گور به گور/فاکنر

گور به گور

 

ویلیام فاکنر

نجف دریابندری

 

انتشارات چشمه

داستان در مورد مرگ همسر آقای باندرن می باشد . باندرن ها خانواده ای فقیر و پرجمعیت هستند که مادرشان در حال احتضار است و وصیت کرده او را به شهر ببرند و در کنار اقوامش به خاک بسپارند . آقای باندرن مردی تنبل و خسیس ایت که عادت دارد همهی کارهایش را دیگران انجام دهند . کش فرزند اول خانواده و نجاری ماهر است . دارل فرزند دوم است که از نظر بقیه غیرعادی و عجیب و غریب است اما در اصل او دارای هوشی خاص است که به او قدرت پیش گویی می دهد . جوئل فرزند سوم خانواده ، پسری چموش که با پول هایش اسبی خریده و عاشق آن اسب است . دیویی دل تنها دختر خانواده که هنوز ازدواج نکرده اما باردار است . وردمن نیز آخرین فرزند است . هنگام مرگ مادر باران سختی در میگیرد و پل عبور به سوی شهر را از بین می برد و همین امر ماجرای سفر بندرن ها را سخت می نماید .
هر فصل  از زبان یکی از شخصیت های داستان و با توجه به روحیات خاص آن شخص روایت می شود . خیلی فوق العاده تونسته این همه شخصیت را به صورت ملموس ارائه بده و این دیالوگ های و تفکرات ذهنی را از طرف هر کدوم بیان کنه . واقعا فوق العاده است . خیلی هم کتاب خوش خوانیه وقتی دستش می گیرید امکان نداره زودتر از 50 ، 60 صفحه خوندن بتونید زمین بذاریدش. اما به نظرم اصلا شبیه بقیه داستان های فاکنر نبود خیلی ساده نوشته شده و جملات هم همه کوتاه و سر راست بودند . کتاب را دوست داشتم ، خوب بود . کاری که انسی با اسب جوئل کرد وحشتناک بود .

فاکنر این رمان را یک سال بعد از خشم و هیاهو نوشته و خودش عنوان می کنه که آن را در مدت شش هفته ، با کار شبانه ، پای کوره آتش یک نیروگاه محلی به پایان رسانده است . خیلی از منتقدان این کتاب را کامل ترین رمان فاکنر می دونند . فاکنر عنوان افتخاری ستوان دومی داشته .

فاکنر خوانی من هم به پایان رسید . تجربه خیلی خوب و جذابی بود . سه تا کتابی که به بقیه ترجیح می دم خشم و هیاهو ، آبشالوم آبشالوم و گور به گور هستند .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

خیال می کردم مرگ پدیده ای است مربوط به بدن آدم ، حالا می فهمم که فقط یکی از احوال روحی آدمه .

 

من این رو قبلا هم تو زن ها دیده ام . دیده ام آدم هایی رو از اتاق بیرون می کنند که با محبت و دلسوزی اومده اند سراغ شون ، اومده اند کمک شون کنند ، اون وقت به یک جونور بی قابلیتی می چسبند که هیچ وقت براشون چیزی به جز یابوی بارکش نبوده اند .

 

مغز آدمیزاد عین ماشین می مونه  زیاد نمی شه باش ور رفت . بهترین صورتش اینه که یک نواخت کار کنه ، هر روزی کار همون روز رو بکنه  ، هیچ قسمتی ش بیش از اندازه ی لازم کار نکنه .

 

قضیه این نیست که آدم چه کاری می کنه ، قضیه اینه که اکثریت مردم چه جوری به کارش نگاه می کنند .

یک گل سرخ برای امیلی/فاکنر

یک گل سرخ برای امیلی

 

ویلیام فاکنر

نجف دریابندری

 

انتشارات نیلوفر

کتاب مجموعه ۶ داستان کوتاه از ویلیام فاکنر می باشد .

یک گل سرخ برای امیلی : امیلی که از ثروتمندان شهر بوده هیچ گاه ازدواج نمی کند . او سال ها کسی را به خانه اش راه نمی دهد و با شیوه خاص خود زندگی می کند و اکنون مرگ او فرصتی است تا مردم شهر بتوانند خانه او را مشاهده کنند . خوب بود و چه عنوان زیبایی برای داستان انتخاب شده .  

انبار سوزی : در مورد خانواده سیاه پوست فقیری است که پدر هنگامی که از دست ارباب های سفید به خشم می آید انبارهای آن ها را آتش می زند . این داستان از دیدگاه فرزند کوچک خانواده بیان شده . انتخاب راویش خیلی قشنگ بود و موضوعش هم جذاب بود . خیلی دوست داشتم این داستان رو . فیلم تابستان گرم و طولانی از روی این داستان ساخته شده است .

