نفرین ابدی بر خواننده این برگها


مانوئل پوییگ
احمد گلشیری

انتشارات ققنوس

کتاب در حقیقت مکالمه طولانی بین پیرمردی مریض است که دچار فراموشی و افسردگی است و جوانی که وظیف به گردش بردن او با ویلچیر را بر عهده دارد . پیرمرد مدعی است که چیزی از گذشته به یاد ندارد و سعی می کند تا مفهوم خانواده و لبخند و هدیه و .... را برای خود تداعی کند و سوالاتی از پسر می کند نظیر اینکه چه چیز باعث می شود از هدیه دادن لذت برد ؟ چرا پسرها پدرها را دوست دارند ؟ و ....... مواردی از این قبیل . در حقیقت حرف از انسان هایی می زنه که از گناه های ناخواسته به فراموشی روی می آرند گمونم .
خیلی داستان گیج کننده ای بود به نظرم نتونستم کامل متوجه داستان بشم و حرفهایی که می خواست بزنه اما با همه گیجی و اینکه درک کاملش برام سخت بود اما ازش خوشم می یومد .
مانوئل پوییگ یک نویسنده ارژانتینی است که در سال 1990 درگذشت و درگذشت زودهنگام اونل یکی از خسران های بزرگ قرن بیستم می دونند .

 

 قسمت زیبایی از کتاب

 

وقتی ادم با خودش حرف می زنه یه قسمتی از ادم کار یک قسمت دیگه رو می بینه و قضاوت می کنه .