ناشناخته ماندگان / مودیانو

ناشناخته ماندگان

 

پاتریک مودیانو

ناهید فروغان

 

انتشارات چشمه

داستان در حقیقت 3 تا داستان کوچک کنار هم هست و موضوعیت کلیش اشتراک این داستان هاست . دخترهای جوان تنهایی که ترس ها و آرزوهای زیادی دارند و افرادی سر راهشون قرار می گیرند که ظاهرا قصد کمک به اونها را دارند و مسیری که سرنوشت این دخترها را بهش رهنمون می شه ...

خوب راستش دوست نداشتم بازم برای من خیلی غریب بود نه این دخترها را می شناسم نه ترس هاشون را نه فرضیات ذهنی نویسنده را . و البته کتاب از نوعی هست که ممکنه شدید کسی را جذب کنه .

مادر آقای مودیانو بازیگر بوده خیلی از کاراکترهاش هم به سمت مانکن بودن بازگیری یا رقاصگی کشش دارند .

پ.ن : مودیانو را باز هم می خوام بهرت بشناسمش فکر می کنم با این همه هنوز شناختی ازش ندارم اما شاید شاید یک هفته فرجه بدم به خودم بعد دوباره مودیانو .

 

قسمت زیبایی از کتاب

باید کسی را برای خودت پیدا کنی . می دانی از عشق بهتر وجود ندارد .

مرا نگين كوچولو مي ناميدند/ مودیانو

مرا نگين كوچولو مي ناميدند

 

پاتريك موديانو

ناهيد فروغان

 

انتشارات اختران

دخترك هيچ گاه پدري نداشته و مادرش نيز در بچگي او را رها كرده . روزي در ايستگاه مترو زني را مي بيند كه گمان مي برد مادري است كه در بچگي رهايش كرده و به او گفته اند مرده است . دخترك او را تعقيب مي كند و به اين ترتيب در حال و هواي دوران كودكي است . به خصوص كه پرستار بچه اي نيز شده با شرايطي مشابه بچگي خودش و اين موضوع به كند و كاوهاي ذهني او دامن مي زند .

خوشم اومد شايد لحنش بود . همه داستان هاش همين طور گيج و درهم هست گشتن دنبال خاطرات دنبال گذشته يك سري مفهوم ها اما مثلا قبلي را دوست نداشتم و اين يكي را چرا خوشم اومد . شايد چون چهارچوب داستانيش مشخص تر و معقول تر بود شايد ترجمه بهتر نمي دونم اما از نظر احساسي باهاش ارتباط برقرار كردم.

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

اغلب كسي هست كه در سراسر زندگي با ما بماند ، بدون آنكه بتوانيم او را از خودمان دلسرد كنيم .

 

باز هم درباره ي فارسي مرغزاران با من سخن گفت . گفت كه اين زبان شبيه فنلاندي است . شنيدنش گوشنواز است . مانند نسيمي است كه در علف ها بوزد و زمزمه آب را نيز در آن مي توان يافت .

 

ما به اشيايي كه هميشه با ما هستند توجهي نشان نمي دهيم و اگر اتفاقا گمشان كنيم ، در مي يابيم كه جزئياتشان را فراموش كرده ايم .

 

آخرين بار به زادگاهت بازگشتي ، به آغازگاه تا بداني كه راه ديگري را مي شد برگزيد و زندگي مي توانست جور ديگري باشد .

کلمات / سارتر

كلمات

 

ژان پل سارتر

ناهيد فروغان

 

انتشارات ققنوس

كتاب شرح دوران كودكي سارتر هست . در حقيقت سارتر اومده و دوران بچگي و اثرات مختلفي كه خانواده اش روش داشتن را به صورت موشكافانه اي توضيح مي ده . چي مي شه كه به خوندن و بعد از اون به نوشتن روي مي ياره و عكس العمل اطرافيان چي بوده . روياهاي بچگيش را تعريف مي كنه و ....

من خوشم نيومد چون راستش خيلي فلسفي و موشكافانه بود و در حقيقت بعد داستانيش كم رنگ بود چيزي كه من دنبالش بودم اگر سراغ اين كتاب مي ريد بايد با ديدي غير از رمان و جذابيت بريد . جالبش اين بود كه فهميدم سارتر از خانواده شوايتزرها بوده همون البرت شوايتزر معروف !