مهمانسرای دو دنیا/ اشمیت

مهمانسرای دو دنیا

 

اریک امانوئل اشمیت

شهلا حائری

 

انتشارات قطره

مهمان سرای دو دنیا مهمان سرایی است که افراد مقیم توی اون در این دنیا در کما به سر می برن و هنوز شرایطشون معلوم نیست این مهمان سرا آسانسوری داره رو به دنیا و رو به مرگ بعد از معلوم شدن وضعیتتون . داستان هم در مورد چند نفری هست که الان توی این منزلگاهن

خوب اینم یک نمایشنامه از آقای اشمیت که جدیدا باهاش برخورد داشتم . راستش خوشم هم نیومد خیلی معمولی بود داستانش و سوژه اش را که بارها شنیدیم آخرشم هندی بازی داشت که به دلم ننشست فقط خوش خوان و روان نوشته شده بود همین .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

مدت ها فکر می کردم آدم هایی که اعتراف می کنن وجدان اخلاقی والایی دارن و حالا متوجه می شوم که بعضی ها همون طور که استفراغ می کنن اعتراف می کنن ، بالا می آرن تا دوباره شروع کنن .

 

آدم ها طوری زندگی می کنن انگار که نامیرا و جاودانه ان : اونا عاشق نمی شن ، سرمایه گذاری می کنن .

 

دوست دارم کتاب بخونم دیوانه وار ، تا تمام زندگی هایی رو که من نتونستم بشناسم تجربه کنم .

 

فقط ابله ها تغییر عقیده نمی دن .

اسباب خوشبختی/ اشمیت

اسباب خوشبختی

اریک امانوئل اشمیت

شهلا حائری

 

انتشارات قطره

کتاب 4 تا داستان کوتاه داره که داستان بازگشت را قبلا معرفی کردم . ا

سباب خوشبختی : همه معتقدند زن با این شوهر عاشق چیزی کم ندارد تا اینکه مسئله ای را در ارتباط با وی کشف می کند .

دستکش : زن هیچ گاه ازدواج نکرده به خاطر معشوق معروفش .

بانوی گل به دست : زنی که 15 سال است هر شب با دسته گل در ایستگاه قطار منتظر می ماند .

خوب بود یک جورایی راستش داستان اول را اصلا دوست نداشتم چون درکش نمی کردم چطور ادم می تونه عشق شوهرش را باور کنه وقتی زن و بچه های دیگه داره !!!! خیانت توجیه ناپذیره . دست کش هم یک جورایی هندی بازی بود برام . در مجموع خوب بود به خحاطر قلمش به خاطر سبک نوشتنش اما موضوعات چندان جذبم نکرد .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

بعضی زن ها مانند تله ای هستند که انسان را گرفتار می کنند .

گاهی آدم دلش نمی خواهد ار این دام رهایی بیابد . آدم از عشق اساسی هرگز فارغ نمی شه .

فردريك (تاتر بولوار) /اشمیت

فردريك (تاتر بولوار)

 

اريك امانوئل اشميت

شهلا حائري

 

انتشارات قطره

كتاب نمايش نامه اي است برگرفته از زندگي واقعي بازيگري به نام فردريك لومتر . فردريك پسر زني تنها و رخت شوي است كه آرزوي بازيگري دارد . او بعدها به بازيگر بزرگ و مشهوري تبديل مي شود بازيگري كه تمام عشق و فكرش صحنه تئاتر است و به دنبال نمايش ها و خنده و گريه هاي واقعي است نه تالارهاي بزرگ و لوكس شهر . فردريك عاشق كارش است هر چند در دو راهي عشق به كار و عشق به زني به نام برنيس مردد مي ماند .

خيلي قشنگ بود خوشم اومد هم موضوعش زيبا بود هم زيبا نوشته شده بود دل نشين بود همون لحن اروم و در عين حال مصمم و قوي اشميت .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

آدم هاي بافرهنگ هميشه يك فرهنگ عقبن . اون ها افكار نسل هاي قبل رو يدك مي كشن ، سليقه ي پيرها رو دارن . تو تماشاچي هاي ما ، از دو نفر يكي شون بي سواده ، درسته اما اين بي سوادها هستن كه از چيزهاي جديد بدون پيش داوري استقبال مي كنن .

 

مي شه به كسي گفت دوستت دارم در حالي كه داري به جوش دماغش نگاه مي كني يا مي شه گفت ازت متنفرم در حال اينكه تو فكر ايني كه وقتشه كفشت را عوض كني .

 

همه بلدن يك كاري كنن نمايش نامه هاشون رو صحنه بره ، اين كه كاري نداره . در حالي كه همه كه نمايش نامه هاشون ممنوع نمي شه . كلي كلاس داره .

