قربانی/ اوتس

قربانی

 

جویس کارول اوتس

علی قانع

 

انتشارات چترنگ

سال نشر : 1395

 دختر سیاه پوست نوجوانی توی یک ساختمون خرابه پیدا می شه که می گه چند نفر سفید پوست که یکیشون هم پلیس بوده اونو گرفتن و بهش تجاوز کردن ولی دختر و مادرش شدید در مقابل پلیس مقاومت می کنن و حاضر به شکایت و پیگیری نیستن و این کار برای سیاه ها خطرناکه ولی یک کشیش سیاه پوست جنجالی سعی می کنه اونو را به ماجرا بکشونه ...

اوتس کلا جالب و خاص می نویسه حالا نه شاید خیلی جذاب این بار هم موضوع در مورد تبعیض نژادی تجاوز و خشونت و تلاش برای گرفتن حق هست .و نکته خیلی جالب جهت گیری متفاوتشه افراد ظاهرا خیرخواهی که ماجرایی را علم می کنن ولی آخر به فکر خودشونن . وقایع جنجالی اجتماعی که کلا ممکنه چیز دیگه باشن ....یک مقدار طولانی بود خیلی هم می شد بهتر باشه طرز نوشتن و شخصیت پردازیش اما ایده اش خیلی خوب بود . کتاب نسبتا خوبیه بد نیست .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

هیچ کس تنهاتر از مادر مایوسی نیست که دنبال بچه ی گم شده اش می گردد.

 

می دانی که اتفاقی افتاده و فکرش تورا بدجوری آزار می دهد . هنوز دقیقا نمی دانی که آن اتفاق چیست ولی دل شوره داری و سراسیمه که زودتر بدانی چه خبر شده است .

جایزه بگیر / اوتس

 

جایزه بگیر

جویس کرول اوتس

علی قانع

 

انتشارات نگاه

زارلاند : سوفی داغدار همسرش است که نامه هایی عجیب برایش می رسد .

بونوبو ماما : دخترک کمرش را تازه عمل کرده و قرار است با مادرش ناهار بخورد.

منشور اخلاقی : مدرسه می گوید باید هر تقلبی را اعلام نمود .

جایزه بگیر : زن یاد آن روزها افتاده و پسر خاله شری که داشت .

ضرب و شتم : دخترک در بیمارستان است و پدرش حال خوبی ندارد .

گواهی انحصار وراثت : زن پس از مرگ همسرش به دادگاه انحصار وراثت آمده .

اورانوس : زن مهمانی هر ساله را داده و پسر عجیبی را می بیند که او را صدا می زند .

بابای گم شده :  پدر از وقتی از کار اخراج شده جور دیگری شده و امروز به پسر کوچولو می گوید قرار است مادرش را غافلگیر کنند .

یکی دیگه از تازه های نشر از خانم اوتس بود که من رمان هاش را چندان دوست ندارم اما معمولا داستان کوتاهاش برام جالبن و این کتابم همین طور خوشم اومد ازش داستان ها و موضوعات جدید سرگشتگی توی آدماش یک جور حس یاس حس ندامت نمی دونم البته من کلا شخصیت های داستانش را درک نمی کنم خیلی خیلی زیاد با روحیات من فاصله دارند اما با این وجود کتاب خوبیه برام ترجمه اش هم روونه .

 

قسمت زیبایی از کتاب

این عشق برای نجاتش کافی نبود . برای نجات هیچ کدام از آنها کافی نبود ، همه چی تمام شده بود .

دختر سیاه ، دختر سفید/ اوتس

دختر سیاه ، دختر سفید

 

جویس کارول اوتس

علی قانع

 

انتشارات افراز

جنا دختر سفید پوستی است که پدرش یکی از وکیل های دردسرساز و مشهرو است . پدرش از او خواسته از حد و مرز نژادی فراتر رود و اکنون در سال اول دانشگاه او با مینت دختر سیاه پوستی هم اتاق است که سایرین دوستش نداشته و به او فشار وارد می کنند .

چندان خوشم نیومد خوب این کتاب هم حال و هوای متفاوتی داشت البته به رمان جانورها نزدیک تر بوده قلمش تا اون مجموعه داستان کوتاه . زیاد به دل من نبود از اون حالت بینابینی که تا عمق مطلب را بیان نمی کنه زیاد راضی نیستم نثرش هم کشش بالایی برام نداره .

