خانه و جهان /تاگور

خانه و جهان

 

رابيندرانات تاگور

زهرا خانلري

 

انتشارات توس

نی کیل از شاهزادگان و ثروتمندان هندی است که مردی آزاده و آزاد اندیش است . عاشق وطنش است و با هر گونه زورگویی ای مخالف است او می خواهد همسرش را از دنیای سنتی جدا کرده و دنیای جدید را به او نشان دهد . بملا همسر نی کیل زنی که سنتی پرورش یافته و شاید ظرفیت پذیرش روح نی کیل را ندارد . سندیپ مردی که آمده تا هند را تغییر دهد و می گوید حتی در این راه خشونت نیز ایرادی ندارد .

داستان گزارش های مختلف این سه نفر از روند زندگی هست اندیشه های نی کیل ، تمایل همسرش به سندیپ و ..... کتاب تقریبا خوبی بود . در حقیقت من موضوع داستان و مایه های روان شناسیش را خیلی پسندیدم ولی سبک نگارشش به نظرم اصلا قوی و خوب نبود هرچند نمی دونم ترجمه هم توی بدتر شدن این قضیه نقش داشت یا نه .

از روی این کتاب توسط یکی از کارگردان های معروف هندی فیلمی هم ساخته شده . تاگور هم از نویسنده های معروف هند هست که جیزه نوبل را از آن خودش کرد .

  

قسمت هاي زيبايي از كتاب

درس بزرگي كه از سراسر تاريخ گرفته مي شود اين است : آنچه مي توانم از ديگران به زور بگيرم در واقع به خود من تعلق دارد .

 

اگر مردان اين استعداد حيرت انگيز را نداشتند كه در رشته هايي كه به وسيله ي خودشان بافته مي شود گرفتار شوند ، هيچ چيز ديگر نمي توانست آنان را از آزاد بودن محروم كند .

 

بشر بسيار بزرگتر از همه ي آن چيزهايي است كه در اين دنيا ممكن است از دست بدهد .

 

چه قدر زندگي آسان مي شد اگر انسان با اطرافيانش توافق و هم آهنگي داشت .

 

وقتي انسان جز به چيزهاي كوچك زمان حال نمي پردازد ، حقيقت را فراموش مي كند و واقعيت را از دست مي دهد .

 

زور گفتن براي كشور ، زور گفتن به خود كشور است .

 

نبايد با تكرار كلمه ي تقوا از آن چيزي كاست ، آنچه آهنگ دلنواز است نبايد به سخنان مبتذل تبديل شود .

 

ما زن ها هرگز مردان را نخواهیم شناخت . آنان هنگامی که در دنبال کردن کاری مصمم اند هرگز در خرد کردن قلب ها تردیدی به خود راه نمی دهند تا جاده ای را که می خواهند ارابه شان را از آن عبور بدهند ، هموار کنند .

بيست داستان /پیراندلو

بيست داستان

 

لوئیجی پيراندلو

زهرا خانلري

 

انتشارات علمي فرهنگي

سه انديشه ي دخترك گوژپشت : دختر گوژپشت كه پسر همسايه به او نگاه مي كند .
خانه ي افسون زده : مستاجرين مي خواهند قرارداد را فسخ كنند چون معتقدند خانه جن دارد .
انتقام سگ : مرد كه از رونق زمين همسايه ناراضي است سگي مي خرد تا مزاحم مستاجرين شود . 
روسري سياه : زن تمام جوانيش را وقف برادرش مي كند اما در دوران ميان سالي پسري به او نزديك مي شود .
شب عروسي : همان شب زفاف .
كداميك است ؟: پسري كه شاهد خودكشي يك مرد است .
دود : مرد از دست دوست نابكارش فرار مي كند و به مزارعه داري مي پردازد و مي خواهد هر طور شده مزرعه همسايه را نيز بخرد .
زن مرده و زن زنده : مرد فكر مي كند زنش مرده و با خواهر او ازدواج مي كند .
سكته ي ناقص : مرد فكر مي كند كه چرا دوستش بعد از سكته ي ناقص و فلج شدن خودكشي نمي كند .
پالينو و مي مي : سگي كه دم ندارد و صاحبانش او را از خانه بيرون مي كنند .
گل سرخ : زن بويه به شهري مي رود تا در اداره پت كار كند و مردان زيادي خواهان او هستند .
سرگرمي : مردي كه در اثر از دست دادن شغل هاي قبلي اكنون نعش كش شده است .
نه نه و ني ني : دو كودكي كه مادر خود را از دست مي دهند و اكنون با ناپدري زندگي مي كنند .
چائولا ماه را كشف مي كند : مرد ساده اي كه در معدن كار مي كند از تاريكي شب مي ترسد .
نمازخانه ي كوچك : مرد خشكه مومن روزي توسط يكي از ثورت مندان مامور ساخت يك نمازخانه مي شود .
پاسخ : پسر عاشق دختري بوده كه بعد از نامزد كردن با مرد پير گويي تغيير شخصيت داده .
بيچاره آن مرحوم : مرد با زن بيوه اي ازدواج كرده كه هميشه خاطرات شوهرش را بازگو مي كند .
دو و دو = شش : دو دوست قصد ازدواج ندارند وليي مسير زندگي آنها را به سوي تاهل مي كشاند .
لباس نو : همسر بدنام مرد مرده و از طرف او ارث زيادي به مرد رسيده است .
گربه ، پرنده ، ستارگان : پيرمرد و پيرزني كه بعد از مرگ نوه به سهره اون دل بسته اند .