 

سر از كار خداي مهربونتون در نمي يارم . نمايش نامه نويسيش تعريفي نداره . نمايش نامه شروع مي شه بدون اينكه متوجه باشيم . به پايان مي رسه باز هم متوجه نمي شيم و بين اين دو چيه ؟ تكاپو و پريشاني .

عشق لرزه /اشمیت

عشق لرزه

 

اریک امانوئل اشمیت

شهلا حائری

 

انتشارات قطره

عشق لرزه نمایش نامه ای از نویسنده بسیار بسیار محبوبم آقای اشمیت هست . دیان زن مغرور و زیبایی است که در شغل خود به عنوان وکیل و نماینده مجلس بسیار موفق است ولی رمز و رموز عشق را بلد نیست . ریشارد نیز مردی است که همیشه عاشق دیان بوده و اکنون بعد از دو سال سرانجام دیان نیز عاشق او شده است . شاهد عشقی بزرگ هستیم که در اثر خویشتن داری و بروز ندادن عشق ، در اثر خودخواهی و غرور از هم می پاشد .

نمایش نامه صحنه های کوتاهی داره و تاکید می کنه روی نحوه دوست داشتن انسان ها این که اصول عشق دوست داشتن بدون قید و بند و بدون غرور هست . عشق را ابراز کنید و طلب کنید و کینه نورزید . فوق العاده ساده و فوق العاده زیبا . موضوع چندان خاص نیست شاید چیزی باشه که بارها شنیدیم چیزی که جذابش می کنهع نحوه بیان پرکشش و گیرای آقای اشمیت هست .

تا جایی که می دونم این نمایش روی صحنه های تئاتر ایران هم بازی شده .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

زن ها فقط اون چه را که در مردها زنونه ست می فهمن ، و مردها فقط جنبه های مردونه ی زن ها را درک می کنن . یعنی باید گفت هیچ کدوم اون یکی را نمی فهمه . اگر بخوای رفتارش را تعبیر کنی حتما به اشتباه می افتی .

 

تب و تاب از بین می ره اما احساسات باقی می مونه .

 

پدر و مادرتون از شما خاطرات خیلی قدیمی به یاد دارن ، کسانی هستن که در زندگی بدوی تون با شما بودن اما نمی تونین مطمئن باشین که زیر و بمتون را می شناسن .

 

دوست داشتن یعنی اولویت دادن یک نفر ، ترجیح دادن . درست برعکس علم و آگاهیه ، آدم کور می شه .

 

درست برعکس عشق ، در نفرت آدم شک و تردید به دلش راه نمی ده . هرگز . من هیچ احساسی به وفاداری نفرت ندیدم . تنها احساسیه که به آدم خیانت نمی کنه .

 

طبیعت آدمیزاد طوریه که همیشه تقصیر رو به گردن دیگران میندازه ، یا اینکه برای خودش عذری می تراشه .

 

بین دو آدم نمی شه دگمه ای را فشار داد و همه چیز رو از سر گرفت .

خرده جنایت های زناشوهری/اشمیت

خرده جنایت های زناشوهری

 

اریک امانوئل شمیت

شهلا حائری

 

انتشارات قطره

یک نمایشنامه ی فوق العاده از اریک امانئل اشمیت همیشه دوست داشتنی . ژیل بر اساس سقوط از پله ها حافظه خود را از دست داده و همسرش لیزا او را به خانه آورده و با صحبت در مورد زندگی گذشته شان و عادات و اخلاق ژیل سعی دارد که هوشیاری را به او بازگرداند . داستان در مورد زندگی مشتریک و با هم بودن یک زن و مرد و چگونگی دوام یک رابطه است .
خیلی خیلی زیبا تصویر شده . واقعا خوشم اومد . دست دوست گلم برای این عیدی بی نظیر درد نکنه  .
گفتنی است که جایزه تئاتر فرهنگستان فرانسه سال 2001 به پاس کتاب های ارزشمندش به آقای اشمیت اهدا شده است .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

عقل در این نیست که جلوی احساسو بگیری ، بلکه در اینه که همه چیزو احساس کنی . هر طور که باشه .

 

یک زن وقتی به سنش پی می بره که متوجه می شه زن های جوون تر از اون هم وجود دارن .

