عشق بی پیرایه/ واسیلوسکا

عشق بی پیرایه

 

واندا واسیلوسکا

کریم کشاورز

 

انتشارات بوتیمار

سال نشر : 1392

ماریا پرستاری است که تمام مجروحان جنگی او را دوست دارند زیرا به همه آنها عشق و امید به ادامه راه را می دهد . نامزد محبوب وی گریشا نیز سرباز است و اکنون در جبهه هاست و ماریا همیشه به سربازهای زخمی می گوید همسر من فقط بازگردد این که به چه وضعی مهم نیست فقط زنده باشد تا اینکه خبر فوت شوهرش به وی می رسد و ...

خیلی قشنگ بود دوست داشتم اسامی اذیتم می کرد و گیج می شدم گاهی اما خود موضوع واقعا جذاب بود ابعاد روان شناسیش خیلی خوب بود اینکه این عقاید رمانتیک قشنگ عاشقانه واقعا وقتی محک عمل توی کار باشه چه قدر کارسازه چه حسی توی ما ایجاد می شه واقعا واقعا زندگی با یک فرد کاملا معلول در واقعیت چیزی فراتر از اون تصورات راحت و رمانتیکه موضوعش واقعا جالب بود و خوبم درش اورده .

واسیلوسکا یک نویسنده لهستانی هست که برای تشکیل نخستین ارتش لهستانی جهت آزادی لهستان هم تلاش زیادی کرد . ایشون به خاطر عقاید سیاسیش توی جوامع کمونیستی خیلی مطرحه مدت های زیادی به خاطر کتاباش توسط پلیس تحت تعقیب بوده و آخر سر هم مجبور به مهاجرت می شه . این کتاب برنده جایزه نایل بوده و باید بگم قبل از این توسط انتشارات دیگه ای هم توی سال های قبل چاپ شده بوده البته با همین مترجم .

قسمت های زیبایی از کتاب

من شوهری دارم . شوهری که در جبهه است . شاید در این لحظه مجروح شده باشد به تو راست می گویم . اگر ممکن نباشد که درست و سالم به سویم باز گردد، بگذار بی دست و پا بیاید . فقط بیاید . دستان من جانشین دستان وی خواهد شد. با چشمان من به جهان خواهد نگریست فقط باشد ...با من باشد ...

 

آن نخستین روز فرخنده عشق گذشته بود . دیگر باز آمدنی نبود .

امضاي مرموز/ سیمنون

امضاي مرموز

 

ژرژ سيمنون

كريم كشاورز

 

انتشارات نگاه

مردي با نامه اي نزد پليس آمده او مدعي است مي خواسته مطلبي را يادداشت كنه و در كافه كاغذي گرفته است كه بعد ديده اثرات نامه قبلي روي آن است كه نوشته در ساعت 5 زن غيب گو كشته خواهد شد . پليس سعي مي كنه مانع از اين امر بشه ولي نهايت در ساعت 5 جسد يك زن غيب گو توي خونه اش پيدا مي شه و مرد ديوانه اي هم در آشپزخانه زنداني بوده و ....

بد نبود اون قدرها برام جذاب نبود يعني زياد نمي شد درگيرش شد هر چند آخراش قشنگ مي شد ولي در مجموع اولش كند حركت مي كرد و شما هيچ سرنخي نداشتيد .

در مورد آقاي سيمنون بايد بگيم كه موقع جنگ گشتاپو به يهويد بودنش شك مي كنه و بنابرين اونم فرار مي كنه به آمريكا مي ره و مدتي ساكن اونجا مي شه .

شبي در چهارراه/ سیمنون

شبي در چهارراه

 

‍ژرژ سيمنون

كريم كشاورز

 

انتشارات نگاه

شبي در چهار راه : جسد مردي در يك گاراژ در ماشيني كه مربوط به صاحب خانه نيست پيدا شده .
كارآگاه استانبول : مرد ثروت مند آمريكايي مرتب توسط نامه تهديد مي شود و اكنون در استانبول است .  
جنايتي در گابون : مرد بسيار ترسيده چون چندين بار به او سوء قصد شده است و پليس ثروت نادرست او و زن زيبايش را محرك اين اعمال مي داند .

اينم يك مجموعه داستان كوتاه ديگه از آقاي سيمون . دوست داشتم مهيج بود البته كه بايد در حد داستان پليسي كوتاه ازش انتظار داشت و چشم به راه هزارتا پيچ و خم نبود اما در مجموع دوست داشتني بود .

خوب گفتم آقاي سيمنون هم رمان مي نوشته و هم داستان هاي كوتاه تر و هم مجموعه ماجراهاي مگره را از هر سه نوعش هم معرفي كردم اما با توجه به اهميت مگره توي كارهاي ايشون تصميم گرفتم شش هفت كار ديگه از ايشون كه راجع به مگره باشه بخونم . خوب البته كتاب هاي جنايي كم حجمند و بسيار سريع هم پيش مي رند اما متاسفانه معمولا سخت مي شه قسمت زيبايي توشون يافت .

كارد و طناب/ سیمنون

كارد و طناب

 

ژرژ سيمون

كريم كشاورز

 

انتشارات نگاه

قفس اميل : يك سري سرقت جواهرات زنجيره اي در شهر رخ داده است .
كلبه ي چوبي : زني به كارآگاه زنگ زده و مي گويد كه در كلبه آنها جسدي قرار دارد .
خط هوايي صحرا : كارآگاه سوار هواپيمايي است كه سارق معروف بين المللي هم سوار همان هواپيماست.
قتل در پانسيون : مردی در پانسیونی به قتل رسیده و پلیس از طریق علائم موریس به صورت اتفاقی خبردار می شود .
ايستگاه بون آونتورا: خلافکاران به دنبال جسد رئیسشان در کشتی هستند .

خوب بود لذت بردم داستان های کوتاه پلیسی که هم جذاب بود هم سریع قاتل و مقصر را مشخص می کرد و خوندنش باحال بود . تجربه جالبی بود و سرگرم کننده . گفتم سیمنون هم داستان های بلندکارآگاهی داشته هم کوتاه که تصمیم گرفتم یکی دو نمونه از کارهای کوتاهش را هم معرفی کنم .