زنگ ها برای که به صدا در می آیند ؟

 

ارنست همینگوی

رحیم نامور

 

انتشارات نگاه

روبرتو فردی آمریکایی است که در جنگ داخلی اسپانیا دوشادوش کمونیست ها می جنگد . او ماموریت دارد که به سمت پلی در جنگل برود و هنگام شروع حمله ان را منفجر سازد تا دشمن نتواند از روی آن عبور کند . قرار است او با راهنمایی محلی به نام انسلمو که پیرمردی مهربان است تماس بگیرد . روبرتو در چند روز باقی مانده به حمله مشغول شناسایی محل است و در نزد گروه پارتیزان محلی به سرکردگی پابلو زندگی می کند و در ان جا عاشق دختری به نام ماریان می شود و ...

خوب داستان شرح همین دو سه روز زندگی روبرتو در کنار ماریان و سایر نیروهای محلی و جنگیدن آن ها می باشد . من خیلی از کتاب خوشم اومد . موضوعی به این سادگی را بسیار زیبا پرورانده بود . داستان فوق العاده جذاب بود ، خسته نمی شدید ، در عین حال یک نوع روح و احساس هم توش جریان داشت . جمله ها ساده و سر راست بود ولی واقعا تکنیکی و بدون اضافه پیش می رفت . در مورد اسم کتاب هم که در حقیقت ترجمه صحیح ترش هست ناقوس ها در عزای چه کسی نواخته می شوند و در حقیقت به مرگ و هم بستگی انسان ها اشاره داره . یک جمله فوق العاده زیبا ! در ضمن پایان کتاب هم خیلی عمیق و زیبا بود . دوسش داشتم

از روی کتاب فیلمی هم به کارگردانی سام وود و بازی گري كوپر و اينگريد برگمن ساخته شده که جزء فیلم هایی هست که خیلی به کتاب وفادار بوده . فیلم برای جایزه اسکار نامزد دریافت جوایز بهترین فیلم ، بهترین بازیگر زن ، بهترین بازیگر مرد ، بهترین بازیگر مکمل مرد ، بهترین بازیگر مکمل زن ، بهترین فیلم برداری رنگی ، بهترین موسیقی متن و بهترین طراحی صحنه بود که از شانسش اون سال حریف های قدری مثل کازابلانکا را داشت و تنها برای بهترین بازیگر مکمل زن اسکار را از آن خود نمود . کلا چون موضوع کتاب زیاد پر شاخ و برگ نیست واقعا هم جون می ده برای فیلم نامه شدن .

فقط نمی دونم چرا همینگوی این قدر علاقه داره زن های داستانهاش زیبا و شدیدا احمق باشند ! همینگوی خودش 4 بار ازدواج کرده . در واقع هر بار در حالی که متاهل بوده عاشق یکی می شده و قبلی را طلاق می داده . اون بعد از ازدواج اولش ساکن پاریس می شه . در ضمن طرح جلد کتاب خیلی شبیه جلد خشم و هیاهو هستش .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

کشتن ، هیچ چیز به هیچ کس یاد نمی دهد . کشت و کشتار جز این که تخم کینه ای را سبز کند نتیجه ای ندارد .

 

کسی که فقط فکر حفظ جان باشد وجودش برای دیگران مایه ی خطر است .

 

دهنت را ببند و حرف نزن و راجع به چیزی که نمی فهمی اظهار عقیده نکن .

 

هیچ می دانی چه درد بی درمانی است که انسان در تمام مدت عمرش از نظر ظاهری زشت باشد ولی خودش بداند که باطنا زیبا و خوش سیرت است ؟

 

چه فایده ای دارد که ما جنگ را ببریم ولی هدف خودمان را از انقلاب ببازیم ؟

 

چطور ممکن است بدون داشتن ایمان به پیروزی نهایی بجنگیم و فاتح شویم .

 

از این که چیزی را که این قدر خوب است می گذارم و می روم متنفرم .

 

"ولی اگر پیش تو بمانم کار آسان تر است . برای من بهتر خواهد بود . "
" بله ف به همین جهت گذشت کن و برو . این کار را برای خاطر من بکن زیرا این کاری است که از تو ساخته است . "