خودش بوده . مالرو به جاهای مختلفی سفر کرده جاهای خیلی خیلی عجیب ، تاریخ را می شناخته و از این شناخت ها این سفرها و تجربه ها و درس هایی که گرفته و کارهایی که فکر می کنه باید کرد صحبت می کنه .

خوب مسلما از خوندنش چیزای جالبی را متوجه می شید و اگر مالرو دوستید اینو را هم دوست خواهید داشت .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

حقیقت هر کس را نخست در آنچه پنهان می کند باید جست .

 

بعید نیست که در قلمرو سرنوشت ، ارزش انسان بیشتر وابسته به عمق پرسش هایش باشد تا به نوع پاسخ هایش .

 

انسان عبارت است از آنچه می کند .

 

شاید اضطراب نیرومندتر از هر چیز باشد .

 

بیان بدیهیات یکی از نشانه های پیامبری است .

امید/مالرو

امید

 

آندره مالرو

رضا سید حسینی

 

انتشارات خوارزمی

موضوع کتاب در ارتباط با جنگ اسپانیاست . البته من چندان نمی تونم روش اسم داستان بذارم به نظرم از نظر داستانی چیز منسجمی نیست اصلا شاید تا آخر شخصیت ها را حتی نشناسید جوری تعریف نشدن که باهاشون ارتباط برقرار کنید به نظر شخصی من البته و در ضمن اگر کتاب را می خواهید بهتر درک کنید یک مرور مختصری بر جنگ داخلی اسپانیا دلایلش و گروه های درگیر در اون داشته باشین . دو گروه نظامی و یک جورایی مردمی در برابر هم ایستادند جمهوری خواه شاید بشه گفت و سلطنت طلب و کتاب شرح صحنه هایی از این جنگ شرح عقاید مردم و حوادثی هست که توی جنگ پیش می یاد این که چطور پا می گیره چطور جلو می ره چطور عقاید مردم تغییر پیدا می کنه چه چیزهایی از از بین می ره و ....

من خودم این کتاب را دوست دارم هر چند بسیار غمگین کننده است اما به نظرم دیدگاه های بسیار زیبایی داره . نکات جالب و ریزی را دیده و حس جالبی را توی آدم بیدار می کنه .

آندره مالرو نویسنده معروف فرانسوی هست که خودش توی جنگ شرکت داشته زمانی به عنوان خلبان و زمانی به عنوان راننده تانک . اون از دولت فرانسه مدال مقاومت و صلیب جنگ و از دولت بریتانیا نشان خدمت برجسته گرفته و جنگ را خیلی خوب و از نزدیک می شناخته و شاید برای همین خیلی واقعی کتابش را دراورده .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

وقتی جماعتی را مجبور کنند که زندگی پستی داشته باشند دیگر نمی توان از آنها انتظار افکار عالی داشت .

 

اگر کینه را این همه به آنها یاد نمی دادند شاید بهتر می توانستند عشق را یاد بگیرند .

 

تجربه فقر ، هرگونه اعتقادی را که تا آن روز داشت ویران ساخته بود .

 

من برای همه کس حق زندگی قائلم ولی نمی خواهم که هر کس این زندگی را با آنچه از دیگران توقع دارد تعریف کند .

 

چرا مردم راه مقدس کسی را که در این لحظه ناظر بر اعمال ما است با راه کشیشان ناشایستش عوضی می گیرند ؟

 

هیچ چیز دشوارتر از این نیست که مردم را درباره آنچه می خواهند بکنند به تفکر واداریم .

 

انقلاب اگر نتواند انسان ها را بهتر کند به چه درد می خورد ؟

 

زیستن در قید مسائل اخلاقی همیشه فاجعه بار است .

 

چشم پوشی از آنچه انسان دوست داشته و به خاطرش زندگی کرده است هرگز آسان نیست .

 

من دیگر هیچ کدام از آن چیزهایی را که باور داشتم ، باور ندارم .

 

حتی شکنجه هم در برابر قطعیت مرگ کم اهمیت است .

 

جنگ به هر صورتی که تمام شود ، با کینه ای که به این حد رسیده است ، چگونه صلحی امکان خواهد داشت ؟

 

اگر هر کسی یک سوم کوششی را که در مورد شکل حکومت به کار می برد ، صرف خودش می کرد ، زندگی در اسپانیا امکان پذیر می شد .

 

برای حرف زدن از عشق برای عاشقان ، باید عاشق بود نه اینکه مقاله ای تحقیقی درباره ی عشق نوشت .

سرنوشت بشر/ مالرو

سرنوشت بشر

 

آندره مالرو

سیروس ذکاء

 

انتشارات خوارزمی

سرنوشت بشر هم مثل کتاب قبل درباره جنگ داخلی هست . این بار در چین شاهد جنگ هستیم قهرمانان کتاب ما که در جبهه کمونیست ها می جنگند امیدوارند از زیر سلطه سرمایه داری بیرون بیان و با کمونیسم پیوند داشته باشند . مبارزه اونها با دولت، نحوه شورش، نحوه ادامه کار، مبارزات، تفکرات درونی و نقش کشورهای دیگه از جمله فرانسه در چنین مراحلی مسائلی هستند که توی کتاب بهشون پرداخته شده .

قشنگ بود البته این کتاب را کمتر دوست داشتم شاید چون در کل فضای چین جذبم نمی کرد و البته قهرمانانش را هم درک نمی کردم و دیگه اینکه فضای جنگ دیگه بسه به نظرم این کتاب هم عین قبلی بود . دلیل دیگه اش هم اینه من انقلاب اسپانیا را می شناسم اما چین را نه. البته خوب این نظر شخصیه منه ها وگرنه که در مجموع این رمانشون را قوی تر و عمیق تر می دونند و جایزه گنکورم برده .

در مورد آندره مالرو باید بگم اصلا شاگرد موفقی نبوده و حتی نمی تونه دبیرستان را تمام کنه ! در مورد افکارشم خوبه بدونید از مخالفان شدید استعمار فرانسه در هند و چین بوده و کمک می کنه برای این کار اتحادیه ای هم تاسیس بشه .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

هیچ انسانی با انکار زندگی ، زندگی نمی کند .

 

حتی یک اقلیت هم همیشه شامل اکثریتی از احمق هاست .

 

من انسانیتی را که از تماشای رنج ساخته شده است دوست ندارم .

 

می شود زندگی را مدت زیادی فریب داد ولی سرانجام زندگی آنچه را برای آن ساخته شده ایم از ما می سازد .

