ده روز شگفت انگیز
الری کوئین
خسرو سمیعی
انتشارات طرح نو
الری کوئین دوستی به نام هوارد وان هور دارد که روزی نزد وی می رود و عنوان می کند گه گاهی برای چندین روز یا چند ساعت دچار فراموشی می شود و بعد از بازگشت به حال عادی نمی داند که در این مدت چه کارهایی را انجام داده است . او از الری می خواهد که همراه وی به خانه آنها برود تا برای مدتی او را زیر نظر بگیرد . در آنجا الری کوئین متوجه می شود که هوارد فرزند خوانده اقای وان هور است و آقای وان هور به تازگی با دختری فوق العاده جوان به نام سالی ازدواج کرده . بعد از مدتی سالی و هوارد عاشق هم شده اند اما زمانی که این دو تصمیم می گیرند به خاطر احترام به وان هور این عشق را فراموش کنند ، نامه های عاشقانه خود را نمی سوزانند و این نامه ها به دست دزد جواهرات سالی می افتد که اکنون تصمیم به گرفتن حق السکوت دارد و جنایت از همین نقطه آغاز می شود.....
مبنای جنایت بر اساس نقص ده فرمان تورات هست شاید شما را یاد فیلم محشر seven بندازه اما وقتی توجه کنیم که این کتاب نوشته سال 1948 هست متوجه می شیم واقعا چه ایده خارق العاده و زیبایی پشت این چهار چوب بوده . یک چیز خارق العاده در ادبیات جنایی که البته به حق هم گفته می شه این كتاب خشم و هیاهوی ادبیات پلیسی است . کتاب قشنگی هست . تصمیم ندارم در وادی جنایت باقی بمونم قول می دم با یک کتاب دیگه پرونده الری کوئین را ببندم اما یک زمانی حتما مطالعه بیتشری توی این زمینه می کنم ، علاقه مند شدم . کتاب جنایی با ترکیب روان شناسی چیز جالبی می شه . ظاهرا یک اجرای رادیویی هم از این کتاب چند سال پیش در ایران داشتیم . همچنین از روی رمان فیلمی هم توسط کلود شابرول در سال 1971 با بازی آنتونی پرکینز و اورسن ولز ساخته شده که ظاهرا فیلم خوبی هم هست .
قسمت های زیبایی از کتاب
این که آدم نداند کجاست و اصولا کیست ، واقعا معمای غریبی است !
جنبه ی سوزناک قضیه این است که وقتی آدم سر راهی است ، همیشه خیال می کند اولین بچه ی سر راهی دنیاست و به خاطر تمام بچه های دنیا از خدا می خواهد که آخرین هم باشد .
حتی اگر یهودای دیگری هم باشم باز نمی توانم کاری کنم که مایه ناراحتی اش بشود و یا به او خیانت کنم . البته منظورم به صورت ارادی است . او دلیل هستی من است . تمام زندگی ام را مدیونش هستم .
از نقطه نظر جامعه شناسی معجزه های زیادی اتفاق نمی افتد .
در آسودگی خیال چیزی وجود دارد که نمی گذارد تا آدم واقعیت تلخ را دریابد !
کسی نیست که از جوخه اعدام نترسد اما دلهره اش از واقعیت وحشتناک تر است .
تمام اشکهایت ، دروغ هایت را نمی شوید .
رسوایی بالاترین مکافات است . مکافاتی که آدم را در بن گور هم تعقیب می کند .