زمان زود پیر می شود

 

آنتونیو تابوکی

بهمن رئیسی

 

انتشارات روزآمد

سال نشر : 1394

دایره: نگاه کردن به عکس خانوادگی مرور خانواده و دایره که رمز عرفان است.

کلوف کلوپ کلوفه کلوپه : در بستر خاله بیمار و یاد گذشته ها .

ابرها:مرد و دختر کنار ساحل و صحبت در مورد جنگ .

مرده ها سر سفره: مرد به گذشته اش به همسرش ..... فکر می کند .

در میان ژنرال ها:ارتشی قدیمی و روزهای فراز و فرودش .

من عاشق هوا شدم:بازگشت به خاطره های سال ها پیش.

جشنواره:دادگاه تفتیش عقاید در کشور مستبد .

بوخارست اصلا عوض نشده است: مرد پیری که سال ها پیش از کشورش مهاجرت کرده است ‌.

خلاف زمان: مرد سوار هواپیماست تصاویری را نگاه می کند و بعد در هم آمیختن زمان ها .

خوب دیدم بد نیست داستان های کوتاهشون را هم معرفی کنم داستان هایی با تم افرادی که در حال فرار از اکنون خودشون هستند. بعضیاش قشنگن بعضیا نه زیاد ولی جدا عمیق و غمگینند من کلا خوشم اومد هر چند خیلی غمگینم می کرد فکر این که آخر راه بالاخره می رسه و تو چه قدر افسوس خواهی داشت .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

آیا زمان نیز مثل هوا بود و او بدون آنکه متوجه شود گذاشته بود تا از سوراخ کوچکی بیرون رود؟

 

کوکاکولا و مک دونالد تا کنون هیچ کس را به اردوگاه آشویتس نبرده اند به اردوگاه های مرگ و میری که در دبیرستان حتما از آنها برایت حرف زده اند ولی آرمان های عالی چرا .

 

در نیویورک در رستوران عالی درجه یک فقط سینه ی مرغ را برای مشتری ها می پزند بقیه ی مرغ که گوشت کم ارزش تلقی می شود به مغازه های مک دونالد به غذا فروشی های فقیر فقرا ختم می شود .