نمایشنامه های آموزشی/ برشت

 

نمایشنامه های آموزشی

 

برتولت برشت

فرامرز بهزاد- بهرام حبیبی – اردشیر فرید مجتهدی

 

انتشارات خوارزمی

آن که گفت آری آن که گفت نه را قبلا معرفی کردم و سایر نمایش نامه ها عبارتند از :

پرواز از فراز اقیانوس : اولین خلبانی که قرار است از روی اقیانوس پرواز کند .

نمایشنامه ی آموزشی شهر بادن درباره ی موافقت : تاثیر انسان ها در زندگی هم و حس نوع دوستی

تدبیر : مبلغان کمونیسم در کشوری دیگر .

استثنا و قاعده : بازرگانی که می خواهد به کمک باربر وراهنمایش زودتر از سایرین به شهر مورد نظر برسد .

هوراتیائیان و کوریاتیائیان : جنگ بین دو همسایه ضعیف و قدرتمند .

راستش موقع خوندن کتاب قبلی برای اولین بار به عنوان نمایشنامه اموزشی برخوردم و برام سوال بود یعنی چی برای همین هم کلا اومدن بعدش سراغ این کتاب برشت . اینا یک سری نمایشنامه هستند که برشت بین سال های 1928 تا 1930 می نویسه و به نظر خشک و بی روح هم می آیند و حالتی بین نظم و نثر دارند البته چیزای خوبی هم در موردشون گفته می شه که پایه گذار یه سری کارهای بعدی برشتند و از این جور مطالب ولی من در مجموع دوستشون ندارم نه اون حالت اهنگینش نه اون حالت نصیحت دادنش را به نظرم برای کسایی خوبه که در حال مطالعه برشت هستند و خوب این قسمت را هم باید باهاش آشنا باشند.

 

قسمت های زیبایی از کتاب

حالا 25 سال داری و ترست کم است ، اما وقتی که 25 سال و یک شب و یک روز داشته باشی ترست بیشتر خواهد شد .

 

در هنگامه ی مبارزه فراموش کردیم ناممان را و چهره مان را و در هنگامه ی تلاش برای جهشی تندتر فراموش کردیم هدف حرکتمان را .

 

برای امتناع از کمک ، قدرت لازم است . برای گرفتن کمک هم قدرت لازم است .

 

تنها با آموختن از واقعیت است که می توانیم واقعیت را تغییر دهیم .

 

هر کس که باز می گردد فاتح نیست اما فاتحی نیست که بازنگردد .

بنال وطن /پیتون

بنال وطن

 

آلن پيتون

سيمين دانشور

 

انتشارات خوارزمي

داستان در آفريقاست . در مورد كشيشي در دهكده يا شهري فقير و دور افتاده كه به شهر سراغ خواهر و پسرش مي رود و آنجا با اتفاقات ناگواري مواجه مي شود خواهرش بدكاره شده پسرش به جرم قتل يك سفيد پوست در حال محكمه است دختر كم سني از پسرش باردار است .... داستان ، داستان فقر و فساد سفيد ها و سياه ها و همچنين روشني و احسان سفيدها و سياه هاست . يه جورايي سعي كرده منصفانه به قضيه نگاه كنه و خوب و بد و سياه و سفيد آفريقا را در كنار هم ببينه . عواملي كه باعث بدي سياه ها مي شه و كاراي جدا بدي كه مي كنند و از اون ور سياه هاي خوب . كاراي بدي كه سفيدها مي كنند زخم هايي كه از سياه ها مي خورند و از اون سفيدهاي خوب ....

كتاب قشنگي بود به دلم نشست خيلي كلاسيك بود البته ها يعني واقعا اون قدر كلاسيك كه ادم ياد كتاب هايي مي افتاد كه شايد 10 سال پيش خونده ولي قشنگ بود از موضوعش و ديدگاهش كلا خوشم اومد كتاب خوبي بود و البته قسمت هاي زيبا هم زياد داشت ولي من نشد يادداشت بردارم چون توي شرايط ثابتي كتاب را نمي خوندم

نويسنده كتاب هم كه خوب آفريقاييه و خودش زماني توي دارالتاديب سياه پوستان كار مي كرده و زماني هم معلم مدرسه سفيدپوستان بوده .

از اون كتابايي كه اسمش را خيلي شنيديم دوست داشتم بخونمش .

شویک در جنگ جهانی دوم /برشت

شویک در جنگ جهانی دوم

 

برتولت برشت

فرامرز بهزاد

 

انتشارات خوارزمی

این نمایش نامه در حقیقت اقتباسی از رمان شوایک سرباز پاکدل نوشته ياروسلاو هاشک هست که رمان خیلی معروفی هست و امیدوارم بتونم رمان اصلی را هم یک زمانی بخونم .

شویک یکی از مردان ساده اهل چک هست که به دلیل تشخیص پزشک مبنی بر ابله بودن از خدمت معاف شده ولی به دلیل مهربانی و حس وفاداری به دوستان در دردسرهای جنگ سهیم شده و دوباره سر و کارش  با آلمان و ارتش نازی می افتد و به عنوان سرباز وارد جنگ با روسیه می شود . از همون شخصیت های شبیه به دون کیشوت و ... شخصیت های باهوش ابله نما و دوست داشتنی .

کتاب تقریبا قشنگی بود .  راستش هم به نظرم این تیپ شخصیت ها خیلی تکراری و عادی شدند هم از یک میان پرده ها و یا حتی صحنه هایی که حالت شعاری و شعرگونه داشت اصلا خوشم نمی یومد ولی کلیتش روان و خوب بود و به دل می نشست . آدم را جذب می کرد و خیلی خوشخوان بود . برشت را جزء بنیان گذاران تئاتر حماسی می دونند . برشت با به قدرت رسیدن هیتلر از آلمان  فرار می کنه و به امریکا می ره و تا دو سال بعد از پایان جنگ هم همون جا می مونه .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

جنگ تا آخر دنیا طول نمی کشه ، همین طور هم صلح .

 

دوران ها می گذرند . برنامه های عظیم قدرت مندان سرانجام متوقف می مانند .
حتی اگر دست هایشان را مدام به خون آلوده کنند ، دوران ها می گذرند ، زور چاره ی کار نیست .

به کی سلام کنم ؟ /دانشور

به کی سلام کنم ؟

 

سیمین دانشور

 

انتشارات خوارزمی

این کتاب هم شامل ده داستان کوتاه از خانم دانشور هستند .