دو سرباز : هنگام جنگ برادر بزرگ تصمیم می گیرد به جنگ برود و برادر کوچک نیز تصمیم می گیرد به دنبال برادرش بگردد . خیلی قشنگ بود . راوی برادر کوچک بود و داستان به صورت فوق العاده ای از زبان یک کودک بیان شده بود . در سال ۲۰۰۴ از روی این داستان فیلم کوتاهی ساخته شد که اسکار بهترین فیلم کوتاه آن سال را از آن خود کرد .

طلا همیشه نیست : سیاه پوستی که به دنبال طلاست و سعی می کند دستگاه گنج یابی را از یک سفیدپوست بخرد . طعنه به این تفکر همیشگی که سیاه ها ساده و گیج هستند . بد نبود .

سپتامبر خشک : زنی ادعا می کند که یکی از سیاهان شهر قصد تجاوز به او را داشته . قشنگ بود . عکس العمل مردم و ظلمی که به سیاه ها می شد را خیلی خوب تصویر کرده .

دیلسی : دیلسی خدمتکار سیاه پوست قدیمی و باوفای خانواده است و شاهد برشی از زندگی خانواده کامسون هستیم . گفته می شه که در حقیقت این داستان ادامه خشم و هیاهو هست .

کتاب خیلی قشنگیه و واقعا خوشم اومد . سبکش و طرز بیانش خیلی خوب بود هرچند ویراستاری کتاب اعصاب خردکن بود . حس خاصی به آدم منتقل می کرد . سیاه ها حتی زمانی که نقش اصلی داستان نبودند خیلی برجسته تر از سفیدها در قصه ظاهر می شدند و این حس را آدم داشت که نویسنده سیاه پوسته . در کل به نظرم دوسرباز و انبارسوزی از بقیه زیباتر و قوی تر بودند.

ویلیلم فاکنر آمریکایی است و در سال ۱۹۴۹ موفق به کسب جایزه نوبل ادبیات شد .

 

قسمت زیبایی از کتاب

حالا که بایس بری برو . اما علتش را من نمی فهمم و هیچ وقت هم نمی خوام بفهمم . دیگه از من انتظار فهمیدنشو نداشته باش .

بازمانده  روز/ایشی گورو

بازمانده  روز

 

کازوئو ایشی گورو

نجف دریابندری

 

انتشارات کاروان

 

آقاي استيونز ، سر پيشخدمت يكي از منازل اشرافي انگلستان است كه سال ها در خدمت يكي از اشراف انگلستان بوده و با تشريفات زياد امور منزل را اداره مي كرده است . بعد از ساليان زياد اين منزل توسط يك ارباب آمريكايي خريده مي شود و صاحب جديد خانه كه روحيه صميمي تر و شادتري دارد ، آقاي استيونز را به يك مسافرت شش روزه مي فرستد . كتاب در حقيقت گزارشي از اين شش روز است . در تمام مدت آقاي استوينز به دوران گذشته فكر مي كند . او يك پيشخدمت بسيار جدي است كه براي شغلش حرمت زيادي قائل است و هميشه شغل خود را در اولويت اول زندگي اش قرار مي دهد .
طي خاطرات استوينز ، شاهد صحنه هايي از زندگي شخصي و كاري او در كنار هم هستيم ، زماني كه پدر او در اتاقي بسيار بد حال است و به زودي خواهد مرد اما او ترجيح مي دهد مهماني طبقه پايين را مديريت كند تا اختلالي پيش نيايد .  يا خانم كنتون همكار او زني است كه استيونز به او علاقه دارد اما اجازه نمي دهد مسائل شخصي سدي در برابر وظايف كاري او گردد .

كتاب در سال 1989 برنده جايزه ي بوكر شده و فيلمي هم با بازي آنتونى هاپكينز توسط جيمز آيورى از روي آن ساخته شده است . خود آقاي ايشي گورو هم اصالتا ژاپني هستند اما از بچگي در انگلستان بزرگ شدند و شايد به همين دليل اين قدر خوب تونستند محيط اشرافي و سنتي اونجا را توصيف كنند.

كتاب فوق العاده قشنگي بود حتي يك لحظه هم نمي تونستم زمينش بگذارم با اين كه داشتم از خواب مي مردم . شخصيت خشك ، مقرراتي و درست کار استيونز را خيلي خوب تصوير كرده بود . جاهايي كه نمي تونست شوخي كنه خيلي باحال بود . بسيار خوشم اومد . ترجمه كتاب هم عالي بود و خوب تونسته بود همون حالت فاخر و رسمي جملات را رعايت كنه . آدم با خوندن كتاب غمگين مي شه . ياد گذشته مي افته ، فرصت هايي كه از دست داده ، مسائل مهمي كه به خاطر مسائل جزئي تر و بي اهميت تر فدا شدن ، آدم هايي كه بودن و ديگه نيستن . هر چند كتاب در نهايت مي خواد بگه ، هر چه قدر هم فرصت ها را از دست داديد هنوز روز تمام نشده و سعي كنيد از بازمانده روز استفاده صحيح بكنيد .قبلا از این نویسنده کتاب هرگز رهایم مکن را خونده بودم که اونم کتاب قشنگی بود.

