آواز پر جبرئیل/ خسروی

آواز پر جبرئیل

 

ابوتراب خسروی

 

انتشارات گمان

آواز پر جبرئیل : مردی که برای ادامه تحصیل به رونیز می رود

در حال کودکی : به دنبال استاد و مراد

عقل سرخ : ققنوسی که با هایش را عمل می کند

حقیقت عشق : مردی که برای ثبت احوالات مردم به دالمان رفته .

خفاشان : آفتاب پرستی که جوجه خفاش می خورد .

جن شاه : زن در حال آبتنی است که شاه جن ها او را می بیند .

هدهد و بوف کور : هدهد در بین راه خود مهمان بوف ها می شود .

لغت موران : مورچه ها اختلاف نظر دارند که شبنم از کجا می آید .

طاووس : طاووسی که در بچگی زندانی بوده

ماهی موج ، پرنده باد : لاک پشت ها در مورد پرستو کنجکاوند .

خورشید و ماه : ادریس زبان ستارگان را بلد بود

آشیانه ی گفت و گو : سلیمان خواستار گفت و گو با بلبل است .

عشق یوسف و زلیخا : مهرافروز و اندوه و نیکی در کنار همند و خدا جسمی خاکی برایشان می سازد .

جام جهان بین : کیخسرو جام جهان بین دارد .

آقای خسروی این بار اومده سراغ کتاب آقای سهروردی و برداشت هاش از اون کتاب را در قالب داستان های دیگه ای با زبان خودش آورده . من که کلا با زبان نوشتاری آقای خسروی مشکل دارم و متوجه نمی شم چی می گن اما این کتاب بد نبود . داستان هایی که کوتاه تر هست کمتر گیج کننده نوشته شده و نکته های خیلی جالبی هم توش لحاظ شده .

اینم آخرین کتاب از نشرهای سال 92 بود که تصمیم داشتم معرفی کنم توی تازه های نشر و بقیه موارد 93 ای هستند .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

برای کسی که جست و جو می کند ، هیچ چیز نمی تواند تا ابد پنهان باشد .

 

اگر کلوخی به هوا پرتاب شود به هر اندازه که بالا رود آخرش به زمین برمی گردد ، چون اصلش از زمین است و از زمین کنده شده!

 

آنقدر عاشقش هستم که همه ی تنم را به نگاه او سپرده ام .

ملکان عذاب/ خسروی

ملکان عذاب

 

ابوتراب خسروی

 

انتشارات ثالث

شمس با حوریه دوست دوران نوجوانی تماس گرفته تا وصیت پدر را انجام داده و مدارکی را به دست حوریه برساند . حالا داستان کتاب بیشتر بر می گرده به داستان زندگی زکریا که پدر شمس هست . مردی که توی طایفه های فارس به دنیا می یاد و مادرش از طریق ازدواج با خان های مختلف خیلی پولدار شده بوده هر چند پدر اصلی وی سردسته تعدادی صوفی در خانقاهی بوده که روشی خاص داشتند و زکریا را هم درگیر این مسئله می کنند .

کتاب نسبتا خوبیه خوب یک جاهاییش اون قدر برام جذابیت نداشت بیشتر اوایلش که توی طایفه های فارس می گذشت را دوست داشتم اما در مجموع خوب بود بقیه اش را هم می ذارم پای بی حوصلگی این روزها . حتی حس جمله انتخاب کردن هم ندارم . البته بهترم اما هنوز نه اونقدر که بخوام عین قبل با ذوق و شوق سراغ کتاب برم . در هر صورت شاید زیاد کتاب را دوست نداشته باشید اما فکر نکنم بدتون هم بیاد .

رود راوي /خسروی

رود راوي

 

ابوتراب خسروي

 

انتشارات قصه

كيا فرزند خوانده يكي از بزرگان فرقه ي مفتاحيه است و براي تحصيل پزشكي به شهر لاهور مي رود ولي بعد از دو سال طب را كنار گذاشته و در مدرسه مخالفان فرقه مفتاحيه ساكن مي شود . بعد از چندي بزرگان مفتاحيه از وي مي خواهند به رونيز برگردد او را در آنجا تطهير مي كنند با همان دانش دو ساله به طبابت مي پردازد و بايد روايت فرقه خود را بخواند و بداند و بنويسد .

