عرض حال /مدرس صادقی

عرض حال
جعفر مدرس صادقي
انتشارات مركز
آقاي نوبخت مرد پولدار و معروفي است كه يكي از بزرگ ترين باشگاه هاي ورزشي فرهنگي شهر متعلق به اوست . همايون سرايه دار باشگاه است و پسري به نام رستم دارد كه آقاي نوبخت تصميم مي گيرد او را به خانه خود ببرد تا ضمن كمك در انجام كار منزل بر درس و اخلاق او نظارت كند . رستم علاقه اي به درس ندارد ، مانند بيشتر بچه ها عاشق بازي است ، عاشق سينما و عاشق مشهور شدن ...
نثرش بسيار زيبا بود و به دلم نشست . خيلي روان و خوش خوان پيش مي رفت . يك جوري انگار كسي براي آدم قصه بگه . جريانش زيبا بود و هم خوان با نحوه بيان . پايانش هم عالي نبود اما خوب بود . در كل قصه زيبايي بود . خوشم اومد .
آقاي مدرس صادقي از جمله نويسنده هايي هستند كه بسيار كم مصاحبه مي كنند و حتي كلاس هاي داستان نويسي هم برگزار نمي كنند و حتي يك بار هم عنوان نمودند كه : اصلا ً نمیفهمم چرا گلشیری به جای این که بنشیند و داستانهای دیگری بنویسد و چیزی را که در شازده احتجاب بهاش رسیده بود کامل کند، همه وقتش را صرف تربیت هزار تا عین خودش کرده است .
قسمت هاي زيبايي از كتاب
ناظم مدرس به بچه ها مي گفت فقط فيلم هاي هندي به درد آن ها مي خورد ، چون فقط فيلم هاي هندي آموزنده اند و نتيجه اخلاقي دارند .
هيچ جا جاي من نيست . دلش مي خواست به يك نفر كه به حرفش گوش بدهد بگويد هيچ جا جاي من نيست . اما حرف نزد . زبانش بند آمده بود .
توي اين وبلاگ مي خوام خلاصه كتاب هايي را كه مي خونم بنويسم و همچنين قسمت هاي زيبايي از اون ها را ، تا هم براي خودم بمونه هم اگه كسي دلش خواست استفاده كنه