آتش از آتش/میرصادقی

آتش از آتش

 

جمال میرصادقی

 

انتشارات مهناز

سال نشر : 1370

چند نفر دوست هستند که یکی از اونها را به جرم پخش اعلامیه علیه رژیم شاه گرفتند و به قتل رسوندند حالا دوستای دیگه هم تحت مراقبت هستند و با هم صحبت می کنند بحث می کنند حق چیه دروغ چیه آخر کار رژیم به کجا می رسه آخر و عاقبت چنین رژیم هایی چی هست و چه طور با بقیه تا می کنند و نابود می شوند . این تیپی دیگه .

یک مقدار این موضوعات و داستان ها تکراریه و من شخصا خسته می شم از خوندنشون بارها خوندیم و چیز جدید نداریم ولی خوب یک نکته جالب داره پیروز شدن عقیده ای که فکرشم نمی کنن پیروز بشه . با این حال من خیلی دوست نداشتم کتاب را.

به هر حال بعد داستان کوتاه و نمایش نامه وقتشه با رمان هاشونم آشنا بشیم .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

خیال می کنه وقتی دو نفر همدیگه رو خواستن دیگه کار تمومه غافل از اینکه تازه اول گرفتاریه .

 

باید به فکر بچه هامون باشیم . می دونی من بچه هامو خیلی وقته فرستادم . راستش دلم نمی خواد که دیگه برگردن اینجا و بیفتن تو این تاس لغزون .

 

دیکتاتور مثل یه آدم یغوریه که قرص و محکم جلوتو واساده اما پشت سرش یک پرتگاهه . فقط باید خودتو بهش بسونی و تکونی بهش بدی . اون وقت می بینی چه طور از اون بالا سرنگون می شه تو پرتگاه .

 

آدم تا امتحان به خودش پس نداده نمی داند که چه قدر حقیر است .

زوال فرشته / می شیما

زوال فرشته

 

یوکیو می شیما

غلام حسین سالمی

 

انتشارات مهناز

هوندا پیرمرد ثروت مندی است که همسرش فوت کرده و اکنون زمان زیادی را در سفر می گذراند . او کتاب های زیادی می خواند و رازهایی در مورد فرشتگان می داند . در یکی از سفرهایش در یکی از جزایر پسری یتیم به نام تورو را می بیند که سه خال روی سینه اش دارد . هوندا به نتیجه می رسد که تورو باید مربوط به رازی باشد و او را به فرزندخواندگی قبول می کند تا ....

قشنگ بود . از می شیمل قبلا تعدادی کتاب معرفی کردم و آن قدرها هم مورد علاقه ام نبوده ولی این کتابش را دوست داشتم در عین سرد و خاکستری بودن فضا ، لحن نویسنده گرم و پرکششه . موضوع جالبی هم داره و خوب پرداخت شده .

می شیما چند بار نامزد دریافت جایزه نوبل می شه هر چند هیچ وقت اونو نمی بره .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

می گویند آدم تا آخر عمرش هم خواب امتحانات را می بیند .

 

یک دختر معمولی و یک فیلسوف بزرگ مثل هم هستند : از دیدگاه هر دوی آن ها ، کوچک ترین و پیش پا افتاده ترین نکته می تواند دنیا را به نابودی بکشاند .

عصر قهرمان

عصر قهرمان

 

 ماریو وارگاس یوسا

هوشنگ اسدی

 

انتشارات مهناز

عصر قهرمان دومین اثر یوسا و اولین رمان او محسوب می شود . داستان در مورد مدرسه نظامی لئونسيو پرادو می باشد . این مدرسه یک محیط نظامی و در حقیقت یک سربازخانه است .  داستان زندگی پسرها در اموزشگاه نظامی و تحت قوانین سخت گیرانه ارتش موضوع اصلی کتاب است و یوسا نظامیان و زندگی نظامی گری را به سخره گرفته است . در مورد زندگی پسرها در کنار هم ، آزار و اذیت سال بالایی ها و مقررات بی چون و چرای ارتش و سخت گیری زیاد بر روی پسران سرباز سخن گفته شده است .

خود یوسا مدتی دانشجوی این مدرسه بوده و بعد از انتشار داستان نسخه های زیادی از این کتاب را در حیاط این سرباز خانه اتش زدند .

 

قشنگ بود خیلی خوشم اومد . البته احساس کردم یک مقداری دیگه زیاده روی کرده بود گمون نکنم اوضاع اونقدر فجیع بوده باشه . من از برادرم که پرسیدم می گفت اذیتمون می کردن دوران اموزشی حق اعتراض هم نداری همون اولش می گن بهت ارتش چرا نداره هر چی مافوق بگه باید انجام بدی بدون چرا.

