روزی که او خود اشک های مرا پاک خواهد کرد

 

کنزابورو اوئه

جلال بایرام

 

انتشارات نیلوفر

کتاب در حقیقت از دو داستان تشکیل شده :

روزی که او خود اشک های مرا پاک خواهد کرد : در مورد مرد ی که تعادل روانی  نداره معتقده به سرطان کبد مبتلا شده و اکنون درگیر خاطرات روزهای گذشته ، عقده هایش نسبت به مادر و بی تفاوتی هایش ، خاطرات روزهای جنگ ، مصیبت های ناشی از آن وفاداری به امپراطور و .... است

 

هیولای ابرها : پسر دانشجو به عنوان کار پاره وقت مسئول نگه داری از آهنگ سازی می شود که گویا به نوعی دیووانه شده و موجودی خیالی را می بیند .

کتاب قشنگی بود از اون نثرهایی که تو رو درگیر خودش می کنه و می خوای هی ادامه بدی یک کمی گنگ یک کمی پیچ در پیچ و کاملا شرقی . راستش نمی دونم چی باید در موردش بگم هنوز دستم راه نیست انگار:دی در هر صورت اقای اوئه برنده جایزه نوبل بودند و این کتاب را هم همون دوستای خوبم بهم هدیه دادند که ازشون ممنونم .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

واقعا وحشتناک است که آدم  قبل از این که بتواند خاطره ای یا تجربه ای از زندگی به چنگ آورد ، طعمه ی مرگ شود ! چون هنوز فرصتی نیافته تا در زندگی اش عملی در خور انسان انجام دهد .

 

شما جوان هستید و شاید هنوز در این دنیا از دیدار کسی محروم نشده اید که دیگر هرگز نتوانید فراموشش کنید ، منظورم موجودی است که آن قدر دوستش دارید که همواره کمبودش را احساس می کنید . پس شاید آسمان بالای سر شما هنوز چیزی به جز آسمان نیست .