غریبه ای در قصر

 

مارک تواین

علی اکبر لبش

 

انتشارات چشمه

سال نشر : 1394

مرد نمی داند چگونه اما ناگهان چشم باز می کند و در قرن ها پیش در زمان شاه آرتور قرار دارد زمانی که نظام ارباب رعیتی به صورت فجیعی در انگلیس جریان دارد . جادوگرها حکم رانند و مردم کوچک ترین استفاده ای از عقل و خرد خود نمی کنند و بدوی ترین چیزها را نیز استدلال نمی نمایند . قدرت مهم و آسمانی دیگر در این زمان کلیسا و مذهب است . قهرمان داستان تصمیم می گیرد جهت فکری مردم را عضو کند و دانش جدید خود را در انگلیس پخش کند .

موضوع خیلی جالبی داره به نظر من با دید طنز و انتقادی خیلی باحالی اومده رفتار اون زمان مردم را موئرد نکوهش قرار داده و جدا آدم جا می خوره از کجا به کجا رسیدن ! خیلی هم نرم و روان نوشته و وقایع بامزه ای داره فقط یک مقدار طولانیه و هیجانش فروکش می کنه . در مجموع می شه گفت کتاب خوبیه .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

فکر این که شما زنان قادر به چه فداکاری هایی هستید باعث می شود من احساس حقارت کنم

 

وجدان یکی از ناگوارترین چیزهایی است که انسان دارداگرچه خوبی های زیادی دارد ولی به زحمتش نمی ارزد .

 

تمام انقلاب های موفق جهان با خون آغاز می شوند ، نتیجه ی ان هر چه می خواهد باشد .

 

عادت های قدیمی فکری کی از دشوارترین چیزهایی است که نمی توان به آسانی از آن جدا شد .