رکوئیم/تابوکی

رکوئیم

 

آنتونیو تابوکی

شقایق شرفی

 

انتشارات خورشید

سال نشر : 1393

مرد بسیار زیاد عرق کرده و کولی به او می گوید روز سختی خواهی داشت تقلا نکن همین جا بمان در پایان روز سبک خواهی بود و بعد از آن کتاب ملاقات های مرد است با افراد مختلف زنده و مرده دیدن مکان ها پرسیدن سوال هایی که سال ها در قلبش بوده و نهایتا خداحافظی با همه آنها .

کتاب قشنگیه  از فضاش قلمش ملاقات هاش همه و همه خوشم می یاد اما واقعا بعضی ملاقات ها اگه مفصل تر می شد بهتر بود هنوز انگار تکلیف یه چیزایی نامشخصه .

درمورد اقای تابوکی باید بگم درسته ایشون از نویسنده های ایتالیایی هستند اما خودشون شدیدا عاشق پرتغال و ادبیات این کشور بودند و اصلا موضوع تدریسشون در دانشگاه هم ادبیات پرتغالی بوده . امیدوارم بهشون علاقه مند شده باشید و یک مطالعه ای روی کارهاشون بکنید .

 

قسمت های زیبایی از کتاب 

وقتی آدم ثروتمند نباشد سرکردن با ثروتمندان واقعا کسل کننده است چون بدون این که بتوانی با آنها نشست و برخاست داشته باشی طرز فکرشان را پیدا می کنی .

 

زونا کمی شبیه عذاب وجدان است درون ما خوابیده است و روزی از خواب بیدار می شود و یک دفعه حمله می کند دوباره به خواب می رود زیرا موفق شدیم رام و مهارش کنیم اما همیشه درون ماست عذاب وجدان نیز هیچ وقت از بین نمی رود .

زمان زود پیر می شود/تابوکی

زمان زود پیر می شود

 

آنتونیو تابوکی

بهمن رئیسی

 

انتشارات روزآمد

سال نشر : 1394

دایره: نگاه کردن به عکس خانوادگی مرور خانواده و دایره که رمز عرفان است.

کلوف کلوپ کلوفه کلوپه : در بستر خاله بیمار و یاد گذشته ها .

ابرها:مرد و دختر کنار ساحل و صحبت در مورد جنگ .

مرده ها سر سفره: مرد به گذشته اش به همسرش ..... فکر می کند .

در میان ژنرال ها:ارتشی قدیمی و روزهای فراز و فرودش .

من عاشق هوا شدم:بازگشت به خاطره های سال ها پیش.

جشنواره:دادگاه تفتیش عقاید در کشور مستبد .

بوخارست اصلا عوض نشده است: مرد پیری که سال ها پیش از کشورش مهاجرت کرده است ‌.

خلاف زمان: مرد سوار هواپیماست تصاویری را نگاه می کند و بعد در هم آمیختن زمان ها .

خوب دیدم بد نیست داستان های کوتاهشون را هم معرفی کنم داستان هایی با تم افرادی که در حال فرار از اکنون خودشون هستند. بعضیاش قشنگن بعضیا نه زیاد ولی جدا عمیق و غمگینند من کلا خوشم اومد هر چند خیلی غمگینم می کرد فکر این که آخر راه بالاخره می رسه و تو چه قدر افسوس خواهی داشت .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

آیا زمان نیز مثل هوا بود و او بدون آنکه متوجه شود گذاشته بود تا از سوراخ کوچکی بیرون رود؟

 

کوکاکولا و مک دونالد تا کنون هیچ کس را به اردوگاه آشویتس نبرده اند به اردوگاه های مرگ و میری که در دبیرستان حتما از آنها برایت حرف زده اند ولی آرمان های عالی چرا .

 

در نیویورک در رستوران عالی درجه یک فقط سینه ی مرغ را برای مشتری ها می پزند بقیه ی مرغ که گوشت کم ارزش تلقی می شود به مغازه های مک دونالد به غذا فروشی های فقیر فقرا ختم می شود .

پریرا چنین می گوید/تابوکی

پریرا چنین می گوید

 

آنتونیو تابوکی

شقایق شرفی

 

انتشارات خورشید

سال نشر : 1393

پریرا روزنامه نگار پرتقالی است که به صورت کاملا اتفاقی با روسی آشنا می شود و از او می خواهد به عنوان کارآموز برلی روزنامه مطلب بنویسد اما روسی فردی سیاسی و علیه دولت است و پریرا نمی تواتد از او دست بردارد به حرف هایش گوش می دهد شک می کند و ....

