هزار تو/ دورنمات

 

هزار تو

 

فردریش دورنمات

محمود حدادی

 

انتشارات نیلوفر

هزارتو یک جورایی زندگی نامه و خاطرات دورنمات هست . البته نه به صورت زندگی نامه نه بلکه فصل و فصل هست و توی هر فصل راجع به یک چیزی صحبت کرده مثلا دوران بچگیش تو روستا ، علاقه اش به نقاشی ، دوران دانش آموزیش ، تحصیلات دانشگاهیش و ... یه جورایی از دیدگاه هاش و نظریاتش صحبت کرده .

اصلا دوست نداشتم من کتابای دورنمات را اصولا دوست داشتم و این کتاب را هم با ذهنیت خوبی شروع کردم اما راستش باهاش ارتباطی برقرار نکردم و به نظر ترجمه خیلی بدی داشت و روان و خوشخوان نبود .

ملاقات بانوي سالخورده /دورنمات

ملاقات بانوي سالخورده

 

فريريش دورنمات

حميد سمندريان

 

انتشارات قطره

كلر زاخاناسيان بانوي ميلياردر معروفي در دنياست كه پس از سال ها به شهر زادگاهش بازگشته است . اين شهر كه زماني پر رونق بوده اكنون از رونق افتاده و مردمش در فقر شديدي به سر مي برند و بي كارند آنها اميدوارند كه كلرا به شهر كمك نمايد . كلر زماني كه در اين شهر زندگي مي كرده عاشق پسري به نام ايل بوده ولي پس از بارداري ايل او را رها مي كند و اكنون كلارا شرط كمك به شهر را اجراي عدالت در مورد ايل مي داند .

خيلي قشنگ بود خوشم اومد واقعا موضوع جالبي  و خلاقانه اي را در نظر گرفته بود عطش انتقام و بالاتر بودن نفرت و انتقام در سنجش با عشق را هم خوب نشون داده بود . نكته هاي تئاتري زيبايي هم توي نوشته ها گنجونده شده بود و البته خيلي ها اين كتاب را بهترين اثر دورنمات مي دونند . بد نيست بدونيد دورنمات دوران كودكيشو توي روستا سپري مي كنه .

شهاب ، اشترانیتسکی و قهرمان ملی / دورنمات

شهاب ، اشترانیتسکی و قهرمان ملی

 

فردریش دورنمات

آرش اباذری

 

انتشارات چشمه

کتاب از دو تا نمایش نامه تشکیل شده :

شهاب : رادیو اعلام می کند که شویتر برنده جایزه نوبل ادبیات فوت کرده است ولی ما شاهدیم که او بعد از مرگ زنده شده و به آتلیه ای امده که دوران جوانی و فقیری خود را در آن سپری کرده است . ظاهرا مرگ از شویتر فراری است و او هر بار پس از مرگ دوباره زنده می شود ولی اکنون شویتر سعی می کند تا در آتلیه اش آخرین نفس های عمر خود را سپری کند .

اشترانیتسکی و قهرمان ملی : اشترانیتسکی و آنتون ، فوتبالیست و غواص  های خوبی بودند که اکنون در اثر جنگ به ترتیب بدون پا و بدون چشم شده اند و در اثر بی توجهی دولت شرایط ناگواری دارند . در همین زمان قهرمان ملی کشور دچار جذام می شوند و این دو خوشحالند که به دلیل معلولیت قهرمان ، حتما دولت توجه بیشتری به معلولین خواهد نمود .

بد نبود نمایش اولی را زیاد دوست نداشتم یک جورایی دیگه خیلی پراکنده گویی بود شاید نشه به این نقطه ضعف گفت ولی خوب باب میل من هم نبود و برام جذابیتی نداشت ولی نمایش نامه دومی به نظرم موضوع جذابی داشت و خوب هم پرورونده شده بود .

جالبه بدونید دورنمات ازدواج را جهنم می دونسته و البته زن یا مرد را مقصر کامل نمی دونسته بلکه معتقد بوده شرایط ازدواج زناشویی خود به خود به این سمت می ره . اون خودش دو بار ازدواج می کنه و هر دو دفعه هم همسرانش بازیگر بودند .

در ضمن رنگ جلد کتاب هم خیلی صورتی بامزه ای هست خوشم اومد .