تیله شکسته : در دهی تپه ای باستانی کشف شده و باستان شناسان برای کشف سفال به آنجا آمده اند .
تصادف : زنی ناگهان عاشق ماشین شده و شوهرش را مجبور به خریداری اتوموبیل می کند .
به کی سلام کنم ؟ : زنی که فراش مدرسه بوده تنها دخترش را شوهر داده و اکنون بیکس و تنهاست .
چشم خفته : زن های شیرازی که فامیل هستند و پشت سرهم نیز حرف می زنند .
مار و مرد : نسرین بچه دار نمی شود و زنی کولی دوایی به او می دهد .
انیس :کلفتی که  از ده به شهر امده تا طلاقش را بگیرد .
درد همه جا هست :پسری که برادر کوچکش سرطان خون دارد .
یک سر و یک بالین :زنی که شوهرش او را طلاق داده و اکنون عروسی پسرش است .
کیدالخائنین : سرهنگ بازنشسته و دعوای او با پیش نماز مسجد .
سوترا :مردی که لنجش در دریا غرق شده و در هذیان گذشته اش را مرور می کند و ...

کتاب بدی نبود . شبیه مجموعه قبل موضوعات و نثر زیبا و دلنشین ولی طولانی بودن زیاد . توصیفات ریزی که با داستان کوتاه هم خوانی نداره . بیشتر داستان ها هم در ارتباط با خانم ها هستند .
جالبه بدونید خانم دانشور در امتحان نهایی دیپلم شاگرد اول کل کشور بوده و بعد هم دکترای زبان و ادبیات فارسی را از دانشگاه تهران می گیره . ایشون درجه‌ فوق‌ دكتري‌ تخصصي‌ در رشته‌ زيبايي‌شناسي‌ را از دانشگاه‌ استنفورد آمریکا كسب كرد.

 

قسمت های زیبایی از کتاب

تو چرا باید بسوزی و بسازی ؟ مگر عمر را چند بار به آدمیزاد می دهند .

 

افشين من آمدم  . مي خواهي گازم بگيري ، بگير . من ديگر نمي زنمت . صداي افشين را نشنيد . رفت دم پنجره اتاق افشين ، پنجره بسته بود . گفت : افشين يادت است وقتي به دنيا آمدي ، از بيمارستان برايم يك قايق بادي و يك چراغ دستي و يك زرافه آوردي .

 

سرهنگ گفت : باشد نمازم را مي خوانم به شرطي كه بگذاري چهار تا زن و نود و نه تا صيغه بگيرم .
- گفتم كه اصل عدالت است ، همين كه روي من هوو بياوري ،همان اولين قدم دلم را شكسته اي و به من ظلم كرده اي .

شهری چون بهشت /دانشور

شهری چون بهشت

 

سیمین دانشور

 

انتشارات خوارزمی

کتاب مجموعه 10 داستان کوتاه از خانم دانشور هست و جزء اولین کتاب های ایشون به حساب می یاد .

شهری چون بهشت :مهرانگیز کنیز سیاه پوست خانه علی است که برای او از سرنوشتش می گوید و علی عاشق دختر خاله اش نیر است .
عید ایرانی ها : یک خانواده آمریکایی ساکن ایران عاشق حاجی فیروز شده اند و می خواهند کاری برای او بکنند .
سرگذشت کوچه : زن بی سوادی با همه خوب و بد شوهرش ساخته و حالا که شوهرش پزشک شده و به سر و سامان رسیده سراغ دختر جوان دیگری رفته است .
بی بی شهربانو : زن کوری با دختر و پسرش به زیارت حضرت شهربان رفته تا مرادش را از او بگیرد .
زایمان : اکرم جزء معدود ماماهای شهر است و در دوران حکومت نظامی به کمک مردم می پردازد .
مدل : لیلی محصل مدرسه هنر است ولی همکلاسی پسرش عاشق او شده و باعث دردسرش گشته است .
یک زن با مردها : دکتر عاشق زنش است ولی می داند این زن با مردان زیادی رابطه دارد .
در بازار وکیل  : مرمر دختر اربابش را برای گردش به بازار وکیل آورده ولی از او غافل می شود .
مردی که برنگشت : محترم با دو پسر کوچک چشم به راه بازگشت شوهرش از سر کار است ولی اثری از مردش نیست .
صورتخانه : مهدی بازیگری است که سال ها نقش سیاه را در تئاتر بر عهده دارد .

موضوع داستان ها خیلی متنوع و جذاب و شاید هم خوان با اوضاع اون زمان باشه . نثر خانم دانشور هم بسیار دل نشین هست ولی داستان ها زیادی طولانی هستند . یعنی عین رمان در این داستان هم همه چیز را خانم دانشور جزء به جزء و به صورت رئال وصف کرده که خوب درست نیست و جذابیت را هم کم می کنه . با همه این توصیف ها من کتاب را دوست داشتم و داستان هاش به دلم نشست به نظرم کتاب خوبیه هر چند با اقبال عمومی رو به رو نشده .

جالبه بدونید خانم دانشور اولین رئیس کانون نویسندگان ایران بوده .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

ای خدا این دنیای تو چه قدر پر است از دختر کوچولوهای ترسیده ی بیکس  و جوجه هایی که زیر دست و پای بزرگ تر ها له می شوند .

 

تنها هدیه ی جالب زندگی همین عشقه .

 

آدم هایی خوشبختند که عشق به موقع به سراغشون بیاد .

 

من عشق را مثل تو رمانتیک ندیده ام . من عشق را به بند ناف آویزان دیده ام . حتی عشق را بخیه زده ام . عشق را دیده ام در حال خون ریزی که هر چه ارگتین بزنی خون بند نیاد . عشق را دیده ام در ترس ، ترس از پدر و مادر ، ترس از زن و بچه ، ترس از آبستنی . عشق را دیده ام در سقط جنین . عشق را دیده ام در چاقو که به سفیده ران خورده . آن هم برای یک لنگه ابروی همدم دندان طلا .

ساربان سرگردان /دانشور

ساربان سرگردان

 

سیمین دانشور

 

انتشارات خوارزمی

ساربان سرگدان جلد دوم جزیره سرگردانی هست . در این کتاب هستی وارد مبارزات سیاسی شده و به همین جهت همراه با مراد به جزیره ای شنی در وسط کویر تبعید شده است . هم چنان خط سیر زندگی شخصیت های داستان را دنبال می کنیم با این تفاوت که رنگ و بوی اوضاع سیاسی توش پر رنگ تر می شه و می بینیم که انقلاب چه تاثیری توی زندگی یا عقاید هر کدوم از این افراد داره . بیشتر از این توضیح نمی دم چون انتهای کتاب قبلی لو می ره .

کتاب قشنگیه و دل نشین . سیمین دانشور با تسلط کامل کتاب را نوشته ولی جلد اولش بهتر بود توی این جلد هم یک مقدار مثل سریال های ترک آدمهای بد به سرنوشت بد می رسن و آدمهای خوب به سرنوشت خوب و هم اینکه یک مقادیری از خودش تعریف کرده هی .

