دکتر بهاروخواستگار مرده/ سیف الدینی

دکتر بهاروخواستگار مرده

 

علیرضا سیف الدینی

 

انتشارات ثالث

 

ترس : مردی که عمری است به دنبال همسرش می گردد .
خانه دور خانه نزدیک :موضوع نمی شه براش گفت یک سری گفت و گوی ذهنی
آقای تاریوردی و رادیوی بغداد :مرد همیشه منتظر اعلام اسم اسراست
خائن :کابوس های مرد در مورد شکنجه
ساکن آخر زمان : مرد را دارند برای عقوبت کارش به جایی ناشناس می برند
راجو :پسرک که مادرش را دیوانه جا زده اند
خیال فرشته :همسر مرد عاشق بچه هاست
دکتر بهاروخواستگار مرده یا عاشقی در دهان مور :دکتر بهارترجیح می داده به جای ادامه تحصیل ازدواج کند.

 

خوب گفتم داستان کوتاه های این نویسنده تبریزی را هم امتحان کنم خوشم نیومد یک مقدار کهشبیه به هست نوشته هاش عناصر تکراری زیاد داره و کلا هم از چیزایی که من دوست دارم نمی نویسه گرم نیست داستان هاش

 

خروج/ سیف الدینی

خروج

 

عليرضا سيف الديني

 

انتشارات افراز

رمان خروج در مورد نقاشي تبريزي است كه سال ها پيش پدر ، مادر و خواهرش را از دست داده و به تنهايي زندگي مي كند . در حقيقت پدرش مردي سياسي بوده و به همين خاطر آنها را ترك مي كند و كشته مي شود ، سال ها بعد مادرش فوت مي كند و خواهرش الميرا كه نقاش بوده نيز روزي گم مي شود و بعد جسدش را مي يابند . حالا كسي به پسر تلفن زده و مي گويد كه بعضي از تابلوهاي خواهرش پيدا شده اند و براي گرفتن آنها به تبريز برود و ...

نه خوشم نيومد تصميم گرفتم يك سر به نويسنده ايراني جديد بزنم و رفتم سراغ ايشون چون سابقه ترجمه هم داشتند اما كتاب اصلا به دلم نبود . يك جوري تكلفي بود مثل كسي كه مي خواد پيچيده بنويسه يك جوري هم به نظرم اين موضوع اين سبك و حال و هوا تكراي بود عينش را قبلا خوندم يادم نمي ياد شايد شبيه كتاب زندگي نو اورهان پاموك اما كتاب هاي ايراني مشابه را هم خونديم كسايي كه دنبال يك راز قديمي هستند عده اي دنبالشونند و كمي هم گنگ مي نويسند .

طرح جلدشم اصلا دوست ندارم .

 

قسمت هاي زيبايي از كتاب

آه آدم ها بي آنكه بخواهند و بدانند ما را ياد همديگر مي اندازند . چه مهرباني غريبي !

 

آدم ها ، همان طور كه مي دانيد ، هميشه چيز بهتري بايد داشته باشند تا نيازي به چيزهاي ديگر نداشته باشند .

 

آدم ها چه بخواهند چه نخواهند روزي به هم مي رسند .