خوشم نيومد موضوع جالبي داشت در سبك خودش هم خوب نگارش شده ولي خيلي سخت خوان هست و من زيادحوصله اين سخت خواني را نداشتم و البته اين موضوعات هم برام جذابيتي نداره .

در هر صورت اين كتاب به عنوان بهترين رمان دور چهارم جايزه گلشيري شناخته شده و نكته مهم تر اينه كه پدر آقاي خسروي نظامي بودند و در نتيجه ايشون در شهرهاي مختلفي اسكن بودند و در نوجواني هم به اصفهان مي ياند و همين اصفهان بودن هست كه سبب موفقيتشون شده . كلا اصفهان خيلي خوبه ديگه :دي 

کتاب ویران /خسروی

کتاب ویران

 

ابوتراب خسروی

 

انتشارات چشمه

تفریق خاک : اربابی که منتظر است پسرش به دنیا بیاید و این پسر از تولد ترس دارد .
پیک نیک : پسری که مشکوک به قتل پدرش است در یک باغ آبااجدادی .
مرثیه ی باد : مردی که به منطقه می رود و همسرش همیشه در کنارش است انگار!
قاصد : دختری که سال ها پیش گم شده و اکنون کادرش پیش کف بین می رود .
یک داستان عاشقانه : دختر و پسری که عاشق همند و قبل از عقد پسر همه چیز را به هم می زند .
رویا یا کابوس : مردی که عضو سازمانی سیاسی است و با یک هم رزم در خانه ای زندگی می کند .
آموزگار : پسر راهی دهی می شود که روزی پدرش به آنجا رفته .
داستان ویران :راوی داستانی را می گوید و بعد همه چیز را ویران می کند تا داستانی تازه بسازد .

اینم آخرین کتاب آقای خسروی با طرح جلدی تابلو از اردشیر رستمی . داستان ها با فضای سورئال و غیرواقعی بعضی از داستان هاش مثل داستان ویران را خیلی دوست داشتم و بعضی هاشم متوسط بود . در کل داستان های خوب و جون داری داره برای خود من کتاب متوسطی بود ولی دلیلش اینه یک جور با سلیقه شخصی من جور در نمی یومد ولی قوی سپهستند کارها به خصوص اگه فضای سورئال را می پسندید .

آقای خسروی معلم کودکان عقب مانده ذهنی هستند .

اسفار كاتبان /خسروی

اسفار كاتبان

 

ابوتراب خسروي

 

انتشارات قصه

سعيد پسر مسلمان و اقليما دختر يهودي در دانشگاه درس مشتركي دارند و قرار است تحقيق مشتركي در باب قديسين و تاثير آنها در رفتارهاي اجتماعي داشته باشند .  آنها تصميم مي گيرند كه شروع تحقيق از بررسي زندگي چند قديس باشد . سعيد به سراغ زندگي خواجه اي مي رود كه پدرش كاتب مجدد روايتش بوده و اقليما از كتب قديم يهود و سفرنامه جدش كمك مي گيرد و هر دو تحقيق به يك نقطه مي رسند و سعيد و اقليما عاشق مي شوند و ....

قشنگ بود مايه هاي سورئالش اونو از روايت صرف درآورده بود و روايات قديمش هم سبك جالبي داشت هرچند گاهش سخت خوان مي شد و البته در كل كتابي نيست كه سريع و راحت جلو بره ولي فضاي خلاقانه و زيبايي داره با اين حال همين سخت خوان بودنش به نظر من نكته منفيه نمي خوام حكم كلي كنم اما اگه داستان راحت تر و روان تر پيش مي رفت به دل من بيشتر مي نشست .