سیمین دانشور از نویسندگان شیرازی کشورمون هستند ، پدر ایشون پزشک و مادرشون نقاش بوده .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

هر کس هر چیز را عاشقانه بخواهد به آن می رسد .

 

این مرگ چیست که حضورش آدم را به مرور زندگی اش وا می دارد ؟ انگار زندگی در پیش چشمانش رژه می رود و آدم از خودش می پرشد من در این زندگی چه کرده ام ؟ نمی پرسد چه خواهم کرد ؟ چرا که نمی داند کی نوبت به او می رسد ؟

 

سیم های زیر تار زنانه است و سیم های بم مردانه و از تلفیق این دو است که موسیقی دلنواز زندگی نواخته می شود .

جزیره ی سرگردانی /دانشور

جزیره ی سرگردانی

 

سیمین دانشور

 

انتشارات خوارزمی

هستی 26 ساله همراه با مادر بزرگ و برادرش شاهین زندگی می کند . مادربزرگ زنی مذهبی و سنتی است . مامان عشی مادر هستی زنی امروزی و مدگراست که با مرد ثروت مندی ازدواج کرده  . مراد دوست و هم کلاسی هست که عشق دیرین او نیز می باشد  . مراد حاضر به ازدواج با هستی نیست ، او درگیر سیاست و مبارزه مسلحانه است . سلیم نیز خواستگار پولدار و شدیدا مذهبی هستی است . هستی در این میان جزیره سرگردانی است که نمی داند چه کند و به سمت چه کسی برود و ....

قشنگ بود خوشم اومد شخصیت پردازیش و عکس العمل شخصیتهاش جالب وتفکر برانگیزه . هستی را سرگردانیش تصمیماش تشویشاش و .... را دوست دارم . نکته جالب دیگه اینه که مثلا سیمین دانشور استاد هستی است و از این طریق از خودش و جلال هم در کتاب حرف زده . کتاب قشنگیه .

بعد از یک عالمه وقت سرگرم بودن با کتاب های نویسنده هایی که از قبل می شناختمشون تصمیم گرفتم یک گریزی بزنم به خانم دانشور و با ایشون هم از طریق 4 ، 5 تا کتاب آشنا بشم . خانم سیمین دانشور هم از بزرگ ترین نویسندگان و مترجمان کشورمون و همسر جلال آل احمد نویسنده مشهور دیگه کشور می باشند .

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

صف زن و مرد دم گیشه ی سینما میهن به هم ریخته بود . هستی می اندیشید  : ملت ایران به صف عادت نخواهد کرد تا ابدالآباد .

 

 

این مردها چه جور آدم هایی هستند ؟ همین که طرف را کمی رام دیدند ، بد قلقیشان شروع می شود .

سووشون/دانشور

سووشون

 

سیمین دانشور

 

انتشارات خوارزمی

یوسف و زری زن و شوهر نسبتا ثروتمندی در فارس هستند ولی یوسف از اربابان سخت گیر و طمع کار نیست و از آنانی است که رعیت را همچون خانواده خود می پندارد و از چاپلوسی نفرت دارد . داستان در دهه 20 و در زمان سلطه انگلیس بر ایران جریان دارد . آن زمان که پیشرفت تنها در تملق گفتن بیگانه است و فریاد حق را در نطفه خفه می کنند و یوسف از آنهاست که فریاد می زند .

در کمال شرمندگی اعتراف می کنم این کتاب را هنوز نخونده بودم . قسمت هاییش را توی ادبیات دبیرستان داشتیم و این جمله که یوسف می گفت شلخته درو کنید تا به خوشه چینان نیز برسد همیشه در یادم بوده ولی خوب طول کشید تا خوندمش . خیلی قشنگ بود و بسیار خوشم اومد . اولش یک جورایی کتاب معمولی هست مرد ثروتمندی که از قشر فقیر دفاع می کنه فقط جالبش به بیان ساده و روان داستان هست و نقطه قوت دیگه طراحی شخصیت ها زیباست از اون مدل سیاه سفیدهایی نیست که حال آدم را بد کنه اگه سیاه سفید هم هست قشنگ و دلنشین تصویر شده ولی اوج داستان ، آنچه که داستان را برای من شدید دلنشین می کنه پایان کتاب هست این که چطور این داستان را تمام می کنه چور با داستان قتل سیاوش و مراسم عزاداری سووشون ربطش می ده فوق العاده است . توصیف سووشون و نحوه اتمام داستان خیلی زیباست .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

دوست داشتن که عیب نیست بابا جان . دوست داشتن دل آدم را روشن می کند . اما کینه و نفرت دل آدم را سیاه می کند . اگر از حالا دلت به محبت انس گرفت ، بزرگ هم که شدی آماده دوست داشتن چیزهای خوب و زیبای دنیا هستی . دل آدم عین یک باغچه پر از غنچه است ، اگر با محبت غنچه ها را آب دادی باز می شوند ، اگر نفرت ورزیدی غنچه ها پلاسیده می شوند .

 

بچه وقتی خاطره پیدا کرد و توانست گذشته را به یاد بیاورد دیگر بچه نیست . هر چند این گذشته فقط چند ساعت پیش باشد .

 

در هر جنگی هر دو طرف بازنده است .

 

گریه نکن خواهرم ، در خانه ات درختی خواهد رویید و درخت هایی در شهرت و بسیار درخت در سرزمینت .
و باد پیغام هر درختی را به درخت دیگر خواهد رسانید و درخت ها از باد خواهند پرسید : در راه که می آمدی سحر را ندیدی!

آزادي يا مرگ /کازانتزاکیس

آزادي يا مرگ

 

نيكوس كازانتزاكيس

محمد قاضي

 

انتشارات خوارزمي

كتاب در مورد دعواي بين مسيحيان و مسلمانان كرت هست . پهلوان ميكلس قهرمان اصلي كتاب يك پهلوان كرتي هست كه بسيار شجاع و ميهن پرست و در عين حال خشن و وحشي است . ترك ها و كرتي ها سر موضوع كوچكي با يكديگر دعوا مي كنند و انتقام و آدم كشي آن قدر ادامه مي يابد كه كار به جنگ مي كشد .

كتابش فوق العاده طولاني هست و منم تو شرايط كاري بسيار ناجور مي خوندمش و همه اينها باعث شد در كنار هم كه كتاب اصلا و اصلا به دلم نچسبه . نكته جالب برام اين بود كه چه قدر از خاطرات خودش را در قالب داستان آورده بود . حتی گفته می شه که شخصیت پهلوان میکلس وام گرفته از شخصیت پدر کازانتزاکیس هستش . خلاصه كه كتاب رو دوست نداشتم ولي بخوام صادق باشم بايد بگم اگه تو شرايط بهتري مي خوندمش شايد حس بهتري داشتم .

