مهمان

 

سیمون دوبووار

امیر سامان خرسند

 

انتشارات جامی

سال نشر : 1382

کتاب در مورد زن و شوهری هست که توی روابط همدیگه را آزاد گذاشتند و در ضمن توی تئاتر هم کار می کنند و با دختر جوانی آشنا می شوند و سعی می کنند اون را هم وارد رابطه خودشون بکنند و یک مثلث داشته باشند. در ابتدا این رابطه بدم پیش نمی ره ولی به مرور مشخص می شه نمی شه خلاف جهت آب حرکت کرد و حسادت و مالکیت انگار یک حس همیشگیه .

کتاب جدیدی نیست از خانم دوبوار ولی بین کارام فایل الکترونیکیش را می خوندم شاید مبحث جالبی باشه و خیلی از لحاظ روان شناسی روش کار کرده باشه خصوصا کار روی این که هیچ کدوم قربانی نیستیم یه جوری همه با هم شرایط بد را پیش می یاریم ولی خوب کل موضوع برای من قابل درک نیست هیچ ارتباط روحی باش ندارم و نمی فهممش موضوع برای ازار دهنده است پس دوستش ندارم. خوبه بدونید خود خانم دوبووار گفته یه جورایی می شه این کتاب را خود زندگی نامه هم دونست .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

اما او چگونه می توانست عشقی را آرزو کند که در زندگی اش هرگز حقیقتی نداشته است .

 

خلوت کالایی نیست که بتوان آن را شکست و تکه های کوچکش را استفاده کرد.