در ستایش تاریکی
خورخه لوئیس بورخس
مانی صالحی علامه
انتشارات پارسه
از بورخس قبلا کتاب هایی را معرفی کردم این یکی دو سال هم چندتایی کتاب جدید ازش اومده بیرون که گفتم یه سری بهشون بزنم خوب چون راستش یک عالمه داستان کوتاه هست زیادم ذهنم یاری نمی ده که حتما این داستان یک صفحه ای را قبلا خوندم یا نه مثلا از این مجموعه تمثیل قصر و بورخس و من را یادم هست که قبلا خونده بودم بقیه داستان هاش به شرح زیره :
نژادشناس : مرد به قبیله سرخ پوستان می رود تا رازشان را کشف کند .
پدرو سالوادورز: مرد چندین سال در زیرزمین خانه مخفی می شود .
افسانه : هایبل و قابیل به هم می رسند .
دعا : در مورد دعا
پایان او و آغاز : یک نفر که مرده
آفریننده : وقتی داره به گذشته اش فکر می کنه
ببرهای خیال : مردی که ستایگشر ببر بوده
ناخن های اگشتان پا : رشد ناخن های پا
آینه های پوشیده : مردی که کابوس اینه داره
بحث پرنده شناسی : تعداد پرنده و خدا
اسیر : پسر بچه ای را در کودکی سرخ پوست ها می دزدند
شیاد : مراسم ختم و جمع کردن پول
دلیا الناسن مارکو : مفهوم خداحافظی
گفت و گویی میان آدم های مرده : گفت و گو بین تعدادی از مرده های جنگجو
طرح توطئه : تکررا مصائب در تاریخ
یک مسئله : تصمیم دن کیشوت
گل رز زرد : مفهوم گل
شاهد : مرد تصمیم دارد خود را بمیراند
مارتین فییرو : چیزهایی که نشان چیزهایی خواهند بود !
دگرگونی ها : تغییر نمادها
تمثیل سروانتس و کیشوت :راجع به ماندگاری دن کیشوت
پارادیسو : بهشت ذهنی ما چهره ای که تو ذهنمون هست
همه چیز و هیچ چیز : کسی که می خواست خودش باشد
رگناروک : یک رویا
دوزخ ، یکم : وحی به ببر و انسان
موزه درباره صحت و دقت در علم : فن نقشه نگاری
درباره ی جان اف کندی : گلوله ای که افرادی را کشت
بیست و پنجم آگوست 1983 : دیدار بورخس با دوران پیری اش در خواب
ببرهای کبود : مرد عاشق ببر است و شایعه وجود ببر کبود را می شنود
گل سرخ پاراسلسوس : مرد از استاد می خواهد گل سرخ را خاکستر و دوباره گل کند
حافظه ی شکسپیر : مرد موهبتی دریافت کرده حافظه شکسپیر
بد نبود خوب به نظر من بورخس قشنگ می نوشته نوشته هاش را دوست دارم موضوعات خیلی جالبی را هم انتخاب می کنه که آدم واقعا به فکر می ره از زاویه باحالی بهشون نگاه می کنه اما شاید 10 درصدش داستان هست بقیه اش یک حالت متن ادبی را داره نوشتن چند خطی راجع به یک موضوع که مبحث مورد علاقه من نیست بنابرین اون قدرها جذبم نمی کنه . هر چند در مجموع خوب بود از ترجمه اش هم راضی بودم .
قسمت های زیبایی از کتاب
اکنون می دانم که واقعا مرا بخشیده ای ، زیرا فراموش کردن ، بخشیدن است .
اکنون من آن خاطره را می جویم و به آن خیره می شوم و فکر می کنم که فریبی بیش نبوده و در پس آن خداحافظی معمولی ، جدایی ابدی نهفته بود .