کازانتزاکیس مدتی وزیر فرهنگ یونان و مدتی هم مشاور ادبی یونسکو بوده است .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

سه جور آدم هست : آنهايي كه تخم مرغ را بدون پوست مي خورند ، آنهايي كه با پوست مي خورند ، و آنهايي كه وقتي تخم مرغ را با پوست خوردند ديزي گلي آن را هم مي خورند . دسته اخير را كرتي مي گويند ...

 

تو هيچ مي داني بزرگ ترين درنده دنيا كيست ؟ لابد خواهي گفت شير . نه ، به هيچ وجه ! بزرگ ترين درنده دنيا آدم است . 

صعود ممانعت پذير آرتورو اوئي /برشت

صعود ممانعت پذير آرتورو اوئي

 

برتولت برشت

فرامرز بهزاد

 

انتشارات خوارزمي

آرتورو اوئي گانگستري است كه سعي مي كند با ايجاد وحشت و ارعاب در دل سبزي فروش ها و بعد از ان ارائه خدمات حفاظتي در قبال پول ، نبض شهر را در دست گيرد .

كلا قصه گانگستريه و واسه همين منو ياد كتاب بيلي باتگيت مي انداخت .

كتاب قشنگيه و يكي از معروف ترين و مهم ترين آثار برشت هم محسوب مي شه . اين ماجرا بارها به اجرا در امده و بازيگران معروفي نقش اوئي را بازي كردند كه از جمله آن ها مي تونيم به آل پاچينو اشاره كنيم .
برشت اين كتاب را تنها توي سه هفته در حالي كه در هلسينكي منتظر دريافت ويزاي ورود به آمريكا بوده نوشته . كتاب در واقع نوشته اي كنايه آميزه كه به آلمان نازي و هيتلر اشاره داره و آرتورو اوئي در واقع همان هيتلر مي باشد .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

بحران كه در پيش باشد از اخلاق ديگر خبري نيست !

 

اين شهر حافظه ندارد . آه كه در اين شهر عمر شهرت كوتاه است .

 

من فقط چهل سال دارم . شما هشتاد سال . پس به ياري خداوند ، بعد از شما از دنيا مي روم !

 

مبادا به اين پيروزي دل خوش كنيد :
هنوز بارور است داماني كه چنين جانوري از آن بيرون خزيد .

تفنگ های خانم کارار و رویاهای سیمون ماشار/برشت

تفنگ های خانم کارار و رویاهای سیمون ماشار

 

برتولت برشت

فرامرز بهزاد

 

انتشارات خوارزمی

کتاب از دو نمایش نامه تشکیل شده است .

تفنگ های خانم کارار : همسر خانم کارار در جنگ علیه فاشیست های اسپانیا کشته شده است . او اکنون نسبت به هر دو طرف جنگ و برد و باخت آن ها بی اعتناست و تنها می خواهد دو پسرش را از میدان دور نگه دارد .
این نمایش نامه در ایران هم اجرا شده است .

رویاهای سیمون ماشار : سیمون ماشار دخترک فقیری است که در مسافرخانه ای کار می کند می کند و برادرش به جنگ رفته . در زمان اشغال فرانسه به دست نازی ها ، وی در اثر کتاب خواندن زیاد ، صدای فرشته ای را می شنود و گمان می کند دوشیزه ی برگزیده ای است که باید فرانسه را نجات دهد .

هر دو نمایش نامه های زیبایی هستند . چندان به ادبیات جنگ علاقه ندارم و موضوعات اجتماعی رو ترجیح می دم ولی هر دو نمایش نامه های جذاب و قوی ای بودند و روی نکات زیبایی دست گذاشته بودند .

شاید براتون جالب باشه بدونید برشت زمانی که محصل بوده توی انشاش عنوان می کنه مردن در راه سرزمین پدری اصلا افتخاری نداره و نزدیک بوده به خاطر همین موضوع اخراج بشه .

 

قسمت زیبایی از کتاب

کسانی که با دست های بدون اسلحه به این جهان خاکی فرستاده شده اند ، خوشا به حالشان اگر بتوانند لااقل با دست های بدون اسلحه هم ترکش کنند .

توروتومبو/استوریاس

توروتومبو

 

میگل آنخل استوریاس

زهرا خانلری ( کیا )

 

انتشارات خوارزمی

کتاب از داستان بلند توروتومبو و یک داستان کوتاه به نام لیداسال تشکیل شده است . توروتومبو داستان مرد سمسار پیری است که از فعالان حکومت است و اختیار خود را از دست می دهد و به دخترکی ۷ ساله تجاوز می نماید و باعث مرگ دخترک می شود  . با این حال از عقاید خرافی پدر و پدرخوانده دختر استفاده نموده و قاتل را شیطان جا می زند اما یک مرد ایتالیایی مخالف نظام او را می بیند و سعی می کند از این موضوع به نفع خود استفاده نماید . اتفاقات داستان در زمان جشن و کارناوال و رقص توروتومبو حادث می شوند . توصیف پر زرق و برق و هیجان انگیز از جشن و رقص و لباس های رنگی در کنار توصیفات اضطراب آمیز از به وقوع پیوستن جنایت حال و هوای زیبا و خاصی به داستان می دهد .

لیداسال نیز در مورد دختر رخت شویی است که عاشق ثروتمندی شده و افسانه ها می گویند اگر یکی از لباس های کارناوال را شبها بپوشد و خود را در آیینه ببیند و در روز جشن آن لباس بر تن پسر رود آنها با هم از دواج می کنند . داستان ساده اما بسیار شاعرانه ای بود .

کتاب خوبی بود . در مورد آقای استوریاس هم بهتره ذکر کنیم که ایشون در زمینه حقوق و نژاد شناسی تحصیلات دانشگاهی داشتند . مدتی به عنوان سردبیر روزنامه مدتی به عنوان نماینده مجلی و زمانی هم به عنوان سفیر مشغول به ار بوده اند .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

تنها چیزی که سرباز بیش از همه به آن احتیاج دارد حضور ذهن است .

 

الفبا را نیز نمی شناسد و سواد خواندن و نوشتن را چیز بی فایده ای می داند چون که این همه مردم که سواد دارند مگر چیزی می خواننند !

