سیاهاب/ اوتس
سیاهاب
جویس کرول اوتس
مهدی غبرائی
انتشارات افق
داستان در مورد دختری هست که در جشن برگزار شده توسط دوستش با یکی از سناتورهای معروف آمریکا که هم سن پدرش هست آشنا می شه سوار ماشین سناتور شده و راهی بندر می شوند . در همین حال ماشین تصادف کرده و درون آب می افتند . دختر در حال غرق شدن و خفه شدن هست و داره فکر می کنه که نباید این طور بمیره توی آب با یک غریبه و ...
نسبتا خوب بود راستش موضوع خیلی هیجان انگیزی داره چهارچوبی که برای بیانش در نظر گرفته هم خیلی زیباست این یادآوری های گذشته و جملات تاکیدیش دوست داشتنی هستند اما قلم اوتس کم کم دستم اومده و زیاد باهاش ارتباط برقرار نمی کنم نه که بد باشه نه اما اون گرمایی که منو جذب کنه نداره .
اوتس خودش فوق لیسانس ادبیات داره .
قسمت های زیبایی از کتاب
تو بیمارستانی که به دنیا اومدی ، وقتی تو را دادند دستم می دانستم که دختری و هرگز در تمام عمرم چه قبل و چه بعد از آن این قدر خوشحال نبودم ، عهد کردم هرگز نگذارم دخترم آن طور که من صدمه دیده بودم صدمه ببیند .
چه قدر برای ما قطعی است که آینده را قالب کلمات تمرین کنیم .
هرگز شک نکنید که برای ادای آن ها زنده می مانید .
هرگز شک نکنید که داستانتان را خواهید گفت .