از طرف او

 

 از طرف او

 

آلبا دسس پدس

بهمن فرزانه

 

نشر آگه

 آلساندرا دختری زیبا و فوق العاده احساساتی است . روحیات او شبیه روحیات مادر پیانیست و زیبایش الئونورا می باشد . او در خانه ای زندگی می کند مانند خانه های دیگر . خانه ای که پدر فکر می کند تنها وظیفه اش در قبال خانواده پول درآوردن است و در برابر آن حتی حق تحقیر آنها را نیز دارد و مادری که در جست و جوی یک کلمه عشق و احساس در زندگی است . مادر الساندرا به خاطر عشق خودکشی می کند و همه اینها مقدمه ای می شود تا او در زندگی اش تنها و تنها به دنبال عشق باشد ........

شاید اوایل کتاب به نظرتون شبیه کتاب های عامیانه بیاد و بمونید چرا نویسنده مشهوری چنین کتابی نوشته و یا چرا چنین مترجم بنامی این کتاب را ترجمه کرده .... اما با پیش رفتن کتاب کامل متوجه زیباییش می شیم کتابی هست که به جای داستان در حقیقت روان شناسی احساس زن و مرد در برابر هم و گفت و گوها و خواست های یک زن را بیان می کنه .... کتاب قشنگیه خوشم اومد بعضی جاهاش کاملا قابل درک بود جایی که الئونورا دلش نمی خواست فرزندش دختر باشه ... وقتی الساندرا سعی می کرد با فرانچسکو صحبت کنه و فرانچسکو هیچ وقت تو مسیری که اون می خواست نمی رفت هیچ وقت منظور الساندرا را نمی فهمید حتی بهونه ها و کارهای کوچکی که الساندرا شروع می کرد تا به یک حرکت عاشقانه بینجامد ...... شاید یک جورایی خیلی طرفدارانه به زن ها نگاه کرده اما نمی دونم حس می کنم اون موقع که توی جامعه اونا و هنوز که توی جامعه ما زندگی عادلانه برای زنها مشکله شاید باید همین قدر یک طرفانه به این موضوع نگاه کرد تا کسی متوجه بشه ..... البته فقط به تقابل زن و مرد نمی پردازه بلکه روابط بین خود زن ها و همین طور افکار تنهایی یک زن نیز خیلی موشکافانه توی کتاب بررسی شده

از انصاف نگذریم البته باید بگم الساندرا را کامل درک نمی کنم یک جاهایی آره حق داشت اون بی تفاوتی و خودخواهی خاص مردها را خوب نشون می داد اما یک جاهایی هم واقعا بی انصافی بود الساندرا قدر نمی دونست بالاخره فرانچسکو مرد خوبی بود خیلی خوب اما الساندرا دقیقا همون چیزی که تو ذهنش بود را می خواست . قدرناشناس بود حاضر نبود از طرف دیگه هم نگاه کنه و اصلا فکر نمی کرد زندگی جز عشق کلی ابعاد دیگه هم داره اما اونجاها واقعا گناه داشت که سعی می کرد به صورت شفاف با شوهرش حرف بزنه و واضح می گفت دلم کلمات عاشقانه می خواد و مرد می شنید و نمی گفت

به هر حال بد نیست آقایون بخونند این کتاب را و یادشون بیاد وقتی کسی را دوست دارن باید چیزی که اون فرد دلش می خواد بهش بدن نه چیزی که خودشون مناسب می دونند ... یادشون بیاد چه قدر اهمیت حرف های زیبا زیاده و ......

 مبحث اصلی داستان های آلبا دسس پدس زن ها و مشکلات اونهاست . او در سال ۱۹۴۴ مجله سیاسی وادبی و وعلمی مرکوری را بنیان نهاد و تا سال ۱۹۴۸ آن را اداره کرد.

 

قسمت های زیبایی از کتاب

مردها ارزش کلمات را نمی فهمند . مردها به مادیات اهمیت می دهند و زن ها با معنویات زندگی می کنند .