آقاي رئيس جمهور/استوریاس

آقاي رئيس جمهور

 

ميگل آنخل استورياس

زهرا خانلري ( كيا )

 

انتشارات خوارزمي

موضوع داستان ، انتقاد از حكومت هاي به ظاهر جمهوري ولي در اصل ديكتاتوري و به خصوص رئيس جمهوري هاي خودكامه اين حكومت ها مي باشد . شاهد يك فضاي پراختناق هستيم ، رئيس جمهوري كه خود را خداي مردم حساب مي كند و در تمام موارد براي مردم كشور تصميم گيري مي كند . حكومتي كه به دليل عدم رضايت از شجاعت و عقايد افراد خاص ، انواع و اقسام جرم ها را به آنها اختصاص مي دهد . محكومين و شاهدهاي اتفاقات مختلف را در زندان به زور شكنجه ، مجبور به اعترافات دلخواه مي كند .... در اين داستان سياست و اختناق شاهد يك برپايي يك عشق و سرانجام آن در چنين حكومتي نيز مي باشيم .

آقاي استورياس داستان را با شيوه هاي خيال آميز و شاعرانه به صورتي بسيار زيبا نقل كرده است . اين كتابش را از ساير كتاب هايي كه از ايشون خونده بودم ، بيشتر دوست داشتم و كلا كتاب خيلي خوبي بود ، هم موضوعش هم نحوه بيانش و هم شجاعتش در نگارش چنين كتابي . به خصوص كه از روي شواهد همه معتقد بودند منظور از رئيس جمهور ، استرادا گابررا ديكتاتور خشن گواتمالا مي باشد . جالبه بدونيد آقاي استورياس خودش به دليل رفتار بسيار دور از انسانيت اين فرد ، پايتخت را ترك كرد و به روستا پناه برد كه اين سفر زمينه ساز آشنايي هر چه بيشتر او با فرهنگ بومي قومش شد . از انتشار اين كتاب در گواتمالا جلوگيري شد اما در ساير كشورها محبوبيت زيادي يافت و در فرانسه جايزه بهترين رمان خارجي را دريافت كرد .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

شهر ، شهري كه براي خسته كردنش آن همه بزرگ بود ، اينك براي تشويش و نگراني هايش بي نهايت كوچك بود .

 

در اين كشور براي موفقيت ، بيشتر مردم داري لازم است تا معلومات .

 

جنايت چيز گران بهايي است ، زيرا كه ضامن اتحاد و سازش با دستگاه حكومت است .

 

مادران هرگز موفق نمي شوند كه وجود خود را از كودكان خود خالي حس كنند .

 

همه ي مردها يكي هستند . مثل سگ هايي هستند كه بوي استخوان آن ها را به سمت خود مي كشد .

 

هيچ چيز احمقانه تر از اين نيست كه هر كس درباره ي رفتار ديگري به دنبال تعبيرهاي بي ارزش بگردد . رفتار ديگري ... ديگري . انتقاد معمولا جز پچ پج هاي زننده چيزي نيست ، زيرا درباره ي اموري كه نفع طرف در آن است سكوت مي كند و درباره ي اموري كه به ضرر اوست داد سخن مي دهد .

 

پرده ها را پايين كشيد ، زيرا احتياج بسياري به خواب داشت يا لااقل مي خواست طوري وانمود كند كه اتاقش هنوز از طلوع روز بي خبر است . چه روزي ! با تلخي به خود گفت : روزي كه قطعا از روزهاي قبل بهتر نخواهد بود .

 

وقتي چيزي كه به نظر انسان غيرممكن مي آيد به وقوع مي پيوندد ما را به گريه مي اندازد ، خواه اين چيز شادي باشد خواه غم .

 

هيچ چيز با مرگ نمي تواند مقابله كند جز عشق .

 

روزي كه تو به دنيا آمدي
من هم همان روز به دنيا آمدم ،
و چنان جشني در آسمان برپا شد
‌كه خدا هم در آن شركت كرد .

پاپ سبز/استوریاس

پاپ سبز

 

میگل آنخل استوریاس

زهرا خانلری ( کیا )

 

انتشارات خوارزمی

جو میکر تامپسون یک آمریکایی است که تصمیم می گیرد در گواتمالا به کشت موز بپردازد و اهداف غیراخلاقی و بلندپروازانه ای نیز در این باب در ذهن دارد . او در رسیدن به این هدف از هیچ کاری رویگردان نیست و  نهایتا نیز مالک یکی از بزرگترین شرکت های پرورش موز می شود و لقب پاپ سبز را از آن خود می سازد . او عاشق دختری به نام مایاری می گردد که بومی گواتمالاست و از تحقیر جو میکر نسبت به مردمش دلگیر ....

بد نبود . من زیاد دوستش نداشتم . چیزی که خیلی اذیتم می کرد تنوع زیاد موضوعات کتاب بود یک عالمه موضوع که شروع می شن و تموم می شن . به نظرم رمان باید یک خط سیر باشه نه مجموعه چند اتفاق متوالی . مثلا اول عشق جومیکر و مایاری را داریم بعد قصه قطع می شه داستان پولدار شدن جو را داریم داستان قطع می شه شاهد ماجرای عشق اورلیا دختر جو هستیم این داستان هم تموم می شه قصه نوه اش بابی را داریم و ..... یعنی از هر جا که یکی از داستان ها قطع بشه بدون وسوسه می تونید کتاب را کنار بگذارید ...... اما نحوه و سبکش مثل اکثر داستان های آمریکای لاتین پر رمز و راز و زیبا بود . 

در حقیقت در این کتاب شاهد غصب زمین های روستاییان توسط زورمندان و در کتاب چشمان نخفته در گور شاهد بازپس گیری این زمین ها توسط همان روستاییان هستیم . شخصیت های دو کتاب هم تا حدودی مشترکند.

در مورد آقای استوریاس بهتر هست این نکته رو هم بگیم که ایشون برنده جایزه صلح لنین هم شدند .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

یا باید مردم را به وسیله ی فشار و زور به اطاعت در آورد یا به حال خود واگذاردشان .

 

نوازشت مرا آتش می زند و بو سه ات تحقیرم می کند ، چون که می دانم در انگشتانت سکه های طلایی است که همه چیز را تباه می سازد ، همه چیز را آلوده می کند .

 

آدمیزاد با داشتن صدا مثل خدایان قدرت دارد و تا وقتی صدامان باقی است قدرتمان نیز باقی خواهد ماند .

 

اشک مدور است ، کره ی پهناوری است سیال که کارش سرانجام غرق کسانی است که دوست دارند ، دوست داشتنی بی بازگشت .

 

دل آدمی هرگز اشتباه نمی کند .

