الف/ بورخس
الف
خورخه لوئیس بورخس
م . طاهر نوکنده
انتشارات نیلوفر
کتاب مجموعه 18 داستان کوتاه است که نامیرا ، مرده ، داستان جنگجو و اسیر ، زندگی نامه ی تادئو ایسیدرو کروتث ، اما تزونتث ، خانه ی آسته ریون ، تحقیق ابن رشد ، کلام خداوند ، دو شاه و دو هزارتو ، انتظار و مرد بر آستانه در کتاب کتابخانه ی بابل نیز وجود داشتند .
حکمای الهی : يك جورايي ديدگاه هاي مختلف الهي و كفر و ... در كنار هم .
مرگ دیگر : مردي كه دو تاريخ مرگ و دو زندگي دارد .
مرثیه ی آلمانی : مردي كه به جرم شكنجه و آدم كشي تيرباران خواهد شد از سرنوشتش مي گويد .
ظاهر : ظاهر در داستان ما سكه است و در كل شي اي است كه با ديدن آن قادر به فراموش كردنش نيستيد .
ابن خالق البخاری ، مقتول در هزار تویش : پادشاهي كه براي فرار از روح مزيرش هزارتويي مي سازد و خود را در آن حبس مي كند .
الف : الف نقطه اي در فضاي زيرزمين يك خانه است . نقطه اي از فضا كه شامل تمام نقاط فضاتس و با نگاه كردن به آن به كل عالم نگاه مي كنيد .
ناخوانده : نيلسن ها دو برادر منزوي و تنها و تا حدي شرور هستند كه با هم زندگي مي كنند و كريتسان دختري است كه وارد زندگي آن ها مي شود .
با داستان حكماي الهي و مرثيه ي آلماني زياد ارتباط برقرار نكردم ولي داستان ابن خالق خيلي زيبا بود . كلا اين هم كتاب خوبي هست و حتما ارزش خوندن رو داره هر چند من مجموعه كتاب خانه بابل را بيشتر پسنديدم . بد نيست بدونيد آقاي بورخس جزء نويسندگان پست مدرن هست و فقط به داستان كوتاه علاقه منده و شعر و هيچ گاه رمان ننوشته .
«بورخس» خود درباره «الف» می گوید:« «الف» تقلیدی نامحسوس از دانته است. دلم می خواست «آرژنتینو دانیه ری» را خیلی ساده درست مثل «ویرژیل»، که شخصیت با نمک و مضحکی دارد، خلق کنم. حتی نام «بئاتریس» را تغییر ندادم و خودم را جای دانته نشاندم … بعدش حس کردم که این کارم حسابی مسخره می شود (بورخس می خندد) و البته یک چیزی را هم باید بگویم، که مطمئنم بی شک هیچ چیز درباره اش نمی دانید. نام هایی که در داستان هایم استفاده کرده ام همه نام های اشخاص واقعی اند. اغلب، افراد خانواده ام. کلی اسم تو خانواده ما وجود دارد و من هم ازشان استفاده کردم. مادرم از این کار خوشش نمی آمد، فکر می کنم که بیشتر می ترسید از این کار. البته اسم خودش را هم استفاده کرده بودم. خیلی هم دلم می خواست از آدم هایی که می شناختم در داستان هایم کاریکاتور خلق کنم. ( البته با تغییر اسمشان). «کارلوس آرژنتینو دانیه ری» داستان «الف» هم واقعاً وجود دارد، یکی از دوستانم است. البته کمی غلو کردم و کمی مسخره تر نشانش دادم. اما در کل خودش بود. مادرم این کار را بدجنسی می دانست، اما در کل چیز خاصی نبود، آنقدر ها هم معلوم نبود و اتفاقاً خود دوستم از داستان خوشش آمد و کلی تبریک گفت.»
قسمت های زیبایی از کتاب
مردن در راه یک مذهب آسان تر از زیستنش با تمام وجود است .
کسانی یافت می شوند که در به در عشق زنی را می جویند تا مگر فراموشش کنند ، تا دیگر به او نپردازند .
در پایان به آنچه قلبش برای آن می لرزید رسید و خیلی طول کشید تا به آن دست یابد ، و شاید سعادتی بالاتر از این نباشد .
راه حل معما همیشه کم بهاتر از خود معماست .