 

برای این بود که دلم می خواست تو پسر به دنیا می آمدی . مردها مثل ما از این موضوع های لطیف غمگین نمی شوند . مردها خود را با زندگی وفق می دهند . خوش به حال آنها . دلم می خواست پس از خود موجود خوشبختی را بر جای بگذارم . مادر من به هر قیمتی بود می خواست مرا از موسیقی از کتاب و شعر دور کند . دلش می خواست به چیزهای دیگر علاقه مند شوم .از او قوی تر بشوم .

 

مرد فوق العاده وجود ندارد . همه مردها یکسان هستند . مرد باعث بدبختی است .

 

زن به هر وسیله ای متوسل می شود تا در برابر عشق مقاومت کند ولی عشق همیشه از او قوی تر است .

 

مردها اگر در شغل خود در محاسبات مالی خود اشتباهی کنند از خود خجالت می کشند . اشتباه در مسائل عشقی برایشان علی السویه است .

 

برای فهم یکدیگر راه های بسیاری وجود دارد . من خطرناک ترین و مشکل ترین راه را انتخاب کرده ام . کمکم کن .

 

لحظه ای می رسد که باید بین تسلیم شدن یا دفاع از خود یکی را انتخاب کرد . نمی توان مدام در تردید و ترس به زندگی ادامه داد .

 

همه در جهان آدم های خوبی بودیم فقط می خواستیم آن خوبی را در لحظات نامناسبی به هم عرضه کنیم و به همین دلیل بود که هرگز به هم نمی رسیدیم.

عروسک فرنگی

 

عروسک فرنگی

 

 

آلبا دسس پدس

بهمن فرزانه

 

انتشارات ققنوس

  جولیو مردی میان سال و یک مشاور حقوقی ثروتمند است که هیچ علاقه ای به ازدواج ندارد . یک روز در یک کافه متوجه دختری بسیار معمولی در حدود سن 17 می شود و ناگهان هوس زیادی نسبت به دختر احساس می کند و سعی می کند هر طور شده به او نزدیک شود . کار به جایی می رسد که حتی سعی می کند تحت عنوان خواستگار وارد زندگی دختر شود تا بتواند بعد از یک رابطه کوتاه مدت او را قال بگذارد اما ماجرا به نحوی دیگر ورق می خورد .

 

فیلمی با همین نام با اقتباس از این کتاب در ایران با بازی بازی خسرو شکیبایی و پونه حاجی محمدی و به کارگردانی فرهاد صبا تهیه شده . من فیلم رو ندیدم ولی ظاهرا اقتباس ناموفقی بوده

 

 خیلی خیلی معمولی بود من خوشم نیومد ولی به نظرم می یومد فیلم قشنگی می شد از روش ساخت

 

  قسمت های زیبایی از کتاب

  کافی است دروغ خود را دو سه بار تکرار کنی تا برایت واقعیت شود .

 

 برای اینکه مریض باشی باید ظاهرت مریض باشد و گرنه هیچ کس مریضی تو را جدی نمی گیرد .

 

 تو آدم خوبی هستی ولی در زندگی خوب بودن به هیچ دردی نمی خورد .

  

 اگر خریداری پیدا نمی شد ، فاحشه ای هم وجود نداشت .  

اگر خورشید بمیرد

اگر خورشید بمیرد

 

  

اوریانا فالاچی

بهمن فرزانه

 

انتشارات امیرکبیر

در این کتاب اوریانا به آمریکا سفر می کند تا در باب سفر به ماه که بحث داغ روز است تحقیق کند . این کتاب شرح سفر اوست مصاحبه با فضانوردان ، عقایدشان در مورد آینده ، بهای پیشرفت ، ........ نحوه آزمایش های فضایی و انتخاب فضانوردان ، ........