 

افکار سیاسی به ارث می رسد ، در خون آدمی است و هیچ چیز خطرناک تر از این نوع توارث نیست و از همین راه است که از مرد انقلابی ، انقلابی دیگر به دنیا می آید و از پلیس پلیسی دیگر .

 

کسی که پول مول دارد نباید مبارزه کند ! مبارزه مال فقیر بیچاره هاست : ثروتمند میلیونر دیگر به فکر جنگ نیست . دیگرانند که باید به خاطر او بجنگند .....

مادراپور/مرل

مادراپور

 

روبر مرل

مهدی سمسار

 

انتشارات خوارزمی

داستان مادراپور از یک فرودگاه آغاز می شود . سرجیوس با شتاب خود را به فرودگاه می رساند تا به مقصد مادراپور سرزمینی در اطراف هندوستان سوار هواپیما شود . در فرودگاه متوجه سکوت و پرت افتادگی شدید محیط می شود . در حقیقت به جز او کسی در فرودگاه حضور ندارد ، اما ناگهان مهماندار زیبایی ظاهر شده و به او می گوید پرواز معطل اوست و سرجیوس را به درون هواپیما می برد . پرواز حالتی عجیب و استثنایی دارد . شکل چیدمان صندلی ها ، مسافرین و .... در بین راه مسافرین در کل به وجود جایی با نام مادراپور شک می کنند و نهایتا متوجه می شوند هواپیما خلبانی ندارد بلکه توسط زمین هدایت می شود و این مجموعه ای در زمین است که دستورات لازم را به آنها می دهد . زمین برای آنها نوعی خداست!!!!!

فوق العاده زیبا بود نمی دونم چرا اونقدر مشهور نیست و در موردش بحث نشده . من شدیدا خوشم اومد و معتقدم لایه های زیبا و عمیقی داشت . یک جور طنز و استعاره قوی در مورد سردرگمی و همین طور وضعیت خدا و مردم . می دیدیم که چطور همین مردم عادی از زمین به سوی آسمان می روند و بعد جایگاه ها عوض می شود ، آسمان محل زندگی می شود و زمین به نوعی جایگاه خدا و ناشناختگی را برای افراد پر می کند . آدم های مختلفی سوار هواپیمایی با مقصدی افسانه ای هستند . آدم هایی که تا زمان مرگ در هواپیما هستند و بعد از آن وارد محیط زمین می شوند . بسیار دوست داشتم کتاب رو

 

قسمت های زیبایی از کتاب

وقتی یک دیپلمات خاموش است ، سکوت او دو برابر دیگران جدی است .

 

باید راز طول عمر زنان را در ریشه ی عشق سرسختانه ی آنان به زندگی ، و استعدادشان در زیستن با تنهایی و تجرد ، جستجو کرد .

 

شما اساسا موجودی فانی خلق شده اید . موجودی که فقط برای مردن زندگی می کند .

 

وقتی با اشخاص به صورت گناهکار رفتار کنیم ، پس از لحظه ای ، واقعا آنها خود را گناهکار احساس خواهند کرد .

 

مگر آنها که می خواهند باور کنند همانها نیستند که باور می کنند که باور کرده اند ؟

 

انسان هرگز نمی تواند موجودی را که دوست دارد به طور کامل درک کند ، نه به آن جهت که این موجود نفوذ نیافتنی تر از دیگران است بلکه به این دلیل که درباره ی او بیشتر از دیگران خود را سوال پیچ می کند .

مسیح باز مصلوب

 

 مسیح باز مصلوب

 

 نیکوس کازانتزاکیس

محمد قاضی

 

انتشارات خوارزمی

در دهکده ای یونانی رسم بر این است که تعزیه ای در باب ماجرای حضرت عیسی و مریم و حواریون ان حضرت اجرا می کنند . از سال قبل نفرات نمایش انتخاب می شوند و از آنها خواسته می شود تا کردار و رفتار خود را هم جهت با نقش خود تنظیم نمایند .

در سال مورد بحث نیز 4 نفر از مردان ده به عنوان عیسی و سه حواری محبوبش انتخاب شده اند . این 3 تن حقیقتا در نقش خود فرو می روند و راه حق را به زندگی عادی ترجیح می دهند . زندگی آنها دگرگون می شود و شاهد رفتار مردم عصر جدید و به خصوص کشیشان در برابر این دینداران واقعی می باشیم .

این کتاب دید تمسخر آمیزی نسبت به کلیسا داره و به همین جهت در سال 1954 جزء کتب ممنوعه اعلام می شه و شهرت زیادی کسب می کنه

البرت شوایتزر بعد از خواندن این کتاب گفته که در همه عمرم کتابی چنین تکان­دهنده مطالعه نکرده بودم.

جالبه بدونید کینه ای که بسیاری از مسیحیان از این نویسنده و آثارش به دل داشتند، سر انجام باعث شد تا در هنگام مرگش در سال 1957 هیچ کدام از کلیساهای یونان او را نپذیرند و ناچار جسد او را به مورگ سپردند تا در کنار اجساد مجهول­الهویه نگهداری شود.

 

 واقعا کتاب پرجسارتی بود و خیلی خوب بعضی از اقشار جامعه را نشونه می گرفت اما من کلا باهاش مشکل داشتم . اصلا در کل به نظرم کازانتزاکیس به جز شخصیت اصلی داستانش برای هیچ موجود دیگری در داستان اندکی عقل و اخلاق قائل نیست و این حسابی ادم را اذیت می کنه . یعنی یکی دو تا شخصیت کار شده داره و بقیه شخصیت ها در حد افتضاحی کاملا خوب و بدن جوری که به طنز می زنه دیگه .

کتاب زوربای یونانی که قبلا ازش خونده بودم یکی از بدترین کتاب هایی بود که تو عمرم خوندم این یکی هم دوست نداشتم اما حداقل از اون یکی بهتر بود .

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

 وظیفه کاسب دزدین است و وظیفه مرد روحانی ندزدیدن .

 

 خدایا من مرگ را هزار بار بر این ترجیح می دهم که در چشم مردم خوار و خفیف شوم .

  

 -         آه مانولیوس ، چگونه این معجزه اتفاق افتاد ؟

مانولیوس لبخندی زد و گفت :

-         همان طور که معجزه های دیگر اتفاق می افتند . یعنی کاملاً ساده و آرام و بی انکه انتظارش را داشته باشیم .

 

  من مرد فلک زده ای هستم . خدا ضربت خود را از رو به رو به من زده است ولی من نمی توانم ، بلی ، نمی توانم پشیمانی حاصل کنم ....... من هیچ کس را نمی توانم ببخشم ، هیچ کس را !