يك مجموعه داستان ديگه از پيراندلو . خيلي قشنگ بود و واقعا به دلم نشست با وجود طولاني بودن اصلا خسته نمي شدم موضوعاتش و سرانجام داستان هاش را دوست داشتم كلا به نظرم مي رسه پيراندلو قلمش براي داستان كوتاه مناسب تر بوده .

پيراندلو با دختر يكي از دوستان پدرش ازدواج مي كنه دختري بسيار زيبا و بدون هيچ علاقه اي به هنر يا ادبيات . اونها 3 بچه پيدا مي كنند ولي بعد از زايمان سوم كار خانمش به جنون مي كشه و حتي در تيمارستان هم بستري مي شه .

توروتومبو/استوریاس

توروتومبو

 

میگل آنخل استوریاس

زهرا خانلری ( کیا )

 

انتشارات خوارزمی

کتاب از داستان بلند توروتومبو و یک داستان کوتاه به نام لیداسال تشکیل شده است . توروتومبو داستان مرد سمسار پیری است که از فعالان حکومت است و اختیار خود را از دست می دهد و به دخترکی ۷ ساله تجاوز می نماید و باعث مرگ دخترک می شود  . با این حال از عقاید خرافی پدر و پدرخوانده دختر استفاده نموده و قاتل را شیطان جا می زند اما یک مرد ایتالیایی مخالف نظام او را می بیند و سعی می کند از این موضوع به نفع خود استفاده نماید . اتفاقات داستان در زمان جشن و کارناوال و رقص توروتومبو حادث می شوند . توصیف پر زرق و برق و هیجان انگیز از جشن و رقص و لباس های رنگی در کنار توصیفات اضطراب آمیز از به وقوع پیوستن جنایت حال و هوای زیبا و خاصی به داستان می دهد .

لیداسال نیز در مورد دختر رخت شویی است که عاشق ثروتمندی شده و افسانه ها می گویند اگر یکی از لباس های کارناوال را شبها بپوشد و خود را در آیینه ببیند و در روز جشن آن لباس بر تن پسر رود آنها با هم از دواج می کنند . داستان ساده اما بسیار شاعرانه ای بود .

کتاب خوبی بود . در مورد آقای استوریاس هم بهتره ذکر کنیم که ایشون در زمینه حقوق و نژاد شناسی تحصیلات دانشگاهی داشتند . مدتی به عنوان سردبیر روزنامه مدتی به عنوان نماینده مجلی و زمانی هم به عنوان سفیر مشغول به ار بوده اند .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

تنها چیزی که سرباز بیش از همه به آن احتیاج دارد حضور ذهن است .

 

الفبا را نیز نمی شناسد و سواد خواندن و نوشتن را چیز بی فایده ای می داند چون که این همه مردم که سواد دارند مگر چیزی می خواننند !

آقاي رئيس جمهور/استوریاس

آقاي رئيس جمهور

 

ميگل آنخل استورياس

زهرا خانلري ( كيا )

 

انتشارات خوارزمي

موضوع داستان ، انتقاد از حكومت هاي به ظاهر جمهوري ولي در اصل ديكتاتوري و به خصوص رئيس جمهوري هاي خودكامه اين حكومت ها مي باشد . شاهد يك فضاي پراختناق هستيم ، رئيس جمهوري كه خود را خداي مردم حساب مي كند و در تمام موارد براي مردم كشور تصميم گيري مي كند . حكومتي كه به دليل عدم رضايت از شجاعت و عقايد افراد خاص ، انواع و اقسام جرم ها را به آنها اختصاص مي دهد . محكومين و شاهدهاي اتفاقات مختلف را در زندان به زور شكنجه ، مجبور به اعترافات دلخواه مي كند .... در اين داستان سياست و اختناق شاهد يك برپايي يك عشق و سرانجام آن در چنين حكومتي نيز مي باشيم .

