روباه/هربرت لارنس

روباه

 

دیوید هربرت لارنس

کاوه میرعباسی

 

انتشارات باغ نو

سال نشر : 1382

دو دختر تنها تصمیم می گیرند همراه با هم مزرعه ای را اداره کنند کارها کمایش جلو می رود تا زمانی که پسرک سربازی گذرش به آن مزرعه می افتد و مدتی در آنجا مانده و عاشق یکی از دخترها می شود هر چند از نظر سنی بسیار کم سن و سال تر است ....

قبلا کتاب هایی ازش معرفی کردم زیاد بهش علاقه مند نیستم اما خیلی هم روی مخم نیست . خوبه بگم یکی از دلایل شهرتش داستان هایی هست که یه جورایی موضوعات جسورانه بوده .  البته موضوعاتش توی یک مایه است این کتابشم بد نیست نسبتا خوبه همون جسارت و موضوع ولی خیلی هم بدیع نیست .

 

قسمت زیبایی از کتاب

آدم می خواهد کسی که دوستش دارد خوشبخت باشد و سعادت او همیشه قطعی و تحقق پذیر به نظر می رسد . فقط کافی است آدم فلان کار را و بهمان کار را بکند و ظاهرا با چند اقدام ساده اوضاع بر وفق مراد می شود . و آدم با حسن نیت همه این کارها را می کند و از هیچ اقدامی که لازم باشد سر باز نمی زند و با این همه هر بار ناکامی و عدم موفقیت کمی دردناک تر و مایوس کننده تر به سراغش می آید .

کفشدوزک/ لارنس

کفشدوزک

 

دی اچ لارنس

یوسف شیروانی

 

انتشارات نیماژ

سال نشر : 1394

لیدی دافنه منتظر همسر زیبا و  مهربان خود است تا از جنگ بازگردد اما در همین حین به دیدن اسرای دشمن می رود کنت آشنای قدیمی را می بیند و احساس عشقی رعب انگیز او را می گیرد کنت مغرور و بی اعنتاست و همسر دافنه مهربان و عاشق اما باز هم کفه به سمت کنت سنگین می شود .

موضوعش شدیدا شبیه همون دو کتاب قبلیه زنی متاهل با وجودی همسری متعارف و خوب به خاطر هوای سرکش درونش به سمتی عشقی این چنین غیرمعقول می رود . یک مقدار دیگه برام تکراری شده این موضوع اما خیلی برام هیجان انگیزه این موضوع این ناراستی این قدرت .

آقای لارنس خودش با یک زن متاهل فرار می کنه و ازدواج می کنه و کلا داستان هاش همین مایه ای و بحث برانگیز بوده و خیلی جاها بهش اجازه چاپ نمی دادند .

زنی که گریخت / لارنس

زنی که گریخت

 

دی اچ لارنس

ثریا خوانساری

 

انتشارات فردا

سال نشر : 1383

زن احساس می کند در این زندگی محصور شده است دلش تغییر و رفتن می خواهد و یک دفعه تصمیم می گیرد که روزی که شوهرش نیست به دیدار یه قبیله سرخ پوستی برود . آنجا متوجه می شود که به نوعی قرار است قربانی شود اما انگار مشکلی ندارد .

یک داستان کوتاه و ساده . من خیلی دوست نداشتم نه منظورشو می فهمیدم چیه نه توضیحات زیادش برام جالب بود کلا خیلی به دلم ننشست . قبلا کتاب باکره و کولی را ازش خونده بودم و دیدن کتاب تازه ازش باعث شد تصمیم بگیرم یک نگاهی به کاراش بکنم .

آقای لارنس نویسنده ، شاعر و نقاش انگلیسی است . در خانواده فقیری به دنیا اومده و در ابتدا هم معلم بوده .

 

قسمت زیبایی از کتاب

خورشید در یک سوی آسمان زنده است و ماه در ان سوی دیگر آسمان زندگی می کند . مردان همیشه سعی دارند که خورشید را در آن سوی آسمان شاد نگه دارند و زنان تلاش دارند تا ماه در ان دیگر سو در آرامش به سر برد . پس زنان همیشه به کار مشغولند و خورشید هرگز نمی تواند به خانه ماه برود و ماه هم هرگز نمی تواند به خورشید سفر کند . بنابرین زنان از ماه می خواهند که در گوشه نماد خود در کنار آنان بماند و مردان نیز تا وقتی که قدرت خورشید را در اختیار دارند خورشید را کنار می زنند . آنها همیشه به این کار مشغولند تا این که زنی و مردی به ازدواج هم درآیند پس خورشید به نماد ماه سفر می کند و از اینجاست که همه چیز درباره ی جهان آغاز می شود .

باکره و کولی / لارنس

باکره و کولی

 

دی اچ لارنس

کاوه میرعباسی

 

انتشارات لوح فکر

سال نشر : 1383

ایوت و خواهرش دختران کشیش هستند . مادرشان قبلا به دنبال مرد دیگری رفته و پدر در غم مادر است . مادربزرگ عمه و عمو به خانواده آنها آمده اند و فضای خانه خیلی تحت تاثیرمادربزرگ سنگین است . ایوت خواستاران زیادی دارد اما طبع سرکشش او را به سمت مرد کولی متاهلی می کشاند .

موضوع جالب و جسورانه ای داره . این حس عشق به کسی که واقعا عقلتت تاییدش نمی کنه برای من بسیار جالبه . من کتابشو دوست دارم هر چند به نظرم خود قلمش چیز شگفت انگیزی نیست بیشتر موضوعش خوبه . این کتاب بعد از مرگ آقای لارنس پیدا می شه و معتقدند هنوز کامل نشده بوده و عده ای هم اون را پیش نویس رمان فاسق لیدی چترلی می دونند.

 

قسمت های زیبایی از کتاب

خود را می آراست که هر چه بیشتر خیره کننده بنماید ، فقط برای آنکه تاثیری را که مرد کولی بر او گذاشته بود بزداید ، آنگاه که نگاهش کرده بود و اصلا صورت خوشگل و حرکات دلفریبش را ندیده بود ، بلکه به راز نهفته و طوفانی و پرتوان بکارت روانش پی برده بود .

 

به عقیده ی من وقتی دیدی دیگر بهت خوش نمی گذرد ، موقعش رسیده که ازدواج کنی .