 

 مرد بودن یعنی اینکه ادم رنج بکشد و ظلم ببیند و بی آنکه از پا درآید مبارزه کند .

 

  حلیم بودن مثل گوسفند خصلت نیکی است ولی وقتی گرگ ها احاطه مان کردند ، در آن صورت شیر بودن ترجیح دارد .

  

 اگر قلب آدمی از عشق یا خشم لبریز نشود ، تو این را بدان که هیچ کاری در این جهان صورت نمی گیرد .

افسانه های تبای

 افسانه های تبای

 

  سوفوکلس

شاهرخ مسکوب

 

انتشارات خوارزمی

کتاب شامل 3 نمایشنامه ادیپوس شهریار ، ادیپوس در کلنوس و آنتگینه می باشد . اول کتاب هم یک مقدمه قشنگ از اقای مسکوب هست که البته به نظر من بهتره بعد از خوندن نمایشنامه ها برید سراغش . برداشت و شفاف سازی قشنگی بر روی مفهوم کتاب است .

 کادموس به فرمان آپولون شهر تبای را بنا می کند و بنا بر فرمان حامی خود ، آتنه ، اژدهایی که فرزند آرس است را می کشد اما نفرین خدایان شامل حال  او و خاندانش می شود . در حقیقت او بنا به فرمان یک خدا ، فرزند خدایی دیگر را می کشد اما باید هم خودش و هم تمام دودمانش تاوان پس دهند همانگونه که تمام دودمان آدم و حوا به کفاره گناه آن دو محکوم شدند . ادیپوس یکی از مردان این خاندان نفرین شده است .

تقدیر ادیپوس کشتن پدر و هم بستری با مادر است او سعی می کند از تقدیر خدایان بگریزد و این موضوع نمایشنامه اول است

در نمایشنامه دوم شاهد لحظات پایانی زندگی ادیپوس هستیم و نمایشنامه سوم شرح زندگی انتیگنه دختر محبوب ادیپوس است که سعی در با حرمت نگه داشتن جسد برادر خود دارد و از این طریق پادشاه و نامزد او او نیز وارد تراژدی می شوند .

شاهد آدمهایی هستیم که گناهکارند اما نه آنکه خیال گناه داشته باشند بلکه در چنگال تقدیر اسیرند و تنها وسیله ای هستند برای انجام سرنوشت

 من خیلی نمایشنامه دوست ندارم اما یک حس باشکوهی داشت کل داستان . انتگینه را ترجیح دادم بعدشم ادیپوس شهریار اخر همه ادیپوس در کلنوس . اما وقتی داشتم می خوندمشون واقعا ارزو می کردم می شد نمایشنامه اش را ببینم . خیلی از حالات و ایده همسرایان خوشم اومده بود  و مرگ انتیگنه هم خیلی خیلی باشکوه بود

  

 قسمت های زیبایی از داستان

  آنگاه که خرد را سودی نیست ، خردمندی دردمندی است .

  

آنچه شدنی است خواهد شد .

 

  چون دوستی پاکباز را برانی ، گرانتر گنجها ، زدگی خویشتن را هدر کرده ای .

 

 از این پیش بامداد روشن من بودی و اکنون ظلمت بی انتهای من

 

 طبایع جان سخت آسانتر می شکنند . سخت ترین فلزات ، آهن ، همان است که آسانتر در هم می شکند .

 

 ستمگران از هر سعادتی برخوردارند و از آن میان از سعادت کر بودن نیز .

رگتایم

 

رگتایم


ای. ال . دکتروف
نجف دریابندری

 

انتشارات خوارزمی

کتاب از نو رمان نو می باشد و به برررسی جامعه امریک و تحولاتش در اوایل قرن 20 می پردازه . کتاب زندگی 3 خانواده امریکایی ،مهاجر و سیاه پوست که در حقیقت بدنه اصلی جامعه امریکاست رت دنبال می کند . در این بین شخصیت های تخیلی نویسنده در کنار شخصیت ها و واقعیت ها قرا می گیرند .
كلمه رگتايم نام نوعي موسيقي است كه از ترانه‌هاي بردگان سياه‌پوست جنوب آمريكا سرچشمه گرفته است و در آغاز قرن در آمريكا بسيار رايج بود. "رگ" به معناي ژنده و پاره و گسيخته است، و "تايم" به معناي وزن و ضربان موسيقي.

گفته شده کتاب تا حد زیادی از خصوصیات رمانس در برابر رمان بهره برده و برام این نکته جالب بود گفتم بازگوش کنم . گفته می شه که رمانس در حقیقت شکل بدوی رمان است و فرق اساسی این دو در طرز نگریستن به واقعیات است . رمان گروهی از ادمها را در نظر می گیرد و جریان زندگی انها را چنان که هست یا فرض می شود که هست دنبال می کند . روابط ادمها با طبیعات و گذشته شان قابل توضیح است و سرشت ادمها مهم تر از اتفاقات داستان است اما در رمانس در ابتدا سرگذشتی نقل می شود و ادمها فقط تا حدی اهمیت دارند که بیان کننده سرگذشت باشند . بیرون اوردن گفت و گو ها از داخل گیومه و ریختن ان درون متن نوعی از عناصر رمانس است .


کتاب نسبتا خوبی بود به نظرم

آبروی از دست رفته کاترینا بلوم

آبروی از دست رفته کاترینابلوم



هاینریش بول
شریف لنکرانی

انتشارات خوارزمی

کاترینا دختری خدمتکار است که زندگی بسیار عادی و یکنواخت دارد .... در اثر حادثه ای ساده پای او به اداره پلیس باز می شود و روزنامه های زرد زندگی او را به نابودی می کشانند
موضوع داستان در مورد اثار مخرب روزنامه نگاران بی تعهد و ترور شخصیتی افراد در مطبوعات است . موضوع جالبی بود کتاب هم مثل همه اثار بول عزیز فوق العاده بود . به نظرم موضوع جالب و جدیدی بود و خیلی خوب نشون داده بود که مثلا چه جمله ای با چه تغییر کوچکی تونسته یک زندگی و یک احساس را نابود کنه . قشنگ بود فقط سبک نوشتن کاملا مثل کتاب "سیمای زنی در میان جمع " بود تو ذوقم خورد عین عین اون نوشته بود

موضوع جالب اینه که بول اول کتاب نوشته :" اشخاص و موضوع این داستان ساختگی است . اکر در شرح بعضی از روش های روزنامه نگاری شباهت هایی با روش های روزنامه "بیلد" مشاهده می شود این شباهت ها نه عمدی است و نه اتفاقی بلکه غیر قابل اجتناب است "
روزنامه بیلد از پر تیراژترین روزنامه های المان بوده