بانکو/ شاریر

بانکو

 

هانری شاریر

فریدون سالکی

 

انتشارات امیرکبیر

سال نشر : 1368

بانکو ادامه رمان پاپیون هست . زمانی که شاریر وارد ونزوئلا می شه اون را قبول می کنند و یک آزادی مشروطی به دست می یاره توضیح می ده چه طور سراغ خلاف ها یا مشاغل مختلف می ره چه طور تابعیت می گیره ازدواج می کنه چه طور از سرنوشت خانواده اش باخبر می شه و نهایتا دوباره به پاریس برمی گرده و اون محاکمه را مرور می کنه .

بد نیست توی همون مایه های پاپیون پرماجرا پر زد و خورد خوب باید بگم واقعا از شخصیتش خوشم نمی یاد کلا دنبال خلاف هست انگار بعد اون دخترایی که باهاشون رابطه داره و پشت سر جا می گذاره را درک نمی کنم و بدترین سوالی که رو مخمه چرا هیچ وقت دیگه از همسر اولش حرف نزد چی شد اون ؟!!!! اما قابل تقدیر هست این تفکر که در هر صورت حاکم به سرنوشت خودمون هستیم و چه طور می شه از هیچ شروع کرد و چیزایی که می خواهی را به دست بیاری .

  1. .          ن : این دو تا کتاب مال مطالعات قبل هست که متوجه شدم ازشون خلاصه دارم بنابرین مرتب سازی کردم و اوردم توی وبلاگ .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

اگر شخصی در زندگی یا مدرسه رشته ی عوضی انتخاب کند در تمام عمر باید مواظب خودش باشد .

 

من می دانم چگونه بدون زوزه کشیدن بمیرم .

 

تو حلا اینجا هستی و این خود چیزی در حد معجزه است . کاری که خداوند هر روز برای تو نخواهد کرد .

پایپون/ شاریر

پایپون

 

هنری شاریر

هوشنگ حافظی پور

 

انتشارات دنیای کتاب

سال نشر:1362

پاپیون مردی فرانسوی است که به جرم قتلی که شدیدا منکر ان می باشد به حبس ابد محکوم می شه و به جزایر مربوط به زندانیان با اعمال شاقه تبعید می شه . پایپون عاشق زندگی است و می خواهد هر طور شده آزادی خود را به دست اورد و بنابرین دست به فرار می زند در حقیقت کتاب خاطرات زندان ها و فرارهای مکرر اوست .

خوب هنری شاریر ادعا داره این کتاب را بر اساس شرح زندگی واقعی خودش نوشته اما اختلافات زیادی بر سر درست بودن مطالب کتاب هست و خیلی ها هم می گن بعضی چیزا را بر اساس تجربیات و خاطرات مربوط به بقیه زندانی ها سر هم کرده . از روی این کتاب فیلمی به یاد ماندنی با بازی استیو مک کویین و داستین هافمن ساخته شده که احتمالا اکثریت دیدنش . فیلم خیلی قشنگیه و شاید یه جورایی جذاب تر از کتاب .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

برای اینکه دقیقا موقعیتی را بفهمیم باید در آن موقعیت زندگی کرده باشیم .

 

واقعیت این است که آدم به هر چیزی عادت می کند .

 

یک مرد هرگز برای همیشه از دست نمی رود . با وجود همه کارهایی که مرتکب شده ، در یک لحظه معین از زندگی اش همیشه این شانس است که مردی خوب و مفید برای قبیله و جامعه اش بشود .