این کتاب جز معروف ترین کتاب های تابوکی هست که چند جایزه محلی برده و در ضمن از روش فیلمی هم ساخته شده است.

قشنگ هم هست کتابش وجود دیکتاتوری خفقان و از اون سمت درگیری های یک نویسنده را خیلی خیلی ظریف بعش اشاره کرده چیزی توی ذوق نمی زنه . قشنگه ولی من هم چنان میدان ایتالیا با فضاهای گاه رئالیسم جادویی اش را بیشتر دوست داشتم .

 

قسمت زیبایی از کتاب

باید بین تعصب و ایمان فرق گذاشت تا آدم ها بتوانند در زندگی آرمان داشته باشند .

میدان ایتالیا/تابوکی

میدان ایتالیا

 

آنتونیو تابوکی

سروش حبیبی

 

انتشارات چشمه

سال نشر : 1387

کتاب در مورد سه نسل از یک خانواده است . پدری که در مبارزه کشته می شود و همسر 3 پسر و دخترش بازماندگان وی هستند بچه هایی که هر کدام سرنوشت خاص خود را پیدا می کنند تارک دنیا شدن عاشق شدن یاغی شدن شرکت دوباره در جنگ و.....

خوب خیلی قشنگ اومده شخصیت ها و ویژگی های روحی اونها را درآورده کامل ارتباط برقرار می کنید یک جورایی قلمش حالت ضربه های تند و سریع و جذاب داره و منو یاد نوشته های آمریکای لاتینی هم می انداخت . شاید دلیلش تشابه اسمی باشه که هی تکرار شده در حقیقت پلی نیو می خواد اسم پسرشو گاریبالدو بذاره اما دوقلوی پسرن و نمی دونه اسم کدوم را بذاره پس یکی می شه ولترنو یکی کوارتو و بعد پسر سوم نهایتا گاریبالدو می شه حالا گاریبالدو اسم بچه اش را می ذاره ولترنو اما همه اونو صدا می زنن گاریبالدو و در ضمن ولترنو و کوارتو هم یک تعویضی بینشون انجام می شه .  من خودم خیلی این کتاب را دوست داشتم و گمونم اولین رمان ایشونم هست .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

دخترای دم بخت با یک چشم گریه می کنند ، زنای شوهردار با دو چشم و زنان تارک دنیا با چهار چشم .

 

زیبایی چیز دیگه ای است . زیبایی وقتیه که آدم آزاد باشه .

 

زلمیرا گفت: گاریبالدو سی سالگی می میره. پدر بزرگ و پدرش هم سی سالگی مردن . پسرش هم سی سالگی می میره .

آسمارا یک بطری روغن پیشش گذاشت و به طرف در شتابید .

_ خدایا اخه چه جور می شه . گاریابالدو پنج سال پیش سی سالش بود .

زلمیرا گفت : کاریش نمی شه کرد؟ طالع که دروغ نمی گه .

سر بر باد رفته داماشنو مونته یرو/تابوکی

سر بر باد رفته داماشنو مونته یرو

 

آنتونیو تابوکی

کاملیا رفعت نژاد

 

انتشارات خورشید

سال نشر : 1387

جسد بدون سری توسط یک کولی پیدا می شه . یکی از روزنامه ها خبرنگاری را به اون شهر اعزام می کنه تا این خبر را پوشش بده و از چند و چون ماجرا سر در بیاره و قصه کلا نحوه پیگیری این ماجرا توسط روزنامه نگار هست و البته تاکید بر فساد پلیس.

من همیشه از علاقه مندان ادبیات ایتالیا بودم الانم اومدم سر معرفی یک نویسنده دیگه از این دیار . خوب مبحث داستان ساده و سر راسته چیز عجیب و غریبی هم قرار نیست اتفاق بیفته قلمش قشنگ و درگیرکننده است یعنی تم اجتماعی و ادبی و فلسفی ماجرا هم اندازه همون بعد جنایی بودنه حس کتاب جنایی ندارین اما راستش یک مقدار کش داره یعنی چنین موضوع سر راستی 200 صفحه نمی طلبه تکراری می شه خسته کننده . در مجموع کتاب متوسطیه .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

گاهی اوقات چنین فکرهایی به سرش می زد تغییر زندگی یک بار برای همیشه یک انتخابرقاطع یک دیوانگی محض.