
از كافكا تا گراس
مجموعه نويسندگان
رضا نجفي- پريسا رضايي
انتشارات قصيده سرا
نشان شهر از كافكا : مردم دنيا قرار است برج بابل را بسازند البته عجله چنداني ندارند .
تابوت طلايي از ريلكه : زن بعد از مرگ شوهرش فقط بچه اش را دارد و در روبه روي آنها يك مغازه تابوت فروشي است .
صدا از ريلكه : مرد با دختر نابينا در كنار ساحل ملاقات مي كند .
مرگ از توماس مان : مردي كه به او الهام شده در روز خاصي مي ميرد .
نزد پيامبران از توماس مان : بزرگداشتي براي يك نويسنده
پروانه از هرمان هسه : بچه اي كه پروانه را له مي كند
دايره گچي آوگسبورگي از برشت : تعيين مادر اصلي با كشيدن بچه
سكوت محض از رمارك : وقتي تخريب هاي جنگ بر طبيعت پيروز شده و چيزي به حالت قبل برنمي گردد .
نامه اي از آمريكا از بوبرفسكي : پسر پيرزن از امريكا نامه داده كه نمي تواند نزد او بيايد .
دو مرد از بورن : سيل دهكده و مزرعه را ويران كرده و پيمرد و خدمتكارش روي سقف شناورند .
لوله ها از كوزنبرگ : وقتي پس از سال ها تصميم به تعويض لوله هاي شهرداري مي گيرند .
نگاه تحقير آميز از كوزنبرگ : يك مرد ريش قرمز به پليس نگاه تحقير آميز كرده و اكنون به دنبالش هستند .
گربه سرخ از رينزر : خانواده خودشان غذايي ندارند اما گربه سرخي تازگي ها به آنها ملحق شده .
داستان ايزيدور از فريش : مردي كه دوست ندارد از بپرسند كجا بودي ؟
خريد بزرگ از هايمر : مردي كه يك لوكوموتيو مي خرد
خبر از بل : مرد قرار است خبر مرگ هم قاطرش را به خانواده اش بدهد .
معدن چي از بل : مردي كه در معدن كار مي كند مردي كه زماني به جرم خواستن آزادي تبعيدي بوده .
خودكشي از شنوره : درنايي كه عاشق دختركي زيبا شد .
امانتي از شنوره : پدر هر چند فقير است اما براي كريسمس به دنبال يك كاج درست و حسابي است .
نان از بورشرت : مرد يواشكي نصفه شب ها نان مي خورد .
موش هاي صحرايي هم شب ها مي خوابند از بورشرت : پسرك مواظب است كه موش ها جسد برادرش را نخورند .
اعلان از آيشينگر : مردي كه شغلش چسباندن اعلان هاست و پسركي كه عكسش روي اعلان است .
آن سوي ديوار از مارتي : مردي كه معتاد به كارش بود .
ويلندبرگ بزرگ از لنتس : پسر براي گرفتن جواب نامه درخواست كار نزد ويلدنبرگ رفته است .
كنفرانس بزرگ از لنتس : دو فاميل ده بر سر مالكيت چمنزار دعوا دارند .
عقرب از راينيگ : مردي كه او را بد مي پندارند و سعي دارد خوب باشد و ... خيلي استعاره داره .
چپ دست ها از گراس : چپ دست هاي يك شهر انجمني ساخته اند تا به خودشان كمك كنند .
خوب يك زماني يادم نيست ولي يكي از نويسنده ها بود گمونم كه جز كتاب هاي پيش نهادي براي مطالعه اسم اين مجموعه را آورده بود و منم روي اين حساب و با توجه به اينكه از ادبيات آلمان زياد خوندم گفتم سراغش برم . مجموعه خوبي هم بود هم داستان هاي قشنگي را گلچين كرده هم توضيحات خوبي داره . فكر كنم مطالعه اش لذت بخش باشه براتون .