از این نظر که بخواهید اطلاعاتی در مورد ماه و سفر به کرات به دست بیاورید جالبه مثلا واقعا با خوندن این کتاب یک دفعه به ذهن آدم می یاد فضانوردی که داره می ره بالا می دونه ممکنه برنگرده و واسه همیشه تو ماه تنها بمونه نظرش چیه ؟ اگه تو راه بمیره حاضره جسدش را تو خلا رها کنند که تا ابد بگرده ....... و کلا سوال های قشنگ و جذابی که یک دفعه به ذهن می یاد . شاید خیلی جو گیر شدم ولی همه اش فکر می کنم چه زندگی بی معنی دارم وقتی هیچ احتمالی برای سفرم به ماه وجود نداره خلاصه از این دید خیلی کتاب خوبیه و یک عالمه پرسش های و روزنه های جدیدی توی ذهنتون ایجاد می کنه اما از لحاظ دیگه دقیقا رو اعصاب ادمه یعنی کاملا این خانم کتاب را به عنوانی جایی برای تصفیه حساب های شخصیش در نظر گرفته و از هر کی خوشش نیومده هر چی دلش خواسته بارش کرده . یک سوء استفاده تمام عیار از قلم . بیش از حد هم طولانیش کرده

 

من اگه فضانورد بودم و می دونستم دیگه نمی تونم روی زمین برگردم هیچ وقت خودم را نمی کشتم تا اخرین لحظه زندگی می کردم و به زمین نگاه می کردم اگه توی راه می مردم حتما می گفتم جسدم را توی فضا رها کنند و با همه وجودم و با همه ناممکنیش ارزو می کنم یک روز برم روی ماه سیاه رنگ قدم بزنم و از اونجا به زمین عزیز رنگی نگاه کنم

 

البته خوندم که ظاهرا اقای فرزانه در مورد این کتاب گفته : اوريانا فالاچي يك خبرنگار دروغگو، نويسنده دروغگوتر، شياد،  خودخواه و باري به هر جهت است! متاسفانه اين كتاب را هم با خواهش و التماس ديگران منتشر كردم... [او] اكثر حرف ها و مصاحبه هايش را از خودش مي سازد.

 

و جالبه بدونید این خانم که هم نویسنده است هم روزنامه نگار شهرت اصلی خودشو به دلیل مصاحبه های مفصل با رهبران تاریخ ساز جهان به دست اورده ؛ محمدرضا شاه پهلوی، یاسر عرفات، ذوالفقار علی بوتو، آیت‌الله خمینی، ایندیرا گاندی، معمر قذافی، هنری کیسینجر و…

 

  قسمت های زیبایی از کتاب

  اگر طعنه بزنیم کسی مسخره مان نمی کند اما همینکه به چیزی واقعا ایمان داشته باشیم همه به سرمان می ریزند .

 

  وظیفه بشر راضی شدن و قبول کردن نیست ، اعتراض کردن و انقلاب است . تنها با عاصیگری است که بشر می تواند به حقیقت پی ببرد .

 

 شرط بودن ، مردن است . بشر می میرد تا جای خود را به بشر دیگری بدهد . اشیا می میرند تا برای اشیا دیگر جا باز کنند .

 

 درست در مواقعی که به کسی احتیاج داریم پیش ما نیست .

 

  اگر ادم بخواهد به تمام خطراتی که متوجه ما هستند فکر کند باید اصلا پای خود را از خانه بیرون گذارد . وقتی هم در خانه ماند باید از جایش تکان نخورد . چون در انجا هم ممکن است بلایی بر سرش بیاید . چه بسا کسانی که در حمام برق می گیردشان . یا اینکه پایشان روی پله ها لیز می خورد و می شکند یا موقع بریدن کالباس انگشتشان را می برند . اگر بخواهیم به این چیزها فکر کنیم باید از جایمان تکان نخوریم . همان جا روی اولین پله بنشینیم . مثل کرم های حشره ای وحشت زده که فقط به یک چیز فکر می کنند : انواع مرگ .

 

  فقط کسانی که خیلی گریه کرده باشند ، خندیدن را بلدند .

 

  گاهی اوقات بهتر است حقیقت را نفهمیم ، همان طور احمق بمانیم . چون حقیقت همیشه به نوعی تلخ است .

 

  باید دنبال زیبایی گشت . اگر کسی دنبال زیبایی بگردد آن را پیدا می کند برای اینکه زیبایی در همه جا وجود دارد .

 

 وقتی انسان در قلبش هدفی دارد همه چیز را بهتر تحمل می کند .

 

  انسان ممکن است با یک نفر بیست سال زندگی کند و آن شخص برایش یک غریبه باشد ، می تواند با یک نفر بیست دقیقه وقت بگذراند و تا آخر عمر فراموشش نکند .   

