بی کتابی/ شرفی خبوشان

بی کتابی
محمدرضا شرفی خبوشان
انتشارات ادب
سال نشر : 1395
کتاب در مورد مردی هست که دستی توی کار خرید و فروش اجناس عتیقه داره و در این بین به صورت خیلی خاصی عاشق کتاب ها و نقش و نگارهای اوناست . کتابی هم گیر آورده به اسم ضحاک که در حال رمزگشایی از اون هست . زمان داستان سلطنت قاجارها و به توپ بستن مجلس و مبارزه با مشروطه خواهان هست که مسائل سیاسی به صورت ظریفی با قصه کتاب در هم امیخته شدن .
خیلی دوستش داشتم . هم داستان باحاله هم شرایط اجتماعی را خوب توصیف کرده و هم اون نکته پردازی هاش در زمینه نقش و نگارها دل نشینه . جدی چه قدر آدم تاسف می خوره از فرصت ها و چیزهای ارزشمندی که این سر زمین داشته و هدرش دادن . حالا این کتاب واقعیت نیست که ولی خوب نمونه و مثالش حتما توی عمل هم بوده .
این کتاب به عنوان کتاب سال جمهوری اسلامی شناخته شد همچنین برنده جایزه جلال آل احمد شد و در جایزه شهید غنی پور هم شایسته تقدیر شناخته شد .
قسمت های زیبایی از کتاب
گاه پری چهره ای از اوراق بیرون می آمد و سر به زانویم می گذاشت و من حروف موهای سیاه و بلندش را با دندانه های سین شانه می کردم و از نقطه ی با ، بین ابروانش خال می گذاشتم و با سرکش کاف ، از سرمه دان نون ،سرمه به صیاد چشمش می کشیدم .
آنجا بی شباهت به اوضاع احوالیه ی ایران نبود . هیچ کس سر جای خودش نبود و همه چیز رو به ویرانی بود و حمام کردن به ادا در آوردن می مانست و همه ناراضی بودند و فحش می دادند اما دوباره می نشستند سرجایشان و منتظر می شدند که حنا به ریششان رنگ بدهد .


توي اين وبلاگ مي خوام خلاصه كتاب هايي را كه مي خونم بنويسم و همچنين قسمت هاي زيبايي از اون ها را ، تا هم براي خودم بمونه هم اگه كسي دلش خواست استفاده كنه