آدمکش ها/ بوکفسکی

 

آدم کش ها

 

چارلز بوکفسکی

غلامرضا صراف

 

انتشارات نيماژ

آدم کش ها : مردی که قرار می شود برای اولین بار به دزدی برود .

این چیزیه که دیلن تامس را کشت : نویسنده ای که دارند مستند زندگی اش را می سازند .

شیطان داغ بود : مرد به نمایشی می رود که شیطان را در قفس کرده اند .

کلاس : مرد برای بوکس با همینگوی داوطلب می شود و اعلام می کند نویسنده است .

نمی تونی یه داستان عشقی بنویسی : مردی که قرار است نویسنده باشد !

یکی دیگه از تازه های نشر هم کتاب آقای بوکفسکی بود که من کلا دو تا کتاب تا حالا ازشون معرفی کردم سبک خاص خودشو داره اصلا هم حضور ذهن ندارم اسمش ممکنه چی باشه اما حالت خاصی داره شبیه نوشته های براتیگان و اینا اما ساده تر ... خوب واقعا سبک مورد علاقه من شاید نباشه و هیچ وقت جز محبوب ترینای من قرار نگیره اما دوسش دارم و حس و حال نوشتنش بهم می چسبه .

سبک های حسادت/ وقفی پور

 

سبک های حسادت

 

شهریاور وقفی پور

 

انتشارات نیماژ

روایت چهاردهم : مردی که قرار بود مصلوب شود .

شمعون مقدس : جمله ای که می گوید سیمون را بکشید .

شبی با سنگ فرش های جوان : در مورد شخصیت های یک رمان .

چراغ ها را خاموش می کنند : حکایت سفر به جزیره ای عجیب .

هرزه نگاری در بین النهرین : راز یک قتل .

تبارشناسی مثلث  : در مورد مثلث و روابط سه تایی

مارکو : جهان گردی که داستان هایش عجیبند .

از یک داستان گم شده : مرد به سراغ دوستش می رود و می بیند کشته شده .

معاملات ادبی با اتهامات محدود : مردی که نامه زن های مرده را جمع می کند .

بچه های خوب به راه های بد نمی روند : دنیای پسر کوچک

My generation : مرد و دوست نویسنده سرگردانش

محبوب ها محبوب ها : خواهری که به قتل رسیده .

داستان عاشقانه ی قتال : مردی که از پلیس می ترسد

یک داستان با سبکی تحمل پذیر : به دنبال مردی موبلند که درون زیرزمینی می رود .

جنایت نتیجه دیر رسیدن است : در خانه مرد هر روز یک مجسمه هست .

یک مایه در دو نویسنده از یک داستان : مرگ بچه ها زیر قطار

حافظ : دو مرد مستی که شبیه همند .

از اقای وقفی پور همین امسال بود که برای اولین بار کتابی معرفی کردم و اینم کتاب جدیدشو.ن مجموعه داستان کوتاه که خوباز اون نمونه هایی هست که نمی شه هم موضوعش را مشخص کرد چیه منم چندان خوشم نیومد اصلا سبک مورد علاقه من نیست. اشتباهات چاپیم داره کتاب در ضمن .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

همیشه پشت در ، در دیگری است .  

 

عشق که به ثانیه شمردن نیست ، چنگ زدن به هر فرصت است .

گیسوف/ کربلایی لو

 گیسوف

 

مرتضی کربلایی لو

 

انتشارات تیماژ

داوود : حامد آمده تا صدای باس خواننده قدیمی را در تبریز ضبط کند .

مسیح : سه پسری که با هم دوست هستند در ماشین در حال صحبت هستند .

گیسوف : ملاقات نویسنده و دختر در یک کافه

بنچاق تارکفسکی : قرار است باز به ویلای قدیمی بروند اما این بار با غواصی .

برفگینه : گفت و گوی دو طلبه .

صفرا : مرد می خواد صد سال تنهایی را دوباره چاپ کند .

تزکیه : طلبه ای که از قم به تهران آمده و شب ها در مدرسه ای ساکن است .

باد شهریار : استادی که در دانشگاهی در دل کویر درس می دهد .

دو شبح : خاطرات مرد از سکنی در یک کلبه جنگلی

اینم یکی دیگه از تازه های نشر از آقای کربلایی لو این بار مجموعه داستان کوتاه . این یکی خوب بود تقریبا نوع نوشتنش و گیجی موضوعاتشو دوست دارم اما چیزی که اذیتم می کنه همون اشارات یک جورایی جنسیتیش هست که اصلا خوشم نمی یاد توی ذوقم می زنه حس عمدی بودن و غیرواقعی بودن دارم ازشون خوشم نمی یاد به هیچ عنوان .

 

قسمت زیبایی از کتاب

چای شناسی آقا نجفی شهوت داشت و دهان را آب می انداخت و خاطر ااصطهباناتی را می کشید به جوانی هاش و گرد هاش با هم مبحث ها در ییلاقات نجف یا کوفه . از شرح چای می رسیدم به چپق آقا نجفی و از سوی چشم می دیدم که دست استخوانی و رگ رگ اش با نزاکت ، تا خواندنم نشکند ، دراز می شود قوری ناصرالدین شاهی را از جوار زغال برمی داشت و برای هردومان چای می ریخت . خاصه پسند بود و جز قند عطری فریمان توی قندانش نمی ریخت .