شبح اپرا

 

گاستون لورو

آرش حجازي – مهدي حريري

 

انتشارات كاروان

شبحي خوفناك در زيرزمين هاي ساختمان اپراي پاريس مسكن گزيده . او بسيار باهوش و پر رمز و راز است و به گونه اي نامرئي تمام اتفاقات اپرا را تحت نظر دارد . اين شبح خوفناك عاشق يكي از بازيگران به نام كريستين دائه شده و با تردستي هاي خود به صورت فرشته موسيقي بر او ظاهر شده و سعي مي كند روح كريستين را در اختيار بگيرد .
انگيزه ام براي انتخاب اين كتاب اين بود كه هفته گذشته فيلمش رو ديدم و خيلي خوشم اومد ، كتابش هم خوب بود اما فيلمش را بيشتر پسنديدم . در اون زمان واقعا شايعاتي در مورد وجود يك شبح در ساختمان اپرا وجود داشته و آقاي گاستون عنوان مي كنه كه اين كتاب رمز واقعي اون شايعات هست .
كتاب شبح اپرا منبع الهام فيلم سازان و نمايش نامه پردازان متعددي بوده و از روي اين كتاب فيلم هاي مختلفي ساخته شده است . اولين اقتباس از اين اثر يك فيلم صامت ، با شكوه و پر هزينه بود كه در سال 1922 به كارگرداني روبرت جوليان ساخته شد . اقتباس دوم با كارگرداني آرتورلويين و همچنان بسيار پر هزينه ساخته شد . فيلم سوم توسط كارگردان ژانر ترسناك ، ترنس فيشر ساخته شد . در سال 1998 داريو آرجنتو به همراه ژرار براش اقتباي تازه و با مايه هاي روان شناسي از اين فيلم ارائه نمودند . آخرين فيلم هم هموني بود كه من ديدم سال 2004 ساخته شده به صورت موزيكال و بسيار بسيار پر هزينه كه با استقبال هم رو به رو شد . جالبه بدونيد در سال 1974 برايان دي پالما فيلمي به نام شبح بهشت مي سازه كه شبحش بسيار شبيه به شخصيت شبه اپرا بوده و به همين جهت شركت يونيورسال كه صاحب امتياز شبح اپرا هست از اون ها شكايت مي كنه و اون ها را مجبور به پرداخت غرامت مي نمايد .
اينم بد نيست ذكر كنيم كه آقاي گاستون از خانواده بسيار ثروتمندي بوده اما اون قدر ولخرجي مي كنه كه ورشكسته مي شه . مشهورترين كتابش همين شبح اپراست و البته اولين كسي بوده كه رماني جنايي مي نويسه كه در يك اتاق دربسته جريان داره و بعد اين اتاق دربسته به زمينه بسيار محبوبي در كارهاي ترسناك و جنايي تبديل مي شه . ايشون در اثر عفونت ادراري فوت مي كنن مرگ چندان رمانتيكي براي نويسنده چنين كتاب عاشقانه اي نيست .

 

 قسمت هاي زيبايي از كتاب

فرشته معمولا وقتي مي آيد كه هيچ كس انتظارش را ندارد ، وقتي شخص غمگين و دل شكسته است .

 

لحظاتي هست كه در آن ها ، معصوميت بيش از حد روح آن قدر طاقت فرسا مي شود كه نفرت بر مي انگيزد .

 

من براي خوب بودن ، فقط نيازمند محبتم !

 

 چيزي خوب است كه پايانش خوب باشد .