گفتم که اوتس یک نویسنده آمریکایی هست البته باید بگم مدت زیادی را خارج از آمریکا و در فرانسه و اسپانیا زندگی کرده .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

عشق هم چون بخار چیزی به جای نمی گذارد و توهمی قدیمی بیش نیست .

 

چیزهایی هست که دلت می خواهد باور کنی اما نمی توانی و چیزهایی هست که دلت نمی خواهد باورشان کنی اما قبولشان داری .

 

میل به شناخت کامل کسی ، راهی برای استثمار و تملک اوست ، راهی است برای شرمساری او که نباید پذیرفت . 

قراربازي

قراربازي

 

مجموعه از نويسندگان

علي قانع

 

انتشارات افراز

بعدها از آليس مونرو : زني كه شوهرش بچه ها را به قتل رسانده .

لاندفيل از جويس كارول اوتس : جسد پسر دانشجو در زباله داني پيدا شده .

كلاس رقص از ليزا وارد : مادر دخترش را به كلاس رقص فرستاده و دختر تنهاست .

قرار بازي از كيت والبرت : ليز دخترش را براي بازي با همكلاسي اش به خانه آنها برده .

آتش خودي از تسا هادلي : دو زن در حال تميزكاري هستند و شلي به سرنوشت پسرش در جنگ فكر مي كند و به دخترش كه در 17 سالگي بچه دار شده .

خوب اتفاقي سر اين كتاب رفتم در حقيقت چون داشتم كتاب آقاي قانع را مي خوندم گفتم به مجموعه انتخابيشون هم نگاهي بندازم . كتاب مجموعه 5تا داستان كوتاه هست . داستان ها هم داستان هاي قشنگي هستند و من سبك همشون را پسنديدم خيلي قوي و خوب نوشته شدند و نكته مثبت ديگه اينه كه قبل از هر داستان در مورد نويسنده اش توضيحاتي داده . در كل مجموعه خوبي هست .

 

قسمت زيبايي از كتاب

آيا چيزهايي را كه به دست مي آوريم ، واقعا همان چيزي است كه مي خواهيم و دنبالش هستيم .

راه پیمایی روی ماه /قانع

راه پیمایی روی ماه

 

علی قانع

 

انتشارات افراز

کتاب مجموعه ای از داستان های کوتاه است . چند تا از داستان ها به نام دیدار ، رنگ ها ، مرگ ، عبور ، روز باشکوه ، شوخی ، ربات گلادیاتورها ، پلاک فلزی ، یادگاری ، آلزایمر و فتوگرافی عشق داستان های کوتاه یکی دو صفحه ای هستند که نمی شه موضوعشون را گفت ولی بقیه داستان ها به شرح زیر هستند .

راه پیمایی روی ماه : مردی که زن و بچه اش در اثر گازگرفتگی مرده اند .
وقت مردن: پیرمرد با زنش برای شناسایی جسد پسرشان آمده اند .
ایستگاه آخر ، مونیخ : مرد پیش دوستش است تا از فرار فرامرز و پروانه به آن سوی مرزها و جدایی شان بشنود .
مرثیه ی ناتمام : خانواده ای فقیر مردی بیچیز و فرزند سومی که در راه است .
معجزه : مرد می داند تا پایان زمستان بیشتر زنده نخواهد بود.
آخر داستان : مرد خواهرش را بسیار دوست داشته و اکنون تیغ را بر رگ او نهاده .
بدون سایه : مرد متوجه می شود سایه اش گاهی در اختیار او نیست .
یک فنجان چای تلخ : مرد به خانه عشق قدیمش به خانه معلمش آمده .
چراغ سبز: امروز روز خوبی است و مرد هیچ چراغ قرمزی ندیده .
مریم : دیدارعاشق و معشوق بعد از سال ها .
روزانه : واقعیت و روزمره زندگی یک زن یک مرد
با بهار رفت : فرزند به موقع نرسیده و پدر مرده است .
شوارتز : مرد مهاجر از سختی زندگی و کار در غربت می گوید .
از علی قانع قبلا مورچه هایی که پدرم را خوردند را معرفی کرده بودم اینم کتاب جدیدش هست که پارسال وارد بازار شد . قشنگ بود . چیز خاص یا جدیدی نداشت نه سبک نوشتن نه موضوعات چیزی که خیلی بگردتون یا متفاوت باشه خیلی معمولی بود و روان خوشخوان بود و ارزش خوندنو داشت . آقای قانع از نویسنده های شمالی کشورمون هستند .

 

 قسمت های زیبایی از کتاب

هر فاجعه ای با تمام تلخی و سنگینی در بستر زمان حل می شود و دوباره زندگی نقش اصلی خود را بازی می کند ، فقط کافی است انسان بخواهد و هرگز نا امید نشود .

