طلای اندام ها/ گراهام
طلای اندام ها
چارلز گراهام
علی اصغر بهرام بیگی
انتشارات مروارید
داستان زندگی نامه پل گوگن هستش . گوگن نقاش نوآوری که در زمان خودش مورد قبول واقع نمی شد همه هم چنان عاشق سبک های کلاسیک بودند و خیلی تلاش کرد تا خودشو ثابت کنه . گوگن در حقیقت توی بورس کار می کرده درآمد خوبی داشته و عاشق همسرش و 5 فرزندش بوده اما یک زمانی به این نتیجه می رسه که استعداد عجیب غریبی در نقاشی داره و باید بره دنبال این کار . برای همین کارشو رها می کنه خیلی فقیر می شه همسرش و بچه هاش به دلیل بی مسئولیتیش ترکش می کنند کسی در محافل هنری این سبک جدید نقاشی را نمی پسندیده و گوگن با اعتماد به نفس بسیار زیادی به کار ادامه می داده به شهرهای دور افتاده ای می ره و خیلی زحمت می کشه تا نبوغش را آشکار کنه .
کتاب قشنگی بود جذابیتش واقعا بالا بود نمی شد زمینش گذاشت آدم واقعا همراه قصه بود تا ببینه به کجا می ره البته علاقه شدید من به نقاشی هم این وسط بی تاثیر نبود . در مجموع باید بگم ولی اصلا شخصیت گوگن را نپسندیدم یعنی به نظرم اوج خودخواهی هست که این طور زن و بچه ات را به خاطر آرزوهات به زحمت بندازی ! اصلا در خودم این توانایی را نمی بینم که هیچ وقت می تونستم شریک زندگی یک هنرمند بشم . روحیات خاصی را می طلبه .
اینم نمونه نقاشی گوگن
قسمت های زیبایی از کتاب
بی دردسرترین کار همین است که شخص خیلی خوش بین نباشد .
اوریب گفت : به کارگرهایی که کانال حفر می کنند ماهی ششصد فرانک می دهند . البته به کارگرهای سفیدپوست . سیاه پوست ها و چینی ها نصف این دستمزد را می گیرند .
گوگن گفت : به عنوان یک نقاش به این موضوع که زیاد شدن رنگ موجب کم شدن قیمت بشود اعتراض می کنم .
توي اين وبلاگ مي خوام خلاصه كتاب هايي را كه مي خونم بنويسم و همچنين قسمت هاي زيبايي از اون ها را ، تا هم براي خودم بمونه هم اگه كسي دلش خواست استفاده كنه