هیاهوی زمان

 

جولین بارنز

پیمان خاکسار

 

انتشارات چشمه

سال نشر : 1395

کتاب بر مبنای زندگی دیمیتری شاستاکوویچ آهنگساز مشهور شوروی نوشته شده است. کسی که یه جورایی نابغه موسیقی می دونستندش و البته از طرف حکومت کمونیسم و حتی خود شخص استالین زجرهای زیادی را متحمل شد. چندین بار آثارش ممنوع شد نقدهای بدی خود استالین راجع به موسیقیش نوشت و همیشه در ترس و هراس به سر می برد. توی این کتاب هم از زندگی حرفه ایش و تقابلاتش با سیاست شوروی حرف زده هم زندگی شخصیش و ازدواج هاش....‌

شخصا از زندگی نامه ها خصوصا اونایی که کمتر بهش پرداخته شده خوشم می یاد هر چند ارتباطم با نقاش ها بهتر موسیقی دان هاست و در اصل هیچی از موسیقی نمی دونم. اسامی روس جدا رو اعصابن اذیت می کنن گیج می کنن اما قلمش عالیه پر جملات زیبا تحلیل ها و زاویه دیدهای باحال. کتاب را دوسش داشتم.

جالبه بدونید آقای بارنز با اسم مستعار کتاب های جنایی هم می نویسند .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

تقدیر این فقط لغت قلمبه سلمبه ای بود برای چیزی که هیچ کارش نمی توانستی بکنی .

 

وقتی بچه بود از مرده ها می ترسید – می ترسید از گور برخیزند و بگیرند و بکشندش توی زمین سرد و سیاه و چشمان و دهانش پر شود از خاک . این ترسش کم کم برطرف شد چرا که فهمید دست زندگان خیلی هولناک تر است از دست مردگان .

 

از تانیا که دور بود خالص تر دوستش داشت . وقتی با هم بودند انتظاراتی در هر دو طرف بود که یا نمی توانست تشخیص شان بدهد یا قدرت برآورده کردنشان را نداشت .

 

آدم ها دوست دارند جوانی شان را غلوآمیز تعریف کنند و به گذشته برگزدند و مدام به انتخاب ها و تصمیم های بی خردانه ی آن دوران شان بیندیشند.