آقاي استورياس داستان را با شيوه هاي خيال آميز و شاعرانه به صورتي بسيار زيبا نقل كرده است . اين كتابش را از ساير كتاب هايي كه از ايشون خونده بودم ، بيشتر دوست داشتم و كلا كتاب خيلي خوبي بود ، هم موضوعش هم نحوه بيانش و هم شجاعتش در نگارش چنين كتابي . به خصوص كه از روي شواهد همه معتقد بودند منظور از رئيس جمهور ، استرادا گابررا ديكتاتور خشن گواتمالا مي باشد . جالبه بدونيد آقاي استورياس خودش به دليل رفتار بسيار دور از انسانيت اين فرد ، پايتخت را ترك كرد و به روستا پناه برد كه اين سفر زمينه ساز آشنايي هر چه بيشتر او با فرهنگ بومي قومش شد . از انتشار اين كتاب در گواتمالا جلوگيري شد اما در ساير كشورها محبوبيت زيادي يافت و در فرانسه جايزه بهترين رمان خارجي را دريافت كرد .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

شهر ، شهري كه براي خسته كردنش آن همه بزرگ بود ، اينك براي تشويش و نگراني هايش بي نهايت كوچك بود .

 

در اين كشور براي موفقيت ، بيشتر مردم داري لازم است تا معلومات .

 

جنايت چيز گران بهايي است ، زيرا كه ضامن اتحاد و سازش با دستگاه حكومت است .

 

مادران هرگز موفق نمي شوند كه وجود خود را از كودكان خود خالي حس كنند .

 

همه ي مردها يكي هستند . مثل سگ هايي هستند كه بوي استخوان آن ها را به سمت خود مي كشد .

 

هيچ چيز احمقانه تر از اين نيست كه هر كس درباره ي رفتار ديگري به دنبال تعبيرهاي بي ارزش بگردد . رفتار ديگري ... ديگري . انتقاد معمولا جز پچ پج هاي زننده چيزي نيست ، زيرا درباره ي اموري كه نفع طرف در آن است سكوت مي كند و درباره ي اموري كه به ضرر اوست داد سخن مي دهد .

 

پرده ها را پايين كشيد ، زيرا احتياج بسياري به خواب داشت يا لااقل مي خواست طوري وانمود كند كه اتاقش هنوز از طلوع روز بي خبر است . چه روزي ! با تلخي به خود گفت : روزي كه قطعا از روزهاي قبل بهتر نخواهد بود .

 

وقتي چيزي كه به نظر انسان غيرممكن مي آيد به وقوع مي پيوندد ما را به گريه مي اندازد ، خواه اين چيز شادي باشد خواه غم .

 

هيچ چيز با مرگ نمي تواند مقابله كند جز عشق .

 

روزي كه تو به دنيا آمدي
من هم همان روز به دنيا آمدم ،
و چنان جشني در آسمان برپا شد
‌كه خدا هم در آن شركت كرد .

تعطيلات آخر هفته در گواتمالا/استوریاس

تعطيلات آخر هفته در گواتمالا

 

ميگل آنخل استورياس

زهرا خانلري كيا

 

انتشارات توس

كتاب مجموعه 7 داستان كوتاه با عناوين زير مي باشد :

تعطيلات پايان هفته در گواتمالا : افسر آمريكايي مستي كه ظاهرا براي گذران تعطيلات به گواتمالا آمده است .

همه آمريكايي : يك راهنماي تور آمريكايي كه اصالتا گواتمالايي مي باشد .

گربه ي وحشي 33 : زني كه شوهرش او را ترك كرده و اكنون خانه اش پايگاه نظاميان است .

لاگالا : تقسيم اراضي و انتقام ثروتمندان .

لوبوئه يون : مردي كه حتي با اطلاع از حمله آمريكايي ها حاضر به ترك خانه اش نشده .

اجساد براي تبليغات : كشتن اعضاي سنديكاي كارگران و استفاده ابزاري .

طرفداران قانون اصلاحات ارضي

در كل خوب بود . بعضي از داستانهاش رو خيلي دوست داشتم . مشكلم فقط با دو تا از داستانهاش (طرفداران قانون اصلاحات ارضي و همه آمريكايي ) بود كه به نظرم بيش از حد كششون داده بود و دوباره چند موضوع را كنار هم آورده بود . اما 5 تاي ديگه عالي بودند به خصوص گربه ي وحشي 33 .

مبحث اصليش همون درگيري ها و جنگ هاي مردم گواتمالا و آمريكايي ها بود . اين كه چطور حكومت ها با تغيير شكل دادن واقعيت ها از ماجراهاي مختلف به نفع خودشون استفاده مي كنند . خوبه اینجا اینم بگم که آقای استوریاس یک دورگه سرخ پوست و سفیدپوست بودند .

