زمستان / اشتاین بک
زمستان
جان اشتاین بک
شهرزاد لولاچی
انتشارات مروارید
داستان توی یک شهر کوچک می گذره . مردی از یک خانواده اصیل قدیمی و پولدار که به مرور ورشکسته شدند و الان توی یک خواربارفروشی کار می کنه طبع طنز داره و آدم صاف و ساده و بسیار صادقی هست که به همین جایی که هست راضیه و دنبال ریسک و بهبود اوضاع اقتصادیش هم نیست و البته که چیزایی سر راهش قرار می گیره تا اونو از راه منحرف کنه و همسرش مری فال گرفته و اون قراره پولدار بشه و ...
خوب اینم یک کتاب جدید از اشتاین بک که خیلی وقته چیزی ازش معرفی نکردم معمولا یا کتاباشو دوست دارم یا به نظرم خیلی معمولی اند و زمستان هم از اون کتابایی بود که دوستش داشتم البته وقایع را کلیت و روح ماجرا را نمی پسندیدم دلم نمی خواست این طور بشه اما در حقیقت همین روند ماجرا زیبایی داستان بود و البته قلم اشتاین بک و ترجمه اش هم خیلی خوب بود .
قسمت های زیبایی از کتاب
گاهی اگر به چیزی فکر نکنی خودش به طرفت می آید .
خیلی ها قبل از اینکه دیگران به آنها خیانت کنند خودشان به خود خیانت کرده اند .