آویزه های بلور /پارسی پور
آویزه های بلور
شهرنوش پارسی پور
انتشارات رز
کتاب مجموعه 12 داستان کوتاه از خانم پارسی پور هست .
بهار آبی کاتماندو : دختر از پشت پنجره اتاقش نظاره گر خیابان و عشق های دروان ان است و خود مرده ای را به همراه دارد .
همزاد : مرد با پیرمردی کنار آتش نشسته و سرد است و ...
همکاران : همکاران اداره بعد از وقت اداری و صحبت هایشان پیرامون عشق و ازدواج .
آویزه های بلور : خوشه هایی که اویزه هایی از بلورند و نور از آنها عبور می کند .
یک جای خوب : دختر از پنجره مردی با چشمان سبز را می بیند .
کشتار گوسفندها : مردی که مشاهیر خبیث تاریخ به دیدنش می آیند .
گرما در سال صفر : مادر هر سال قول می دهد که تابستان در جنوب نمانند .
سارا : دختری که 9 سال است باردار است .
آقایان : دوستانی که دور هم از همه چیز صحبت می کنند .
در چگونگی تحول یک خانواده : مردی که زن گرفته ولی با کلفتش طلا نیز رابطه دارد .
زندگی خوب جنوبی : مردی که کارش وصل کردن تلفن هاست .
باران : دو دوستی که چتری برای قدم زدن زیر باران می خرند .
کتاب متوسطی بود برای من . برخی از داستان هاش را درک می کردم و از نحوه استعاری گفتارش خوشم می یومد مثل تحول خانواده و کاتماندو ولی با بعضی هاشم اصلا نمی تونستم رابطه برقرار کنم حالا یا باید وقت بیشتری می ذاشتم یا جدا کس دیگه ای باشه که راهگشام باشه . داستان هاش حادثه محور نیست بلکه به یک موضوع حسی معنوی و ... اشاره داره که اونم توی لفافه و با استعاره و ... می گه . من خودم این سبک را می پسندم بنابراین فکر می کنم اگه بیشتر با کتاب ارتباط برقرار می کردم خوشم می یومد اما الان مسئله مهم اینه که زیاد لمسش نکردم . خیلی دلم می خواد توی جلسات نقد این داستان ها باشم یا اگه لینکی از نقد کتاب دارید یا خودتون چیزی می دونید برام پیغام بذارید .
خانم پارسی پور زمانی که توی ایران بودند دو بار راهی زندان می شوند و بعد هم که از کشور می روند و از سوی هجدهمین کنفرانس پژوهشهای زنان در آمریکا، به عنوان زن سال برگزیده می شوند .
قسمت های زیبایی از کتاب
اینجا مردم در کوچه های شلوغ همدیگر را نمی بوسند و دست همدیگر را نمی گیرند . شاید در کوچه های خیلی تنگ این کار را بکنند .
شاید عشق این طوری باید بیاید یا این طوری میاید :
- مرد به دختر می گوید شما زیباترین زنی هستید که به عمرم دیده ام ، دختر سرخ می شود و آنها عشاق هم می شوند .