لطیف است شب

 

اسکات فیتز جرالد

اکرم پدرام نیا

 

انتشارات قطره

دیک دیور پزشک روان شناس جوانی است که با دختری بیمار به نام نیکل آشنا می شود . نیکل شیزوفرنی دارد ولی بسیار زیبا و پولدار است . نیکل عاشق دیک شده و او را به سمت خود جذب می کند و انها با هم ازدواج می کنند . دیک انسان بسیار خوشایند و جذابی است ولی زندگی با نیکل فشارهای عصبی زیادی را به او وارد می کند .

موضوع کتاب قشنگ بود و خیلی هم خوب جمع می شد ولی واقعا بی جهت طولانی شده بود . شاید اگه نصف کتاب را هم حذف کنیم ، داستان لطمه ای نبینه . ترجمه اش هم به نظرم اصلا خوب نبود . کتاب خوبی بود در کل . به هر حال خوندن کتاب از نویسنده گتسبی بزرگ خودش وسوسه آمیزه .

همینگوی این کتاب را بهترین کتاب جرالد می دونه و در حقیقت این کتاب در رده 28 ام لیست صد رمان برتر قرن بیستم قرار داره و جالبه بدونید اول به صورت داستان دنباله دار در مجله چاپ می شده .

داستان این کتاب برگرفته از زندگی خصوصی جرالد و همسرش زولدا است . در حقیقت اونها زندگی پر جنجالی داشتند و در فرانسه رمان «آواز آلاباما» نوشته «ژپل لوروی» نویسنده فرانسوی که بر اساس زندگی فیتزجرالد و زلدا است، برنده معروف‌ترین جایزه ادبی فرانسه یعنی «گنکور» شد.

 

قسمت های زیبایی از کتاب

وقتی به الوارها رسید ، از نفس افتاده بود . آن جا زنی با پوست برنزه و دندان های سفید برفی اش به او نگاهی انداخت . رزماری ناگهان متوجه بی نمکی پوست سفید خود شد و به او پشت کرد و به سوی ساحال برگشت .

 

برخی از نظر آسیب شناسی پزشکی جای ترمیم شده ی زخم را تقریبا مثل پوست سالم می دانند ، اما در زندگی چنین چیزی وجود ندارد . زخم های بازی هستند که گاهی به اندازه ی سر سوزن کوچیک می وند اما هنوز زخم بازند و درجه ی زجر دادنشان شبیه زجر از دست دادن یک انگشت است یا از دست دادن بینایی یک چشم .

 

دوست داشتن مردمی که تو را دوست ندارند ، آسان نیست .