قاتل روباه است

 

الری کویین

خجسته کیهان

 

انتشارات افق

دیوی فاکس که نزد عمو و زن عمویش زندگی می کند با تنها دختر آنها لیندا ازدواج کرده و چند روز بعد راهی جنگ می شود .... وقتی از جنگ باز می گردد تنش ها و حمله های عصبی زیادی دارد که متوجه می شویم ریشه آنها در کوچکی اوست ... زمانی که دیوی 10 ساله بوده پدرش به جرم قتل مادرش به زندان می رود و او به خانه عمو آورده می شود . این بحران هرگز او را رها نمی کند و حسی او را وا می دارد که همسرش را به قتل برساند. از طرفی پدر دیوی اصرار دارد که بی گناه است . لیندا همسر دیوی که عاشق اوست و با وجود بحران ها حاضر به جدایی از او نیست به سراغ کارآگاه الری کویین می رود تا شاید بتواند ثابت کند پدر دیوی بی گناه است و در نتیجه بحران های روحی شوهرش را تمام نماید و داستان همین پیگیری های کارآگاهی است

با این که همیشه حس بدی نسبت به ژانر پلیسی داشتم به نظرم جزء کتاب های عامه پسند بودند و ارزش ادبی نداشتند اما تعریف هایی که از کتاب شنیده بودم و این که مترجمش خانم خجسته کیهان بود باعث شد کتاب را بخونم و نمی خوام بگم اثر ادبی بود اما جالب بود اصلا نتونستم زمین بذارمش و به نظرم اومد بد نیست آدم گه گاه به این ژانر هم سری بزنه یک جور تنوع هست . در هر صورت اگر کتاب سرگرم کننده می خواهید انتخاب بدی نیست و ترجمه خیلی خوبی هم داره فقط چیزی که رو اعصابم بود کلمه ای بود که خانم کیهان "عزیزترین" ترجمه کرده بود مثلا لیندا به شوهرش می گفت : عزیزترین بیا این جا!! ما اصلا چنین اصطلاحی در فارسی نداریم می گیم عزیز یا عزیزم یا ته تهش ممکنه بگیم عزیزترینم ...چندین سال قبل هم یک سریال تلویزیونی بود که بچه مادرش را صدا می کرد عزیزترین و همون موقع هم این اصطلاح بد روی اعصابم بود الان دوباره خاطرات اون سریال زنده شد

جالبه بدونید الری کویین نام مستعار دو نویسنده اهل نیویورک (فردریک دنی و منفرد بی . لی) است که با هم داستانی پلیسی نوشتند و در مسابقه ای ادبی برنده شدند. سپس ازکار تجاری دست کشیدند و طی سال ها سی و پنج رمان، پنج مجموعه داستان کوتاه، سه کتاب نقد و مجله ای ادبی منتشر کردند.

 

قسمت های زیبایی از کتاب

دوستت دارم اما تو دیگر مرا نمی شناسی . ذهنم طور دیگری شده . دوستت دارم و احمق بودم که به تو شک بردم ، اما بی فایده است ، بی فایده است .

 

 وقتی از آدم چیزی باقی نمانده و از بازگشت وحشت دارد ، حق دارد بمیرد .

 

به نظر من عشقی فاقد خودخواهی و توام با فداکاری بود ، عشقی که ترجیح می داد به جای معشوق ، خودش ضربه بخورد ، یعنی عشق واقعی .