پ ن : دلم می خواست کتاب های پیشنهادی از این نویسنده را مطالعه کنم ولی فعلا دیگه کتابی ازش در دسترسم نیست .

غروب روزهای آخر پاییز و پنچری /دورنمات

غروب روزهای آخر پاییز و پنچری

 

فردریش دورنمات

حمید سمندریان

 

انتشارات قطره

کتاب شامل دو نمایش نامه از آقای دورنمات هست .

غروب روزهای آخر پاییز : کارآگاهی جنایی نزد یک نویسنده مشهور جنایی می رود و عنوان می کند که رد کارهای او را دنبال کرده و همیشه شبیه داستان های او در واقعیت نیز اتفاق می افتد و قاتلی واقعی برای این داستان ها وجود دارد .

پنچری : مردی ماشینش پنچر شده و مجبور می شود شب را در دهکده و در خانه قاضی بازنشسته طی کند . آن شب قاضی و دوستان پیر دیگرش که جلاد و دادستان و وکیل هستند نیز در خانه حضور دارند و تصمیم می گیرند بازی جالبی انجام دهند و یک دادگه خصوصی گرفته و یکی از جرایم زندگی مرد را کشف کنند .

کتاب متوسطی بود . موضوعات نمایش نامه هاش خوب بود و روان هم نوشته شده ولی راستش من یک چیزی که تو ذوقم می زنه این برگشت ریتم سریع نوشته هاش هست مثلا همه چیز فانتزی با دیالوگ های کوتاه پیش می ره تا یک دفعه که ده صفحه آخر مثلا بار فلسفی جملات خیلی زیاد می شه و دیالوگ ها کیلومتری ! خوب در می یاره و قوی می نویسه ولی برای من جذابیتش هم چندان بالا نیست یعنی دوست دارم و می خونمش ولی چندان هم غرقش نمی شم .

آقای دورنمات وقتی شروع به کار کرد به دلیل آثار عجیب و غریبش که هم از نظر سبک و هم موضوع رهای از هر سبکی بود خیلی مورد توجه قرار گرفت و خیلی ها گفتن قراره جای برتولت برشت را بگیره .

خیلی از کارهاشون هم توسط مترجم همین کتاب یعنی اقای سمندریان وارد بازار شده . آقای سمندریان کارگردان تئتار هم هستن و برخی از آثار دورنمات را روی صحنه هم بردن . ایشون تهرانی هستن و ویلون هم می زنن .

ازدواج آقای می سی سی پی /دورنمات

ازدواج آقای می سی سی پی

 

فریدریش دورنمات

حمید سمندریان

 

انتشارات قطره

آقای می سی سی پی دادستان متعصبی است که در زمان فعالیت خود 350 حکم اعدام را تصویب کرده است و می خواهد قوانین موسی را دوباره رواج دهد . او که می داند همسرش با مردی رابطه دارد او را مسموم کرده و می کشد . آناستازیا زنی است که شوهرش با همسر می سی سی پی رابطه دارد او نیز همسرش را مسموم می کند . می سی سی پی به خواستگاری او رفته و عنوان می دارد ازدواج ما کفاره ی ماست تو باید شاعد اعدام های من باشی و روز قبل از محکومین دلجویی کنی ...

در نمایش نامه عده ای از افراد هدف خاصی را دنبال می کنند تا با آن هدف به گمان خودشان دنیا را به جای بهتری تبدیل کنند و عده ای هم که بیشتر به فکر امیال درونی خود بوده و شخصیت های قبلی را نابود می کنند ...

خوب بود نمی گم خیلی خلاقانه و قشنگ بود ولی بد هم نبود خوشم اومد بدون اینکه نقطه قوت خاصی داشته باشه ... ایده های تئاتری زیبایی داشت این نمایش نامه در ضمن روان و خوشخوان هم بود ولی خوب نه از نظر شیوه نگارش و نه محتوا و دیالوگ چیز خارق العاده ای در ارتباط با مفاهیم مورد نظرش ارائه نداده بود . این نمایش نامه بعد از انقلاب با بازی رضا کیانیان و هما روستا روی صحنه رفته و البته کارگردان هم خود آقای سمندریان بوده .