تازه عروس

 تازه عروس


آلبا دسس پدس
بهمن فرزانه

 

انتشارات ققنوس



کتاب مجموعه ای از داستان های کوتاه هست که توی آنها به رابطه یک زوج پرداخته . با توجه به اینکه زیادم داستان کوتاه دوست ندارم اولش حوصله ام را سر برد اما از اواسطش متوجه شدم که خیلی جذبش شدم . حالت های خاصی را انتخاب کرده بود اما خوب بعضی تصمیمات برام قابل درک نبود . پایان غم انگیز را هم دوست ندارم .
من دلم می خواد اخر داستان دو نفری که همدیگرو دوست دارن بهم برسن یعنی اگه واقعا دوست داشته باشن خوب باید بهم برسن اما بدتر از همه اونهایی هست که لحظه اخر به تصمیمشون شک می کنن یا می فهمن طرف را درست نشناختن اینها خارج از تحملمه .
به هر حال کتاب خوبیه به خصوص داستان های دوچرخه قرمز و دفترچه پس انداز را بیشتر دوست داشتم.

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

 جیرولامو می دانست که او انریکو را از بین ان دو انتخاب کرده است و آن هم درست به خاطر صفات بد انریکو . به خاطر ان مهارتی که داشت تا شخصیتی را از خود اختراع کند که بعد بلد نباشد نقش آن را بازی کند و صرفا به این درد می خورد که از واقعیت زندگی اش غافل بشود .

تازه عروس . دیواردبیرستان

 

 اکنون دیگری امیدی بر جای نمانده بود فقط باید معجزه ای رخ می داد .

تازه عروس . دیوار دبیرستان

 

 زیباست که ندانی همه چیز به پایان می رسد و همه چیز آغاز می شود .

تازه عروس . بوی دود

 

 همه ما روزی آنچه را که برایمان بیش از هر چیز دیگری ارزش داشته است از دست داده ایم .

تازه عروس . داستان دفترچه پسانداز

به نوبت

به نوبت


لوئيجي پيراندلو
بهمن فرزانه

 

انتشارات ققنوس

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

 

وقتي ما خواهان مرگ كسي هستيم ، آن شخص نمي ميرد و عمرش از لج ما طولالني تر مي شود .

 

 

 آدم بايد هرزگاهي از يك چيزي حرف بزند ، آن هم فقط براي اينكه حنجره ي آدمي در وضع خوبي باشد تا اگر پيش آمد و دو كلمه حرف واقعا بامعنا پيدا شد . اين حنجره بتونه خوب كار كنه و ادم كم نياره.

راز مرد گوشه گیر

 راز مرد گوشه گیر



گراتزیا دلددا
 بهمن فرزانه

انتشارات ققنوس

داستان در مورد مردیست که از جامعه گریخته تا به تنهایی زندگی کند و زنی که از جامعه به همراه شوهرش گریخته تا تنها باشد و همسایه مرد می شود .......

به نظر داستان فوق العاده قشنگی بود خیلی خوش اومد هرچند اخر داستان غافلگیر شدم واقعا غافلگیر
اینکه مرد عاشق زن شده بود اما در عین سعادت به همه چیز شک می کرد و حتی ارزو می کرد زن او را رها کند خیلی واقعی و قشنگ تصویر شده بود چون به نظر من اکثرا همین طوره در عین سعادت پر از شک هستیم و گاهی ارزو می کنیم همه چیز از بین بره سردرگمیم البته شک این اقا دیگه خیلی ادامه پیدا می کرد
ولی کلا به نظرم از نظر مباحث روان شناسی خیلی قوی روی داستان کار شده بود

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

 

همه ما یک چیز می گوییم و خیال می کنیم از سایرین بیشتر رنج کشیده ایم ولی غم برای همه یکسان است ، یکنواخت مثل داستان های عشقی.

 

 

 

حالا اینجا در کنار دریا به هم رسیده ایم ، در مرز حقیقت و رویا . نمی توانیم پا فراتر بگذاریم ، از شدت سعادت خواهیم مرد .

