ملک جمشید /نقیب الممالک

ملک جمشید
محمدعلی نقیب الممالک
انتشارات ققنوس
ملک جمشید پسر بسیار زیبا و پهلوان ، پادشاه ایالت زیرباد هندوستان است که روزی برای شکار می رود و هنگامی که در خواب است ، دزدان او را لخت می کنند . ملک جمشید از خجالت روی بازگشت به خانه را ندارد و آواره بیابان می شود . بعد از مدتی به شهری می رسد و عاشق دختر پادشاه آن دیار به نام ماه عالم گیر می شود ولی به او می گویند پسر پادشاه ، ملک فریدون ، در طلسم حمام بلور گیر افتاده و پادشاه دخترش را به نجات دهنده او خواهد داد و ...
بعد از خوندن امیر ارسلان به نظرم اومد بد نیست کتاب دیگه ای هم از افسانه های و قصه های عامیانه ایرانی بخونم ولی خوب واقعا این هم عین امیر ارسلان بود باز پادشاه زاده ای که از روی عکس عاشق یک دختر می شه و برای رسیدن به اون با دیوها مبارزه می کنه فقط تو این داستان شاهزاده بی وفا هم هست و سعی می کنه با چهرزاد هم رابطه داشته باشه : دی در هر صورت خوندنش خالی از لطف نبود هر چند دیگه اون قدر هم برام شگفت انگیز نبود و روندش تکراری و کسل کننده شده بود .
با همه این حرف ها فکر می کنم در حق قصه های عامیانه کشورمون خیلی کوتاهی کردیم و باید این قصه ها را گسترش بدیم با نوشتن کتاب هایی از روی این داستان ها برای کودکان ، درست کردن کارتون و فیلم و سریال و .... خیلی خیلی حیفه که این داستان ها که یک جور حافظه تاریخی هستند به فراموشی سپرده بشن

توي اين وبلاگ مي خوام خلاصه كتاب هايي را كه مي خونم بنويسم و همچنين قسمت هاي زيبايي از اون ها را ، تا هم براي خودم بمونه هم اگه كسي دلش خواست استفاده كنه