آقای دورنمات در رشته علوم دینی، فلسفه و ادبیات آلمانی تحصیل کرده و بعد از ورود به دانشگاه زوریخ در رشته هنر و فلسفه ادامه تحصیل می ده و البته به دلیل فشار مالی تحصیلاتش را نیمه کاره رها می کنه .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

ترجیح داره انسان گناهکار باشه تا گناهو نظاره کنه . گناهکار می تونه از گناهی که مرتکب شده پشیمون بشه . ولی مشاهده ی یک گناه نابود کننده س.

 

به بشر ، هیچ کس و هیچ چیز جز خودش نمی تونه کمک کنه .

 

وقتی که دنیا از هم می پاشه ، بوسیدن همدیگه خیلی خوبه .

فيزيك دان ها /دورنمات

فيزيك دان ها

 

فردريك دورنمات

رضا كرم رضائي

 

انتشارات ابتكار

فيزيك دان ها نمايش نامه اي است از دورنمات كه در تيمارستان جريان دارد . سه بيمار رواني كه خود را نيوتن ، انيشتين و موبيوس مي دانند و معتقدند كاشف قوانين مهم فيزيك بوده اند . اين بيماران پرستارهاي خود را به قتل مي رسانند و پاي پليس به تيمارستان كشيده مي شود و ...

بد نبود تقريبا خوب بود ولي خوب آخرش را زياد نمي پسنديدم هم يك جور گنگي بود صحبتاشون هم خيلي ديالوگ هاي طولاني بود بر خلاف ديالوگ هاي كوتاه اوليه يعني ريتم به طور خيلي خيلي ناگهاني عوض مي شد كه زياد به دل من نبود ولي خوب در مجموع متوسط بود . موضوع جالبي را در نظر گرفته بود .

پدر آقاي دورنمات كشيش و پدربزرگش شاعر بوده كه خيلي هم به مسائل سياسي مي پرداخته توي شعراش . با وجود يك پدر كشيش ، ايشون عقايد مذهبي جاي خاصي توي زندگيشون نداشته ولي ظاهرا ادبيات دوستي پدربزرگ حسابي چراغ راهش مي شه .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

بهترين راه براي بريدن از گذشته اينه كه آدم خودشو به ديوونگي بزنه .

 

كقيقت به وسيله ي ما تقويت نمي شه بلكه داره به نابودي كشيده مي شه .

 

ما به خلاء برخورديم . علم مون وحشتناك ، كشفمون خطرناك ، شناختمون مرگ بار شده .

جست و جو /دورنمات

جست و جو

 

فردريك دورنمات

همايون نوراحمر

 

انتشارات قطره

مردي براي سخنراني در مورد كتاب هاي جنايي به يك شهري رفته و در بازگشت با يك رئيس پليس بازنشسته همسفر مي شه . رئيس پليس بهش مي گه كتاب هاي شما يك ضعف بزرگ داره اونم اينه كه عنصر شانس توي كشف جنايت را در نظر نمي گيريد و براش داستاني را تعريف مي كنه از دختر بچه اي كه با تيغ توي جنگل كشته مي شه و دوره گردي كه با بازپرسي هاي پرفشار اعتراف به گناه مي كنه و ماتايي كارآگاهي كه مي خواد قاتل واقعي را پيدا كنه و سرگردون مي شه ...

خوشم اومد يك جور داستان جنايي كه خوب به جنايت نمي پرداخت در حقيقت در مورد روح اين جور جنايات و در مورد يك جامعه مريض و سرنوشت آدم ها صحبت مي كرد من خيلي دوست داشتم اين ديد به مبحث جنايت و اين جور موضوع چيز تازه اي بود برام خيلي جذاب و خوش خوان بود و نمي شد كتاب را زمين گذاشت . كلا كه داستان هاي جنايي البته جذابيت خودشون را دارن من هميشه صفحات حوادث روزنامه هاي اون روز را مي خونم و يادمه توي اولين روزي كه با همسري صحبت مي كرديم گفت بعضي همكارام تا روزنامه مي ياد صفحه حوادث رو مي خونن اين قدر بدم مي ياد! منم گفت اا منم همين طورم :دي هنوزم دوست نداره ولي من تمام تلاشم را مي كنم كه حوادث اون روز را اگه جالبه براش بگم :دي

آقاي دورنمات نويسنده سوئيسي آلماني زبان هستند .

 

 قسمت زيبايي از كتاب

اين كار قانوني به شمار نمي رفت اما وقتي كه خواست پليس در كار باشد ، كمتر به قانون توجه مي شود .