این سگ می خواهد رکسانا را بخورد/کشکولی

این سگ می خواهد رکسانا را بخورد

 

قاسم کشکولی

 

انتشارات بوتیمار

سال نشر : 1394

 کاوه همسری به اسم رکسانا داشته که ۴ ماهه قهره اما امشب که همسر سابق کاوه یعنی راحله اومده پیشش رکسانا هم سر می رسه و تاپ راحله توی خونه جا مونده دعواشون می شه و رکسانا از پنجره پرت می شه پایین و کاوه می خواد جسدش را قایم کنه اما انگار همه چیز یه جور دیگه است این دور اتفاقات هی تکرار می شه و هر بار چیزی فرق می کنه و هر بار کاوه رکسانا را خاک می کنه اما باز رکسانا توی خونه است و ...‌

موضوع کتاب و نحوه بیان مطلبش قشنگه یک جوری ایده نویی هست خوبم از پسش براومده ولی واقعا بیش از حد به نظرم ذهنش توی مسایل جنسیه و از اونا مایه می ذاره که البته توی کتابای قبلیشم بود . کتاب بدی نیست متوسطه .

خوب اینم از اتمام معرفی آقای کشکولی امیدوارم کسایی ایشون و سبک نوشته هاشون را بپسندن و به خیل دنبال کنندگانشون بپیوندن.این کتاب برنده لوح تقدیر جایزه مهرگان ادب هم بوده .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

هر زنی زیباست و تنها باید کشف شود .

 

هر کاری که مرگ را از یاد آدم ببرد یا یاد مرگ را در آدم به تعویق بیندازد یا مرگ را به مسخره بگیرد آن کار مهم ترین کار در زندگی آدم است و آدم باید انجامش بدهد!

 

همه ی بچه متعلق به مادر است سهم پدر خنده دار است .

 

تو این طور فکر کن . وقتی قصد نفهمیدن داری تلاش من بی فایده است. وقتی از سر لجبازی حقیقت را انکار می کنی و یا اون را وارونه جلوه می دی من چه کار می تونم بکنم؟

زن در پیاده رو راه می رود / کشکولی

زن در پیاده رو راه می رود

 

قاسم کشکولی

 

انتشارات ثالث

سال نشر : 1388

 بازگشت: بازگشت به شهر بچگی

سرنوشت زنی که از دنده چپ من متولد شد: دعوای زن و شوهری

تقدیر آن ها را آورد ه بود این جا تا بمیرند: مرگ دوست و معشوق

صبر کن الله تی تی: کشتن برادر به دلیل خیانت .

نشان خانوادگی: دزد پر تلاش.

افسانه ی بچه های زیتون: ادای نظر بعد از مرگ در زلزله .

عصبان یک بزاز لنگرودی: روزهایی که همیشه باران است .

زن در پیاده رو راه می رود: نوشتن یک داستان .

خوب اینم یک کتاب دیگه از اقای کشکولی با یک سبک ساده و مشخص تر . داستان کوتاه هایی که موضوع مشخصی دارند از سمبل استفاده کرده ولی سمبل ها قابل درکند و در مجموع چیز بدی نیست به نظرم معمولیه .فقط این نکته را هم بگم شغل اصلی ایشون کارشناس مالی بانک هست .

 

قسمت زیبایی از کتاب

در واقع به اینجا آمدیم تا زندگی را شروع کنیم . چون کسی در اینجا نبود غافل از این که در زندگی عشق هست و در عشق رنج و در رنج نفرت و در نفرت مرگ ، و این چنین شد که برادرم مرد . یعنی زندگی باعث شد تا برادرم بمیرد .

ناهید/ کشکولی

ناهید 

 

قاسم کشکولی

 

انتشارات قصیده

سال نشر: ۱۳۷۹

داستان خیلی تند در هم پیچیده و مثل یک خیال و تک گویی روایت می شه از زبان دختری به اسم ناهید که پدر شدید مستبد و بی اخلاقی داشته مادری که با همه این چیزها شوهرش اولویت زندگیش بوده ازدواج اجباری فرزند معلول و خیال انتقام از پدر و ....

بد نیست یک کم تو در تو روایت می شه اما وقتی عادت کنی به لحنش با قصه همراه می شی و درکش می کنی هر چند کلا داستان راحتی نیست خصوصا که اومده از اسامی تکراری استفاده کرده و دیگه آخرش واقعا یک مقدار آدم گیج می شه کی به کیه . آقای کشکولی از نویسنده های لنگرودی کشورمون هستند .

بازی مهندسی یک رمان/ کشکولی

بازی مهندسی یک رمان

 

قاسم کشکولی

 

انتشارات ثالث

سال نشر: ۱۳۸۸

کتاب در مورد کارمند بانکی هست که در ضمن نویسنده هم هست و تصمیم داره مرخصی بگیره و یک کتاب بنویسه . حالا بقیه اش درگیری های ذهنی و یادداشت ها و فراموشی هاش برای خلق یک رمانه .

یک کتاب در هم پیچیده که به نظرم تلاش کرده خاص و جدید و هنری باشه اما برای من شخصا هم موضوعش تکراری بود هم خیلی سطحی و بی مزه . در مورد نویسنده هم هیچ اطلاعی ندارم اما انگار بهش می یاد مذهبی باشه .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

وقتی زیبایی این همه نزدیک و این همه سهل و .... چه مرضی است زیبایی خلق کنم؟ این زیبا... زیبایی او آنقدر عظمت دارد که همه ی این چیزها _آشغال هایی که تا کنون نوشته ام _ جلوی پایش آتش بزنم .

 

مرد می داند این زن ، این زنی که رو به روی او نشسته و شلال موهای پرکلاغی اش را روی شانه هایش ریخته عاشق اوست و عشق یک زن چیز کوچکی نیست که یک مرد بتواند به راحتی از آن بگذرد .