 

قسمت های زیبایی از کتاب

باقی عمرم مانند یک بیابان خالی جلوم دراز شده .

 

وقتی جنگ تمام شد ، ادامه ی تنفر از دشمن کار قشنگی نیست . وقتی پشت طرف به خاک آمد ، کار تمام است . دیگر لگد زدن به او معنی ندارد .

 

شاید بهتر بود خداوند ما را هم مثل – خوب دیگر – مثل گیاه ها خلق می کرد . یعنی این که پای مان محکم توی زمین باشد . آن وقت هیچ کدام از این کثافت کاری های مربوط به جنگ و مرز و این چیزها اصلا پیش نمی آمد .

 

تصمیمات مهم این دنیا در واقع در مجالس مقننه یا در ظرف چند روز اجلاس فلان کنفرانس بین المللی ، آن هم در معرض دید عموم مردم و مطبوعات ، اتخاذ نمی شود . بلکه تبادل نظر و اتخاذ تصمیم واقعی در محیط آرام و خلوت بزرگ ترین خانه های این مملکت صورت می گیرد .

 

زندگی سیاسی ممکن است آدم را آن قدر عوض کند که بعد از چند سال اصلا شناخته نشود .

 

بله ، من شوهرم را دوست دارم . اول دوستش نداشتم . تا مدت مدیدی دوستش نداشتم . آن همه سال پیش که از سرای دارلینگتن رفتم ، هیچ باورم نمی شد که واقعا و حقیقتا دارم می روم . فکر می کردم این هم یک حقه ی دیگر است که دارم سوار می کنم ، آقای استیونز ، برای این که لج شما را در بیاورم . وقتی آمدم این جا و دیدم که شوهر کرده ام ، جا خوردم . تا مدت مدیدی غمگین بودم ، خیلی هم غمگین بودم . ولی بعد ، سال ها آمدند و رفتند ، جنگ شد ، کاترین بزرگ شد ، آن وقت یک روز فهمیدم که شوهرم را دوست دارم . وقتی آدم این همه وقت با کسی سر کند ، بالاخره به او عادت می کند .

رگتایم

 

رگتایم


ای. ال . دکتروف
نجف دریابندری

 

انتشارات خوارزمی

کتاب از نو رمان نو می باشد و به برررسی جامعه امریک و تحولاتش در اوایل قرن 20 می پردازه . کتاب زندگی 3 خانواده امریکایی ،مهاجر و سیاه پوست که در حقیقت بدنه اصلی جامعه امریکاست رت دنبال می کند . در این بین شخصیت های تخیلی نویسنده در کنار شخصیت ها و واقعیت ها قرا می گیرند .
كلمه رگتايم نام نوعي موسيقي است كه از ترانه‌هاي بردگان سياه‌پوست جنوب آمريكا سرچشمه گرفته است و در آغاز قرن در آمريكا بسيار رايج بود. "رگ" به معناي ژنده و پاره و گسيخته است، و "تايم" به معناي وزن و ضربان موسيقي.

گفته شده کتاب تا حد زیادی از خصوصیات رمانس در برابر رمان بهره برده و برام این نکته جالب بود گفتم بازگوش کنم . گفته می شه که رمانس در حقیقت شکل بدوی رمان است و فرق اساسی این دو در طرز نگریستن به واقعیات است . رمان گروهی از ادمها را در نظر می گیرد و جریان زندگی انها را چنان که هست یا فرض می شود که هست دنبال می کند . روابط ادمها با طبیعات و گذشته شان قابل توضیح است و سرشت ادمها مهم تر از اتفاقات داستان است اما در رمانس در ابتدا سرگذشتی نقل می شود و ادمها فقط تا حدی اهمیت دارند که بیان کننده سرگذشت باشند . بیرون اوردن گفت و گو ها از داخل گیومه و ریختن ان درون متن نوعی از عناصر رمانس است .


کتاب نسبتا خوبی بود به نظرم

بيلي باتگيت

 

بيلي باتگيت


اي.ال.دكتروف
نجف دريابندري

 

انتشارات طرح نو


كتاب در مورد پسر بچه زرنگ و فقيري است كه وارد يك باند گانگستري مي شود و پيشرفت هم مي كند
نسبت به داستان هاي اين مدلي داستان قشنگي بود يعني كل موضوع خوب بود اما واقعا خسته شدم با زور مي خوندمش چون مي خواستم تمومش كنم اصلا دوستش نداشتم
در حقيقت فقط وقتي كتاب تموم شد با خودم گفتم موضوعش جالب بود حرف داشت واسه گفتن اماخوب در حين خوندن اصلا جذاب نبود واسم
رگتايم هم همينجور بود با اينكه اونم داستانش و مضمونش را دوست داشتم از كتاب شديد بدم مي يومد حالا يا با سبك نوشتن اقاي دكتروف من مشكل دارم يا با ترجمه اقاي دريابندري البته قبلا هم از اقاي دريابندري چنين كنند بزرگان را خونده بودم خوشم اومده بود ....نميدونم