راه خطا

 راه خطا


گراتزیا دلددا
بهمن فرزانه

انتشارات ققنوس
کتاب در مورد نوکریه که عاشق دختر اربابش می شه و خیانتی که دختر به اون می کنه و ..... راه های خطایی که این وسط هر دو طی می کنند.
به نظر من خیلی کتاب قشنگی بود خیلی خوشم اومد واقعا شخصیت پردازی قوی ای داشت انتهای داستان هم قشنگ بود کلا خیلی خوشم اومد متفاوت بود
این 4امین کتابیه که از این نویسنده می خونم : چشمهای سیمونه و پس از طلاق را قبلا خوندم و اخیرا راز مرد گوشه گیر و راه خطا را خوندم فضای چشمهای سیمونه را زیاد یادم نمی یاد اما 3 کتاب دیگه فضاهای مشابهی دارند روستایی و سرد و پایان های غیر قابل انتظار
دلددا دومین زن نویسنده و تنها زن ایتالیایی است که برنده جایزه نوبل ادبیات شد

 

اقای فرزانه در مورد این کتاب گفتند که یکی از بهترین اثار دلدا است . و "  اولين رمان واقعي دلددا همين «راه خطا»ست كه آن را در سال 1898 نوشت و نام آن را «نوكر» گذاشت بعد از يكي، دو سال نام آن را به «رام نشدني» تغيير داد و بعد از مدتي نام آن را «راه خطا» گذاشت و براي اولين بار آن را در 1916 چاپ كرد و من هم از روي همين نسخه آن را ترجمه كرده ام."

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

 

فرقی نمی کرد به کدام راه پا بگذارند ، به هر حال تمام راه ها به قصاص منتهی می شد .

 

 

 

دختر هم چنان به پیترو فکر می کرد . به ان چشم های زیبا و روشن فکر می کرد ، به نگاهی که نگاه هیچ مرد دیگری به پایش نمی رسید و سر خود را می گرداند و با چشمان مشکی و براق فرانچسکو رو به رو می شد که با اشتیاق و غم خیره اش شده بود . اریاکنون رویا به اخر رسیده بود و واقعیت اغاز می گردید .

 

 

 

به راه ادامه می داد .راه می رفت ، اری در زندگی نیز باید چنین راه پیمود . بدون اینکه با خبر باشی در جاده عمر به چه کسی برخورد خواهی کرد .

الیاس پورتولو

 الیاس پورتولو

 


گراتزیا دلدا
بهمن فرزانه

انتشارات بدیهه
خانواده پورتولو بسیار خوشحال است چون تا چند روز دیگه پسر بزرگ اونها ازدواج می کنه و پسر کوچکشون الیاس هم قراره از زندان برگرده و زندگی درستی را در پیش بگیره اما الیاس پس از بازگشت از زندان عاشق نامزد برادر خود می گردد و ......
وسوسه ها و دغدغه های فکری الیاس را خیلی خوب به تصویر کشیده . فضا هم مثل بقیه داستان های دلدا روستایی و سرد است پایان داستان خیلی غیر منتظره نیست اما واقعا عالیه بخونیدش حتما

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

 

ازدواج با عشق ازدواجی است که موجب رضایت پروردگار است . ازدواج از روی مصلحت موجب رضایت ابلیس است و بس .

 

 

 به کنار ساحل برو و شروع کن به شمردن دانه های ماسه، وقتی تمام آنها را شمردی متوجه خواهی شد که تمام دانه های ماسه در مقايسه با سال های ابدیت هیچ است .

حریق در باغ زیتون

حریق در باغ زیتون



گراتزیا دلددا
بهمن فرزانه

انتشارات ققنوس

فضای داستان مثل بقیه داستان های دلددا بود . سرد و دور در یک محیط دهاتی با موضوعی جالب
اناروزا که عاشق جوئله می باشد با استفانو نامزد می کند و بعد متوجه می شود استفانو عاشق نامادری او نینا بوده است .........

 

 

قسمت های زیبایی از کتاب

 

باد فرو خواهد نشست . آن جنگل خسته ارام خواهد گرفت . بار دیگر همه چیز ارام و بعد باز طوفان خواهد شد و بعد باز ارامش . تنها چاره ادم این است که ثابت بر جای بماند مثل ریشه کوه .نباید به انچه پیرامونش رخ می دهد چندان اهمیتی بدهد . اری باید ثابت ماند . ارام و همه چیز را برای خود درک و توجیه کرد .

