چشم در برابر چشم

 

غلامحسين ساعدي

 

انتشارات اميركبير

يك نمايش نامه خيلي خيلي كوتاه از اقاي ساعدي كه نيم ساعته تمومه ولي با وجود كوتاه بودن و سادگي خيلي زيباست . حاكم شهر تصميم دارد كه چشم يكي از اهالي را در بياورد و به فكر پيدا كردن يك قرباني است . در همين زمان جواني وارد بارگاه شده و مي گويد كه هنگام دزدي چشمش به ميله اي خورده و درآمده و تقاضاي قصاص دارد . حاكم خوشحال شده و تصميم به كور كردن صاحب خانه مي گيرد ولي ....

روايت به صورت سمبوليك و جالبي پيش مي ره و نهايتا مي بينيم كه وقتي قراره بلايي نازل شه سر چه كسي نازل مي شه . خيلي قشنگ و دل نشين بود حتما بخونديش .

آقاي ساعدي بعد از انقلاب از ايران خارج مي شوند و به فرانسه مي روند .