دیروزهای ما/ گینزبرگ

 

دیروزهای ما

 

ناتالیا گینزبرگ

منوچهر افسری

 

انتشارات زمان

داستان در ایتالیا و در زمان جنگ جهانی دوم جریان داره . 4 تا فرزند یک خانواده پسر بزرگ که اهل سیاست و ضد فاشیسم است و سعی در مبارزه داره پسر کوچ و شیطان دختر بزرگ و زیبا که پسران زیادی به دنبالش هستند و دختر کوچک و زشت خانواده که  با پسر همسایه پولدار و مغرورشان دوست شده .

یک جورایی رابطه ها و زندگی ها را توی جنگ نشون می ده که چه طور به جهات مختلف می رند چطور جنگ جوونی ها ارمان ها را تغییر می ده و چه سرنوشت هایی را درست می کنه . کتاب قشنگیه لذت بردم .

 

قسمت زیبایی از کتاب

در زندگی چیزی بدتر از کشتن یا کشته شدن نیست .

 

وقتی جنگ تمام شود تازه همه می فهمند که برنده ای وجود ندارد .

 

آدم آزاده کسی است که زندگی را بپذیرد و به سهم خود ان را زندگی کند .

 

هیچ کس با شهامت به دنیا نمی آید . شهامت را باید رفته رفته پیدا کرد و گاهی یک عمر طول می کشد زیرا مسیر طولانی و دردناکی دارد .

 

آنچه آدم را پیر می کند نگاه به گذشته و حسرت فرصت های از دست رفته است .

 

دو نفر برای ازدواج با هم تنها کافی است بدانند آیا از زندگی با یکدیگر احساس آزادگی و خوشبختی می کنند یا نه !

شهر و خانه/ گینزبرگ

 

شهر و خانه

 

ناتالیا گینزبرگ

منوچهر افسری

 

انتشارات خورشید

جوزپه روزنامه نگاری ایتالیایی است که برادرش از او دعوت کرده به آمریکا برود و با او زندگی کند و جوزپه نیز پذیرفته است . سراسر کتاب نامه های وی با دوستانش یا نامه های دوستانش با یکدیگر است و ما از طریق محتوای نامه ها در جریان داستان زندگی افراد مختلف کتاب قرار می گیریم .

پسر غیرعادی جوزپه ، زنی که زمانی معشوقش بوده و الان در حال فرو پاشیدن زندگی مشترکش به دلیل عشقی تازه است ، شوهر آن زن ، دختر خاله مسنش ، .......

خوشم اومد قشنگ بود لحن نوشتنش این نامه ها که یه جورایی شبیه خاطره نویسی بود و به یه جزییات ریزی توجه می کرد واقعا برام جالب و خوشایند بود .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

من آدم مهمان نوازی نیستم . نه دوست دارم در خانه مهمان داشته باشم و نه در خانه ی کسی مهمان باشم .

 

راستش آدم در بزرگ سال نباید نیازمند حمایت باشد . اما شاید نه تو نه من نه پی یه رو هرگز بزرگ نشده ایم . فقط چند تا بچه هستیم .

 

فکر کردن به کسی که معلوم نیست کجاست وحشتناک است .

 

زن های کوچک همیشه شانس های بزرگ دارند .

 

هر کس هر موقعی که بخواهد می تواند چیزهایی را بفروشد و یا به دیگران بدهد اما هم چنان برای همیشه آن ها را درون خودش حفظ کند .