گیسوف/ کربلایی لو
گیسوف
مرتضی کربلایی لو
انتشارات تیماژ
داوود : حامد آمده تا صدای باس خواننده قدیمی را در تبریز ضبط کند .
مسیح : سه پسری که با هم دوست هستند در ماشین در حال صحبت هستند .
گیسوف : ملاقات نویسنده و دختر در یک کافه
بنچاق تارکفسکی : قرار است باز به ویلای قدیمی بروند اما این بار با غواصی .
برفگینه : گفت و گوی دو طلبه .
صفرا : مرد می خواد صد سال تنهایی را دوباره چاپ کند .
تزکیه : طلبه ای که از قم به تهران آمده و شب ها در مدرسه ای ساکن است .
باد شهریار : استادی که در دانشگاهی در دل کویر درس می دهد .
دو شبح : خاطرات مرد از سکنی در یک کلبه جنگلی
اینم یکی دیگه از تازه های نشر از آقای کربلایی لو این بار مجموعه داستان کوتاه . این یکی خوب بود تقریبا نوع نوشتنش و گیجی موضوعاتشو دوست دارم اما چیزی که اذیتم می کنه همون اشارات یک جورایی جنسیتیش هست که اصلا خوشم نمی یاد توی ذوقم می زنه حس عمدی بودن و غیرواقعی بودن دارم ازشون خوشم نمی یاد به هیچ عنوان .
قسمت زیبایی از کتاب
چای شناسی آقا نجفی شهوت داشت و دهان را آب می انداخت و خاطر ااصطهباناتی را می کشید به جوانی هاش و گرد هاش با هم مبحث ها در ییلاقات نجف یا کوفه . از شرح چای می رسیدم به چپق آقا نجفی و از سوی چشم می دیدم که دست استخوانی و رگ رگ اش با نزاکت ، تا خواندنم نشکند ، دراز می شود قوری ناصرالدین شاهی را از جوار زغال برمی داشت و برای هردومان چای می ریخت . خاصه پسند بود و جز قند عطری فریمان توی قندانش نمی ریخت .
توي اين وبلاگ مي خوام خلاصه كتاب هايي را كه مي خونم بنويسم و همچنين قسمت هاي زيبايي از اون ها را ، تا هم براي خودم بمونه هم اگه كسي دلش خواست استفاده كنه