اولیس از بغداد

 

اریک امانوئل اشمیت

پویان غفاری

 

انتشارات افراز

سعد شخصیت اصلی داستان پسرک عراقی دانشجوی رشته حقوق است که می داند در کشور پر هرج و مرج عراق چه در زمان صدام چه بعد از آن اینده ای ندارد ، پسری که شاهد فقر و ناوبدی خانواده اش است . سعد تصمیم دارد هر طور که شده از عراق مهاجرت کند و به اروپا و به خصوص به انگلستان برود . او پولی ندارد و تمام تلاشش را می کند مانند اولیس که تمام تلاشش را برای رسیدن به تروا انجام می داد .

قشنگ بود هم موضوع خوبی داشت که شاید زیاد هم بهش پرداخته نشده باشه هم این موضوع را خیلی خوب دراورده بود . پیام های داستان را خیلی قشنگ عنوان می کرد ، درد مردم این سرزمین ها را خوب فهمیده بود و کتاب بسیار قشنگی نوشته بود . دست آقای امشیت درد نکنه .

نشر افراز جدیدا داره کارای خیلی خوبی معرفی می کنه ها !

 

قسمت های زیبایی از کتاب

اسم من سعد سعد است که معنی اش در زبان عربی می شود امید امید و در زبان انگلیسی می شود غمگین غمگین .

 

به شیوه ای کاملا شرقی ، پیچیده کردن آنچه را که ساده بودنش ممکن بود ما را کسل کند ستایش می کریدم .

 

دخترها تنها چیزی که در سرشان است ازدواج کردن است و این اندیشه آن ها را عذاب می دهد و به ستوه می آورد : تصور کرد ن خواستگاری آرمانی ، سپس ناگهان نامزد از میان خواستگارها پیدا می شود ، آماده کردن مراسم و تشریفات . پس از مراسم ازدواج – بله دقیقا در همین نقطه است – که آنها می خواهند خانه پدری را ترک کنند تا این چنین خود را وقف ازدواج کرده باشند ، وقف ازدواج و نه وقف شوهر .

 

سازمان ملل تصمیم گرفت که عراق را تحریم کند . نمی دانم که سیاست مداران پولدار ، شکم گنده و نالایقی که این تحریم را مقرر کرده بودند ، اگر برای لحظه ای خودشان را جای ما ، عراقی ها ، تصور می کردند آیا می توانستند مثل ما این تحریم را تحمل کنند . من شک دارم ، این تنها عذر و بهانه ای است که من از آنها بیرون می کشم . به گمان از پا در اوردن صدام حسین ، تحریم تنها روی شانه های ما ، توده ی مردم سنگینی می کرد .

 

رویاهایی وجود دارد که ما انها را در خواب می بینیم و رویاهایی وجود دارد که ما انها را در بیداری می بینیم .

 

مرا به خاطر اشک هایی که این کلمات به بار خواهند اورد ببخش ، اما ترجیح می دهم که تو به خاطر غیابم گریه کنی تا به خاطر حضورم .