 

 

 

باید هر کسی را آزاد گذاشت تا به نحوه خود زندگی کند . چون به هر حال نتیجه یکسان است . یعنی اینکه هرکس عاقبت هرکاری را که دلش می خواهد انجام می دهد.

مریم منزوی

مریم منزوی



گراتزیا دلدا
بهمن فرزانه

انتشارات شهر کتاب

ماریا شخصیت اصلی رمان دختریست که دارای سرطان سینه است . آرولدو نیز جوانیست که خواستگار او می باشد و ماریا بعد از فهمیدن بیماری خود سعی می کند بدون گفتن دلیل واقعی او را از خود دور کند و سلسله حوادثی در رمان را ایجاد می نماید .... داره می گه هر چه قدر خیرخواهانه برای جدا شدن باید دلیل اصلی را گفت وگرنه چه برداشت هایی که ایجاد می شه و ...... قشنگ بود
این کتاب کمی قبل از مرگ دلدا منتشر شد . دلدا خود نیز همانند شخصیت اصلی این کتاب سرطان سینه داشت و بعد از مرگ طرفدارانش با الهام از این کتاب کلیسایی به نام مریم منزوی در بالای آرامگاه او نصب شده است .
چهارچوب اصلی رمان های دلدا به نظر خیلی ساده و عامیانه می یاد اما به نظر من نقطه قوتش اینه که خیلی خیلی عمیق به بعد روان شناسی می پردازه و اینکه پایان های غیر معمولی را در نظر می گیره .

 

وسوسه

وسوسه


گراتزیا دلددا
بهمن فرزانه

انتشارات خورشید


نام اصلی این رمان "مادر" می باشد و در حقیقت رنج و عذاب مادر کشیشی است که عاشق دختری شده است . از یک سو مادر عاشق شدن یک کشیش را گناه می داند و از سوی دیگر عاشق شدن را حق طبیعی فرزند خود ..... کشیش و دختر وسوسه می شوند وارد رابطه ای نا متعارف می شوند و بهای آن را نیز خواهند پرداخت ...... مثل همه اثار دلددا پایانی شگفت انگیز و غمناک ......رمانی قشنگ و کوتاه


این کتاب برای اولین بار در سال 1919 به صورت پاورقی در روزنامه ایل تمپو به چاپ می رسید و سپس در سال 1920 ناشر بسیار معتبر تروس آن را به صورت کتاب ، چاپ و منتشر کرد .

جالبه بدونید خانم دلدا بسیار کم حرف بوده و حتی سخنرانی اون هنگام دریافت جایزه نوبل یکی از کوتاه ترین سخنرانی ها تا این زمان بوده . اهل سفر هم نبوده و تنها سفر خارج از کشورش یک سفر به سوئد بوده است .

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

 

خداوند اگر وجود داشته باشد ، نمی باید ما را با هم آشنا می ساخت . اگر این عشق فقط یک خوشگذرانی موقتی بود ، نمی بایست چنین اجازه ای می داد .

خاكستر

خاكستر


گراتزيا دلدا
بهمن فرزانه


اولي دختركيست فقير كه با پسري اسيابان دوست مي شود و هرچند بعد متوجه مي شود كه وي داراي همسر است اما گول حرفهاي او را مي خورد و صاحب فرزندي مي گردد ... اولي اشتباه مي كند و پا به راه خطا مي گذارد اما عقوبت اصلي گناه او را فرزندش تحمل خواهد كرد ..... فرزندي كه در جامع نامشروع خوانده مي شود بين محبت مادري و شرمساري از وجود چنين مادري گرفتار است ......