به جز توصیف خیلی قشنگش از اوضاع مدرسه نظامی ، سرنوشت افراد و عکس العملهاشونم خیلی جالب بود.  به خصوص جاگوار وقتی اخرش روبرتو رو لو نمی داد می گفت خبرچینی بدترین عیب یک مرده اما اینکار رو واسه دوستش کرد مرام گذاشت قضیه انتقام بوده نه ترس این خیلی موضوع را عوض می کنه . یا وقتی می گه کاری که می کنند ، عقیده ای که راجع به من دارند برام مهم نیست چیزی که اذیتم می کنه اینه که قدرناشناسن . یک لحظه فکر نمی کنن چرا اون خشونت ها را کردم .......

اخ یک پسری هم بود ملقب به برده واقعا سرنوشتش اشک ادمو در می اورد یک پسر ، تک فرزند ، احساساتی و وابسته به مادرش که پدرش به همین خاطر دائم اذیتش می کرد و می خواست ازش یک مرد بسازه . تو اموزشگاه هم همه اذیتش می کردن فقط چون اهل تقلب و دعوا نبود روحیه اش مثل بقیه پسرها خشن نبود . بعد یک روز با یک عالمه بدبختی مرخصی می گرفت که بره دختری که دوست داشت رو ببینه اما پدرش می گفت بعد این همه وقت که اومدی مرخصی باید بمونی خونه پیش خانوده ات ......

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

 

من مثل تو نیستم . اصلا اراده ندارم . می خوام اونو فراموش کنم ، اما تنها کاری که می تونم بکنم اینه که درباره اش فکر کنم .

 

 

بدترین چیز در دنیا ترسو بودن است .

 

  

تو باید مغزت معیوب باشه که یه نفر وقتی به حد اعلا مجازات شده ، رنجش هم بدی .

 

  

وقتی دشمن دستش را بالا می آرود و تسلیم می شود ، سربازی که حس مسئولیت داشته باشد به او شلیک نمی کند . نه فقط بابت دلایل اخلاقی ، بلکه به خاطر دلایل نظامی ، به خاطر اقتصاد . حتی در جنگ هم نباید کسی را بیهوده کشت .  

رقص گردن بند

 

رقص گردن بند


گراتزيا دلدا
بهمن فرزانه

انتشارات مهناز
كتاب در مورد مرديست كه چندين سال پيش مادرش گردن بند مرواريد گران بهاي خود را پيش مردي گرو گذاشته و مرد مي خواهد با دوز و كلك گردنبند را از دختر ان مرد بگيرد . اما اشتباها با برادر زاده او اشنا شده و عاشقش مي شود و .......
كتاب كوتاه اما زيباييه مثل بقيه اثار دلدا .... خيلي دقيق به روان شناسي افراد پرداخته و از چنين داستان ساده اي خيلي قشنگ به اعماق روان شناسي و بعد كار رسيده ....

جالبه بدونيد دلدا تا سوم دبستان بيشتر تحصيلات رسمي نداشته و تنها زن ايتاليايي برنده جايزه نوبل هست

تو رو خدا بريد كتابشو بخونيد من اين همه هي مي يام كتاباشو معرفي مي كنم فقط 2 تاي ديگش مونده انصافه يكيشم نخونيد اخه!!!!!!!!
البته تا حالا كسي را نديدم ازش كتاب بخونه فقط چند نفر رو تو نت ديدم كه همه هم ازش بدشون مي يومده
به اين نتيجه رسيدم فقط بهمن فرزانه دوست داره اثارشو ترجمه كنه منم دوست دارم بخونم تنها طرفداراش تو ايران :دي

اما واقعا دوسش دارم

 

 

قسمت های زیبایی از کتاب

 

عاشق شدن از طريق فرزند بسيار مهم تر از عاشق شدن به يك مرد است .

 

 

 

سعي كن اين مرد را بهتر بشناسي ، قبل از آنكه عاشقش بشوي بيشتر با او آشنا شو . اگر از همين حالا عاشق او شده اي ، هرگز او را نخواهي شناخت

 

 

 

واقعيت اين است كه زندگي بسيار يكنواخت است . مردم همه مثل هم هستند ، يكسان هستند ، هر كس به فكر خويش است ، به خصوص در مورد امور مادي . در نتيجه كاري باقي نمي ماند جز اينكه در خود فرو روي و غرق در روياي خود به زندگي ادامه دهي .