 تغيير ناگهاني ماجرا و زاويه ديد تو اكثر داستانهاش زيبا بود . يك نقد خيلي مفصل راجع به اولين داستان كتاب از آقاي بي نياز خوندم كه متاسفانه چيز زيادي ازش دستگيرم نشد و الان خيلي ناراحت هستم كه چرا اينقدر دانش ادبيم پايين هست.

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

هنگامي كه انسان با هيچ كس و هيچ چيز حرف نمي زند خود نوعي حرف زدن است .

 

چشم ها ساخته شده اند تا حساب روياها را داشته باشند و نه حساب بدترين نوع واقعيت ها را .

 

كدام چلچله است كه بازگردد حتي اگر قول بازگشت دهد .

 

اگر انسان وسيله داشته و پاي بند هيچ گونه اخلاقي نباشد ، مي تواند همه كس باشد .

 

انسان مسلما از خواب آشفته بيدار مي شود ، اما از واقعيت بيدار نمي شود ، از واقعيت كسي نيست كه بيدار شده باشد .

 

تنها مردگانند كه باز نمي گردند .

 

از حريقي كه همه چيز را مي سوزاند ، جرقه هايي به جهيدن ادامه مي دهند فكر انسان هم هرگز خاموش نمي شود .

پاپ سبز/استوریاس

پاپ سبز

 

میگل آنخل استوریاس

زهرا خانلری ( کیا )

 

انتشارات خوارزمی

جو میکر تامپسون یک آمریکایی است که تصمیم می گیرد در گواتمالا به کشت موز بپردازد و اهداف غیراخلاقی و بلندپروازانه ای نیز در این باب در ذهن دارد . او در رسیدن به این هدف از هیچ کاری رویگردان نیست و  نهایتا نیز مالک یکی از بزرگترین شرکت های پرورش موز می شود و لقب پاپ سبز را از آن خود می سازد . او عاشق دختری به نام مایاری می گردد که بومی گواتمالاست و از تحقیر جو میکر نسبت به مردمش دلگیر ....

بد نبود . من زیاد دوستش نداشتم . چیزی که خیلی اذیتم می کرد تنوع زیاد موضوعات کتاب بود یک عالمه موضوع که شروع می شن و تموم می شن . به نظرم رمان باید یک خط سیر باشه نه مجموعه چند اتفاق متوالی . مثلا اول عشق جومیکر و مایاری را داریم بعد قصه قطع می شه داستان پولدار شدن جو را داریم داستان قطع می شه شاهد ماجرای عشق اورلیا دختر جو هستیم این داستان هم تموم می شه قصه نوه اش بابی را داریم و ..... یعنی از هر جا که یکی از داستان ها قطع بشه بدون وسوسه می تونید کتاب را کنار بگذارید ...... اما نحوه و سبکش مثل اکثر داستان های آمریکای لاتین پر رمز و راز و زیبا بود . 

در حقیقت در این کتاب شاهد غصب زمین های روستاییان توسط زورمندان و در کتاب چشمان نخفته در گور شاهد بازپس گیری این زمین ها توسط همان روستاییان هستیم . شخصیت های دو کتاب هم تا حدودی مشترکند.

در مورد آقای استوریاس بهتر هست این نکته رو هم بگیم که ایشون برنده جایزه صلح لنین هم شدند .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

یا باید مردم را به وسیله ی فشار و زور به اطاعت در آورد یا به حال خود واگذاردشان .

 

نوازشت مرا آتش می زند و بو سه ات تحقیرم می کند ، چون که می دانم در انگشتانت سکه های طلایی است که همه چیز را تباه می سازد ، همه چیز را آلوده می کند .

 

آدمیزاد با داشتن صدا مثل خدایان قدرت دارد و تا وقتی صدامان باقی است قدرتمان نیز باقی خواهد ماند .

 

اشک مدور است ، کره ی پهناوری است سیال که کارش سرانجام غرق کسانی است که دوست دارند ، دوست داشتنی بی بازگشت .

 

دل آدمی هرگز اشتباه نمی کند .

 

افکار سیاسی به ارث می رسد ، در خون آدمی است و هیچ چیز خطرناک تر از این نوع توارث نیست و از همین راه است که از مرد انقلابی ، انقلابی دیگر به دنیا می آید و از پلیس پلیسی دیگر .

 

کسی که پول مول دارد نباید مبارزه کند ! مبارزه مال فقیر بیچاره هاست : ثروتمند میلیونر دیگر به فکر جنگ نیست . دیگرانند که باید به خاطر او بجنگند .....