 

هیچ چیز قابل تغییر و بازگشت نیست ، برای هیچ کدام از ما .

مورچه هایی که پدرم را خوردند /قانع

مورچه هایی که پدرم را خوردند

 

علی قانع

 

انتشارات ققنوس

کتاب یک مجموعه داستان کوتاه هستش . چون خیلی اسمش را شنیده بودم و واقعا اسم هیجان انگیزی هم داشت رفتم سراغش .

مورچه هایی که پدرم را خوردند : پدر پس از سال ها از زندان آزاد شده و پسر به سراغش رفته . پدر سرطان پوست دارد سرطانی که شبیه ردی از مورچه ها بر بدن اوست . منو یاد داستان پسری که نامش سو بود از سیلور اشتاین می اندازه همون موضوع هست دقیقا ولی با این حال بسیار دلنشینه .
گوزن ها... : پسری که در آلمان بزرگ شده هوای وطن دارد و می خواهد بازگردد و اطرافیان سعی در منصرف کردنش دارند .
48 ساعت هوای عاشقی ... : یک رابطه اینترنتی و یک ملاقات عاشقانه . یکی مقیم ایران یکی مقیم آلمان .
جان شیشه ای ... : دکتری که مجنون شده و در گورستان می گردد .
پنج روایت از قتل پروین : مرد متاهلی با زنی بیوه رابطه دارد و به انواع و اقسام پایان های این رابطه می اندیشد .
بلوغ : مرد همسایه به جنگ می رود و شهید می شود و همسایه سعی در آرام کردن زن جوانش آذر دارد .
فقط مریضی مادر ... : مادر پیر فراموشی گرفته و تنها یکی از فرزندان احساس حق شناسی و مسئولیت می کند .
آرامش خانوادگی... : مرد نیمه شب حس می کند زلزله شده و خانواده را به حیاط می برد .
قدغن : زن فرزندی در شکم دارد و تردید و دودلی بر زندگی اش سایه افکنده .

کتاب قشنگی بود نمی گم خیلی عالی بود ولی خوب بود . من از اسم کتاب تصورم این بود که با یک مجموعه پست مردن رو به رو می شم ولی نه کاملا رئال نویس هست که فقط با ایهام و تشبیه و رفت و آمد زمانی ، فضای داستان ها را شاعرانه کرده . این سبکی هست که من خودم خیلی می پسندم البته توی این سبک به یک حالت عالی نرسیده بود ولی خوب ، بد نبود . یکی دیگه از نکات جالبش تنوع و تفاوت زیاد موضوعات داستان ها بود . خوشم اومد .

کتاب برنده جایزه ادبی ایرانی و برنده مقام رتبه دوم پنجمين دوره جايزه ادبي اصفهان شده . آقای قانع فارغ‌التحصیل رشته مهندسی نساجی و مترجمی زبان و ادبیات انگلیسی است و این کتاب را هم به همسرش تقدیم نموده .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

اگه زن و مردی توی تمام سال های زندگیشون تنها یک عشق بازی خوب داشته باشند و لذت واقعی را به هم بچشونند ، محاله تا آخر عمر دست از سر هم بردارند . حالا هر مشکلی که پیش بیاد .

 

اون لحظه دلم می خواست بغلت می گرفتم و می بوسیدمت . اما زدمت . با تمام قدرت . واسه اینکه قرار بر این شده بود که تنها بمونی و به تنهایی مرد بشی . اینو خودت نخواسته بودی ، تصمیمش را من و مادرت گرفتیم . چاره ای هم نداشتیم . دیگه نمی شد همدیگر رو تحمل کرد . می خواستم بعد از آن محکم تر بایستی و بلندتر داد بزنی . می خواستم سیلی اول را خودم زده باشم تا سیلی های بعدی توی مسیر زندگی زیاد اذیت و آزارت نده و دوام بیاری .

 

همه چیز تمام شد . ساعت هایی که خیلی چیزها با خود داشت و در پایان هیچ چیز به جا نگذاشت ، غیر از نوعی حالت انجماد و فراموشی که باید به آن تن بدهی و عادت بکنی .

همیشه لذت نیفتادن اتفاق ماندگارتر است .

 

همیشه همین طور است که رنگ های آبی و سبز و قرمز در ذهن آبی تر و سبزتر و قرمزتر دیده می شوند و فقط سیاه و سفید و خاکستری زنده و مرده شان فرقی ندارد .