خروس

 

ابراهیم گلستان

 

انتشارات اختران

2 تن از کارمندان شرکت نفت که برای مساحی به ماموریت رفته اند از ماشین جا می مانند و قرار می شود  شب را در منزل یکی از بومیان منطقه به سر ببرند . به محض ورود با صدای بسیار بلند و پارس مانند خروس صاحب خانه مواجه می شوند . گفته می شود که تخم مرغی به صورت اتفاقی در جعبه ساعت افتاده و در اثر گرمای آنجا این خروس به دنیا آمده است . خروس مایه اذیت و آزار بسیار است و مردم معتقدند نحس می باشد و باید کشته شود و ... در ادامه داستان شاهد باورها و خلق و خوهای خاصی از مردم جنوب و رسومشان هستیم ، عکس العملشان نسبت به خروس ريال داستان های میزبان در مورد استفاده از پسر بچه ها در لنج ها ، قاچاق و ...

خیلی کثیف خیلی خیلی زیبا و جذاب بود . تا عمق فقر مادی و فرهنگی پیش می رفت با زبانی استوار و مسلط . زبان داستان خیلی قوی و محکم بود ، خیلی خوش ساخت نوشته شده بود و چه موضوع جذابی داشت چه قدر قشنگ اتفاقات را در کنار هم ردیف کرده بود آیین ها ، اسطوره ها ، خرافات و ... داستان روایتی از جهل مردم است جهلی که ناراحت کننده و منقلب کننده است .
جلد کتاب قرمز پررنگ است که خیلی با حال و هوای کتاب سازگاری داره . آقای گلستان قصد چاپ این کتاب را نداشته ولی ظاهرا در یک مجموعه داستان ، این قصه را با دست کاری و به صورت نصفه نیمه چاپ می کنن و همین باعث می شه اقدام به چاپ کامل داستان به صورت کتابی مستقل بنمایند .

آقای گلستان شیرازی هستند و در خانواده ای مذهبی بزرگ شدند و البته خودشون مدتی به عضویت حذب توده در می آیند . پدر ایشون واعظ و روزنامه نگار بودند . آقای گلستان دو فرزند به نام های لیلی و کاوه دارند . کاوه گلستان که عکاس خبری بود در ماموریتی در عراق به همراه گروه خبری بی بی سی در اثر انفجار مین کشته شد و خانم لیلی گلستان هم که از بهترین مترجمان امروز کشورمون هستند .

واقعا هم خروس نحسی بود بلافاصله بعد از خوندنش سر و کله یک جوجه خروس در آپارتمانمون پیدا شده . می ترسم از ش:دی

 

قسمت های زیبایی از کتاب

قیلوله ، خواب پیش از ناهار ، می چسبه ، اما از خوسیدن بعد از ناهار هیچ چیز بهتر نی .

 

حتی با دعوا و با درافتادن جواب و ربطی هس ، اما با بی اعتنائی ربطی نمی مونه .

 

مصلحت در زندگی همیشه در مدارا هس ، در سازش .

 

گل بانگ از خانه همسایه جبران غیبت آواز او نبود – تاکید غیبت بود .

 

از مهربانی و سکوت و صبر خطرناک تر چی؟