اين كتاب اولين رمان آقاي خسروي بوده كه موفق به دريافت جايزه مهرگان ادب به عنوان بهترين رمان در سال 79 هم مي شه . در ضمن آقاي خسروي از شاگردان آقاي هوشنگ گلشيري بودند و اين كتاب را هم به ايشون تقديم كردند .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

به بعضي چيزها نمي شود فكر نكرد ، حتي اگر آدم آن چيزها را فراموش كند ، خودشان را تحميل مي كنند ، براي همين چيزهاست كه بايد گريه كرد ، گريه كردن هم ارادي نيست ، گاهي حتي گريه باعث مي شود كه انسان موقعيتش را درك كند كه تنها شده و هيچ كس با او نيست .

 

نمي شود براي كسي چيزهايي گفت و چيزهايي نگفت ، شنونده بلاتكليف مي ماند كه دارد مثلا به چه چيزي گوش مي دهد .

 

سابقه ي آشنايي آدم ها اصلا مهم نيست . آنكه بيشتر مهم است نزديكي روحي است .

 

تنهايي ، آدم ها را به هم شبيه مي كند .

هاويه /خسروی

هاويه

 

ابوتراب خسروي

 

انتشارات مركز

گمشده : زنداني كه بعد از سال ها زندانيان و نگهبانان از هم قابل تفكيك نيستند .
ميخانه ي سبز : پسري كه به دنبال مزار مادربزرگش آمده و مرده اي او را راهنمايي مي كند .
برهنگي و باد : مرد راننده آمبولانس است و يكي از مرده ها را در خانه مي گذارد .
كابوس هاي شبانه : دوستاني با عقايد مذهبي فرقه اي متفاوت
سفرهاي شبانه : مرد از ماموريت چند روزه برگشته ولي ظاهرا اين چند روز ، يك عمر بوده است .
صداي ساعتي كه پنهان است : مرد مرده ولي صداي تيك تاكي از سينه اش به گوش مي رسد .
برهنه و مه : پدر و مادر دائم با هم دعوا دارند و شب اتاق عجيبي مي افتد .
دست ها و دهان ها : والدين و بچه ها در غذا خوردن با هم مشكل دارند و روزهاي خوردن را تقسيم بندي مي كنند .
تصويري از يك عشق : زن عاشق مردي است كه به جبهه مي رود .
عشق در بايگاني : دو همكار عاشق هم مي شوند ازدواج مي كنند طلاق مي گيرند ازدواج مي كنند .
قرباني : مردي كه عامل قتل دوستش بوده مي خواهد خود را تبرئه كند .
پري ماهي ها : دخترك عقب افتاده است و پدر مي خواهد از شر او خلاص شود .
ماه و مار : جيپار جوان هندي كه عاشق صفيه زن زيباي رقاص شده است .
هاويه ي آخر :ماجرای غرق یک کشتی در آب که بارها و بارها تکرار می شود.

آقاي ابوتراب خسروي هم از نويسندگان معروف كشورمون هستند كه زياد به اسمشون بر مي خوردم و هيچ آشنايي اي هم با آثارشون نداشتم . براي همين تصميم گرفتم اين بار سري بزنم به كتاب هاي ايشون . هاويه اولين كتاب آقاي خسروي هست و در مورد معني نام هم اشاره اي دارند به سوره اي از قرآن :
جايشگاهش در هاويه است و تو چه مي داني كه هاويه چيست ؟ آتشي است در نهايت گرمي . سوره ي القارعه

كتاب متوسطي بود فضاي سورئالي داشت مرده هايي كه بين زنده ها رفت و آمد داشتند آدم هايي با حضور در زمان هاي مختلف و ... سبكش خوب و براي اولين كتاب خيلي هم قوي بود ولي با سليقه شخصي اون قدرها منو جذب نكرد جذابيتش پايين بود . آقاي خسروي از داستان سرايان اهل استان فارس هستند ايشون ساكن شيراز هستند و البته محل تولدشون شهر فساست .

 

قسمت زيبايي از كتاب

وقتي كه آدم پير مي شود ، شبيه به هيچ چيز زيبايي نيست .