خاک غریب /لاهیری

خاک غریب
جومپا لاهیری
امیر مهدی حقیقت
انتشارات ماهی
کتاب دو بخش هست . بخش اول شامل 5 تا داستان کوتاه و بخش دوم شامل یک داستان سه قسمتی .
خاک غریب : روما دختری هندی است که مادرش فوت کرده و اکنون پدرش تصمیم دارد برای تعطیلات نزد او بیاید . روما مضطرب و نگران است و نمی داند آیا باید از پدر بخواهد نزد او زندگی کند یا خیر . سه نسل از یک خانواده مهاجر در کنار هم قرار می گیرند .
جهنم – بهشت : در مورد خانواده ای مهاجر از هند که با پسر جوان مهاجری آشنا می شوند و او را مانند عضوی از خود پذیرا می گردند ولی پسر به سمت زنی آمریکایی می رود . این داستان را قبلا خوندم ولی یادم نمی یاد کجا!!!
انتخاب جا : زن و شوهری که برای جشن عروسی یکی از آشنایان مرد به منطقه ای کوهستانی آمده و هتلی رزرو کرده اند . یک جوری روزمرگی زندگیشون را شاهد هستیم .
خوبی محض : در مورد دختری هندی است که در آمریکا بزرگ می شود او سعی دارد با محیط کنار بیاید و بار غربت خانواده را بر دوش داشته باشد ولی برادرش دچار الکل شده و نسبت به خانواده بی توجه است .
به کسی مربوط نیست : دختری هندی به نام سانگ هم خانه پاول می شود . سانگ با مردی به نام فاروق دوست می باشد . روزی دختری به پاول تلفن می کند و می گوید دوست دختر فاروق است و به این ترتیب پاول وارد ماجرای سانگ می شود .
اولین و آخرین بار ، آخر سال ، رفتن به ساحل : این سه داستان به هم پیوسته است در مورد سرنوشت دختر و پسری هندی که والدینشان در زمان کودکی آنها با هم دوست بوده اند .
قبلا از خانم لاهیری دو کتا هم نام و مترجم دردها را معرفی کرده بودم از همین انتشارات و همین مترجم . کتاب خاک غریب هم سال گذشته از ایشون ترجمه شد و با توجه به دو تجربه خوشایند قبلی سراغ این یکی هم رفتم . کتابش را هم دوست داشتم کتاب قشنگی بود خانم لاهیری یک جوری گرم و ساده می نویسه که تا آخر آدم را با خودش همراه می کنه . داستان کوتاهاش چندان کوتاه نیستند و به خصوص سه داستان آخر دیگه ماجرا از داستان کوتاه واقعا فراتر رفته . دیگه اینکه نمی دونم چرا این قدر زوم کرده روی مهاجرا برخی از مسائل داستان ها را می شه برای هر خانواده ای حتی غیر مهاجر هم نوشت . جالبیش اینه همه مهاجرها هم پولدار و درس خونده هستند . ولی می گم دوستش داشتم و تنها نقطه ضعف اصلیش گاهی کش دادن بیش از حد مطلب بود .
جالبه بدونید خانم لاهیری قبل از نوشتن رمان به نوشتن ستون آشپزی روزنامه اشتغال داشتند و غذای هندی را آموزش می دادند . ایشون در زمینه مطالعات رنسانس دکترا گرفتند ، با ییک روزنامه نگار اهل آمریکای جنوبی ازدواج کرده و دو فرزند هم داره .
قسمت های زیبایی از کتاب
اساسی ترین اتفاق عمرش ، به دنیا آمدن مایا و مونیکا ، تا ان موقع دیگر افتاده بود . هیچ چیز نمی توانست زندگی را بیشتر از این زیر و رو کند .
مگر وحشتناک نبود که بعد از این همه این در و آن در زدن برای پیدا کردن کسی که آدم می خواهد عمرش را با او سپری کند ، بعد از تشکیل خانواده با او ، حتی علی رغم دل تنگی اش برای او ، این تنهایی بود که بیش تر از هر چیز برایش جاذبه و لذت داشت ، تنها چیزی که هر قدر گذرا و کم مایه ، آدم را متعادل و معقول نگه می داشت ؟
هیچ چیز بدتر از انتظار آمدنش نیست ، فهمیدم که تحمل خلایی که بعدش می آید ساده تر است از سنگینی آن روزها .
توي اين وبلاگ مي خوام خلاصه كتاب هايي را كه مي خونم بنويسم و همچنين قسمت هاي زيبايي از اون ها را ، تا هم براي خودم بمونه هم اگه كسي دلش خواست استفاده كنه