 

ممکنه بتونیم از هم جدا بشیم ولی دیگه نمی تونیم همدیگه رو ترک کنیم . تمام این روزها که نبودی ، این جا نبودی و حتی با خودت هم نبودی ، باز هم تمام فکر و ذکرم پیش تو بود ، شریک غم و غصه ام بودی . عشق به یک مرد معنیش چیه ؟ این که علی رغم خودش ، علی رغم خودت و علی رغم همه چیز و همه کس دوست داشته باشی . یعنی عشقت به کسی وابسته نیست . تمام امیال و حتی نفرت هاتو دوست دارم ، وقتی عذابم می دی دوست دارم ، عذابی که زجرم نمی ده ، که بلافاصله فراموش می کنم ، عذابی که ازش نشانه ای باقی نمونه .

 

تو می خوای که عشق بهت ثابت کنه که وجود داره . چه اشتباهی ! این تویی که باید ثابت کنی که اون وجود داره .

 

مردها بی دل و جراتن ، نمی خوان با مشکلات زندگیشون رو به رو شن ، دلشون می خواد فکر کنن که همه چی رو به راهه . در حالی که زن ها روشونو بر نمی گردونن .

 

آزادی بدون قبول تعهد که آزادی نیست . آزادی تو خالی ، تهی ، بی محتوا ، آزادی که جرات انتخاب نداره ، آزادی متزلزل ، آزادی احتیاطی به چه درد می خوره ؟ مردها بیشتر در رویای آزادی هستن ولی کمتر به کارش می برن ، با دقت توی قفسه نگهش می دارن تا خاک بخوره .

یک روز قشنگ بارانی/اشمیت

یک روز قشنگ بارانی

 

اریک امانوئل اشمیت

شهلا حائری

 

انتشارات قطره

۵ داستان کوتاه که منتخب از یکی از کتاب های آقای اشمیت هستند و مرکز توجه همه داستان ها بانوان می باشند . زن های شاد ،غمگین ، موفق، نا امید،..... و پایان های جذاب و ناگهانی از جمله خصوصیات کتاب است .

یک روز قشنگ بارانی : داستان زنی زیبا و بدبین . زنی که به چه نگاه می کند بدی ها و معایب آنر ا می بیند . هلن به هیچ پسری علاقه مند نمی شود ....

غریبه : زنی که خبرنگار است . زنی سالخورده که سالخوردگی خود را فراموش کرده و از نظر ذهنی به دوران جوانی بازگشته

ادت معمولی : ادت زنی از طبقه پایین جامعه و بسیار سطحی که روزی به دیدار نویسنده محبوبش می رود

تقلبی : امه زنیست که سال ها معشوقه رئیسش بوده و پس از ترک شدن توسط او به عالم و آدم شک دارد .

زیباترین کتاب دنیا : زنان زندانی در سیبری تصمیم می گیرند برای دخترانشان یادداشتی بنویسند

کتاب فوق العاده زیبایی بود چند سال پیش کتاب را از طرف دوستی فوق العاده عزیز هدیه گرفتم تا امسال نخونده بودمش و وقتی شروع کردم به خوندن یک دفعه بعد از مدت ها اون دوست اس ام اس داد . دلم براش تنگ شده و خیلی واسه این کتاب ازش ممنونم .

کتاب جذابیه و خیلی خوب روی روان شناسی و رفتارها کار کرده خیلی حال و هوای زنانه داره و زیباست . همه داستان های کتاب قشنگ هستند اما من ادت معمولی را بیشتر پسندیدم .

پدر آقای اشمیت قهرمان مشت زنی بوده . مادرش هم قهرمان دو و میدانی فرانسه بوده هر چند پدرش این کار را خودنمایی می دونسته و به مادرش اجازه ادامه فعالیت را نمی ده .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

سن و سال معنیش اینه که زندگی ما بیشتر پشت سرمونه تا جلومون، معنیش اینه که شما یک زندگی برای خودتون درست کردید و من یک زندگی دیگه . پاریس-شارلوروا ، پولدار- بی پول . زندگی های تعیین شده ... دیگه دیر شده . می تونیم در زندگی با هم برخورد کنیم ولی ملاقاتی در کار نیست .

 

-امروز یک روز قشنگ بارانی است .
هلن از او پرسید چطور یک روز بارانی می تواند زیبا باشد . آنتوان هم برایش تعریف کرد : از رنگ های گوناگونی که آسمان ، درختان و سقف خانه ها به خود می گیرد و آن ها عنقریب وقت گردش خواهند دید ، از نیروی وحشی اقیانوس ، از چتری که آن ها را هنگام قدم زدن به هم نزدیک تر می کند ،از شادی پناه بردن به اتاق برای صرف یک چای داغ ، از لباس هایی که کنار آتش خشک می شوند ، از رخوتی که به همراه دارد ، از فرصتی که خواهند داشت تا چندین بار بیامیزند ، از صحبت های زیر ملحفه درباره ی زندگی و گذشته ، از بچه هایی که از ترس طبیعت سراسیمه به چادری پناه می برند ....