خوب بود اما به نظرم به اندازه بقيه داستان هاي دلدا قوي نبود اما باز هم ساختار داستان هاي او رو داشت . خطا و تاوان خطا. عذاب وجدان و پايان هاي بديع و غير قابل باور . همينهاست كه من به خاطرش دلدا را دوست دارم

يك نكته جالب توي كتاب شرايطي بود كه مي دونيم داريم دروغ مي شنويم اما خودمون دلمون مي خواد باور كنيم

بهمن فرزانه راجع به دلدا مي گه كه به نظرش اون گابريل گراسيا ماركز نويسندگان زن است. حالا هي من بگم بهتون خيلي خوبه دلدا و هي از اين تعريف ها بكنم اگه يك كتاب خوندين ازش

یک چیز دیگه را در مورد این کتاب فراموش کردم بگم . این کتاب تنها رمان خانم دلدا است که به فیلم تبدیل شده است . فیلم توسط Febo Mari تهیه شده و هنر پیشه معروف تاتر ایتالیا Eleonora Duse نیز در این فیلم بازی کرده و این بازی اولین بازی و فکر کنم آخرین بازی او در سینما بوده است

رقص گردن بند

 

رقص گردن بند


گراتزيا دلدا
بهمن فرزانه

انتشارات مهناز
كتاب در مورد مرديست كه چندين سال پيش مادرش گردن بند مرواريد گران بهاي خود را پيش مردي گرو گذاشته و مرد مي خواهد با دوز و كلك گردنبند را از دختر ان مرد بگيرد . اما اشتباها با برادر زاده او اشنا شده و عاشقش مي شود و .......
كتاب كوتاه اما زيباييه مثل بقيه اثار دلدا .... خيلي دقيق به روان شناسي افراد پرداخته و از چنين داستان ساده اي خيلي قشنگ به اعماق روان شناسي و بعد كار رسيده ....

جالبه بدونيد دلدا تا سوم دبستان بيشتر تحصيلات رسمي نداشته و تنها زن ايتاليايي برنده جايزه نوبل هست

تو رو خدا بريد كتابشو بخونيد من اين همه هي مي يام كتاباشو معرفي مي كنم فقط 2 تاي ديگش مونده انصافه يكيشم نخونيد اخه!!!!!!!!
البته تا حالا كسي را نديدم ازش كتاب بخونه فقط چند نفر رو تو نت ديدم كه همه هم ازش بدشون مي يومده
به اين نتيجه رسيدم فقط بهمن فرزانه دوست داره اثارشو ترجمه كنه منم دوست دارم بخونم تنها طرفداراش تو ايران :دي

اما واقعا دوسش دارم

 

 

قسمت های زیبایی از کتاب

 

عاشق شدن از طريق فرزند بسيار مهم تر از عاشق شدن به يك مرد است .

 

 

 

سعي كن اين مرد را بهتر بشناسي ، قبل از آنكه عاشقش بشوي بيشتر با او آشنا شو . اگر از همين حالا عاشق او شده اي ، هرگز او را نخواهي شناخت

 

 

 

واقعيت اين است كه زندگي بسيار يكنواخت است . مردم همه مثل هم هستند ، يكسان هستند ، هر كس به فكر خويش است ، به خصوص در مورد امور مادي . در نتيجه كاري باقي نمي ماند جز اينكه در خود فرو روي و غرق در روياي خود به زندگي ادامه دهي .

 

سرزمین باد

سرزمین باد

گراتزیا دلددا
بهمن فرزانه

انتشارات آگاه
کتاب در مورد دختری است که در ماه عسل خود با مردی که در دوران نوجوانی عاشقش بوده است برخورد می کند و .....
مثل بقیه کتاب های دلددا فضای داستان روستایی است ولی برعکس بقیه چندان به خود موضوع پرداخته نشده و توجه بیشتری به ارائه نظریات و جمله ها در قالب یک داستان ساده داشته است
به نظرم به خوبی بقیه داستان های دلدا نبود

 

جلد کتاب خیلی نچسبه . خود جناب اقای فرزانه هم انتقاداتی از جلد داشتند

 

قسمت های زیبایی از کتاب

 

سعادت چیزی است که از هیچ به وجود می آید و ما در آفریدن آن کوچک ترین سهمی نداریم .

 

 

چنان با او حرف می زنم که انگار تصویرش در مردمک چشمانم باقی مانده باشد ولی او بیش از مردمک چشم من پایین رفته است . به ته قلبم پایین رفته و رسوب کرده است .