غلامحسين ساعدي

انتشارات اسپرك

كتاب دنديل ، داستاني داشت به نام عافيتگاه كه خوشم اومد ازش ، براي همين وقتي ديدم كه آقاي ساعدي فيلم نامه اي هم به همين نام دارند تصميم گرفتم حتما بخونمش . اين فيلم نامه را براي آقاي مهرجويي نوشتند .

دكتر تهراني براي ماموريتي عازم جنوب است . او قرار است باورها و لغات بومي دهكده هاي جنوب را گردآوري كند و به دليل طغيان رود مدت زيادي در انجا ماندگار مي شود . تفاوتش با داستان كوتاه در اين بود كه اينجا به شگفتي هايي كه دكتر در جنوب مي بينه و عادات عجيب زندگي اشارات بيشتري شده و نحوه پيوند زندگي دكتر با اين زندگي را شفاف تر بيان مي كنه . شروع داستان خيلي عادي و عاميانه بود . توصيفات جنوب و زندگي مردمنش خيلي خوب بود ولي نحوه شكل گيري پايان داستان توي داستان كوتاهش را بيشتر پسنديدم . با همه اينا در مجموع كتاب خوبي بود .

اينم يادم رفت اشاره كنم كه آرامگاه آقاي ساعدي در نزديكي آرامگاه صادق هدايت است .

 

قسمت زيبايي از كتاب

هر چه خدا بخواهد همان خواهد شد ، آدم نبايد زياد چيزي را بخواهد ، نبايد با سرنوشت جنگيد ، چون هر چه آدم بيشتر چيزي را بخواهد كمتر به آن مي رسد و عذابش بيشتر مي شود .