مشی و مشیانه

مشی و مشیانه
محمد محمدعلی
انتشارات کاروان
این کتاب هم جلد دوم از مجموعه سه جلدی روز اول عشق هست که به افسانه افرینش اولین انسانها از دیدگاه آریایی و ایران باستان اشاره داره .
در این افسانه اعتقاد داریم که دو خدای بزرگ اهورا خدای روشنایی و اهریمن خدای تاریکی و پلیدی وجود دارند . تمامی روح ها از روز ازل وجود داشته اند تا اینکه موقع مناسب فرا می رسد و اهورا تصمیم می گیرد به این ارواح جسمیت ببخشد و اهریمن قسم به گمراهی و هلاکت انسان ها می خورد . پس اهورا مزدا اولین انسان یعنی کیومرث را در پایان 3 هزار ساله اول خلقت می افریند . کیومرث وظیفه دارد کسب تجربه کند و تجربیاتش را بر روس سنگها برای ایندگان حک نماید . همراه با کیومرث گاو مقدسی نیز افریده شده و بر روی زمین می اید .
در موقع مرگ نطفه ای از کیومرث خارج می شود . سپندارمزد بانوی ماه اسفند و زمین این نطفه را به گیاه ریواس می سپارد تا چون زهدان مادر آنها را پرورش دهد . پس دو مرد و زن به صورت همزمان به نام های مشی و مشیانه متولد می شوند و از انها خواسته می شود به سرزمین پربرکت ایران زمین بروند .
اولین فرزند مشی و مشیانه دختری به نام اناهیتا است که چون بسیار شیرین است پدر و مادر بسیار او را می بوسند و می بویند تا نهایتا او را می خورند پس اهورا از ان به بعد فرزندان انسان را به گریه وا می دارد و رنج تربیت را بر پدر و مادر تحمیل می کند . فرزند 2قلوی بعدی آنها سامی و سیامک هستند که فرزند آنها هوشنگ فرمانراوی ایران زمین می شود .
جالبه که از همون اول جز نصایح هست که تعداد فرزند باید کم باشه تا درست پرورش داده بشه و همین طور بچه ها را در سن پایین نباید مزدوج نمود . این قسمتاش ادم ذوق می کنه از فرهنگ ایرانی ها اما خوب قضیه اون گاو مقدس شدیدا رو اعصابه .
کتاب بدی نیست در هر صورت اگه ادم و حوا را خوندید خوبه اینم بخونید تا دو اسطوره را کنار هم مقایسه کنید . به نظر من روی کتاب ادم و حوا بیشتر از این کتاب کار شده بود . اما خوب این جالب تر بود چون گم نام تر بود کمتر راجع بهش می دونستیم و خوب به نظرم از این جهت حتما بخونیدش که در مورد اسطوره های مملکتتون اگاهی داشته باشید . در ضمن ادم واقعا دلش برای کیومرث کباب می شد تنهای تنها بود دائم هم خواب می دید که بچه دار شده و اسم بچه اش سیامکه
جالبه بدونید در کتاب های مختلف مشی و مشیانه را به نام های گوناگونی نامیده اند . در تاریخ مسعودی مهلا و مهلیانه ، در تاریخ طبری ماری و ماریانه و در زبان خوارزمی مرد و مردانه نامیده شده اند. هم چنین با نام های مشیگ و مشیانگ، ملهی و ملهیانه، مش و ماشان، میشی و میشانه، میشا و میشانی، مشه و مشیانه، مشی و مشانه، مهلا و مهلینه ، نیز نامیده شده اند.
قسمت زیبایی از کتاب
تمامی ابرها باران زا نیستند . برخی نیز باران را در ژرفای خویش پنهان می کنند و تا نیزه آتش بر سرشان نیاید و صدای رعد برنخیزد از هم شکافته نمی شوند و باران از زندان ابرهای بدخیم نجات نمی یابد .



توي اين وبلاگ مي خوام خلاصه كتاب هايي را كه مي خونم بنويسم و همچنين قسمت هاي زيبايي از اون ها را ، تا هم براي خودم بمونه هم اگه كسي دلش خواست استفاده كنه