
عامه پسند
چارلز بوکفسکی
پیمان خاکسار
انتشارات چشمه
ماجرا در مورد یک کارآگاه خصوصی هست که همزمان درگیر چندتا پرونده می شه یکی مرد ثروت مندی که به همسرش مشکوکه دیگری مردی که یک خانم فضایی مزاحمش شده سومی مردی که دنبال یک گنجشک قرمز می گرده و چهارمی خانم مرگ که می خواد مطمئن باشه سلین کشته شده .... یک جور داستان فانتزی با تقلیدی جالب از داستان های عامه پسند که با سبکی دقیقا شبیه براتیگان نوشته شده ظاهرا هر دو از نویسنده های جنبش بیت هستند .
تقریبا خوب بود اگه نوشته های براتیگان را دوست دارید این کتاب هم به دلتون می شینه فانتزی و در عین حال غم جالبی توش داره ولی در مجموع این سبک اون قدر هم از مورد علاقه های من نیست که شدید شیفته ام کنه فقط خوشم می یاد همین .
بوکفسکی از نویسنده های آمریکایی هست که البته مادرش آلمانی بوده و خودشم متولد آلمان هست . این کتاب آخرین رمان بوکفسکی هست و می گن شاید یه جورایی پیش بینی مرگش هم باشه .
قسمت های زیبایی از کتاب
به ستاره های سینما نگاه کن ، پوست ماتحتشان را می کنند و به صورتشان می چسبانند . پوست ماتحت از همه جا دیرتر چین می خورد . همه شان آخر عمری صورت و ماتحتشان یکی می شود .
تصمیم گرفتم تا ظهر توی رخت خواب بمانم . شاید تا آن موقع نصف آدم های دنیا بمیرند و مجبور باشم فقط نصف دیگرشان را تحمل کنم .
همیشه یک نفر هست که روز آدم را خراب کن . البته اگر به قصد نابودی کل زندگی ات نیامده باشد .
بیشتر آدم هخای دنیا دیوانه بودند . آن بخشی هم که دیوانه نبودند عصبی بودند . آن بخش هم که دیوانه یا عصبی نبودند ، احمق بودند .
با چشم هایی نگاهم کرد که نه هیچ وقت مانندش را جایی دیده بودم و نه هرگز چیزی شبیه شان را خواهم دید .
محله ی خوبی بود . تعریف محله ی خوب : جایی که وسعت نمی رسد در آن زندگی کنی .