دور گردی

 

ژان ماری گوستاو لوکلزیو

سعیده شکوری

 

انتشارات افراز

سال نشر : 1396

 دورگردی: موتورسواری ۲ دختر جوان .

مولش: زن تنهای باردار .

فراری: مرد خسته در حال فرار گرسنه ...

آریان: دخترک تنها در شهرک 

ویلا ارور: روزهای دور و ویلایی که باعث ترس بچه ها بود.

بازی آن: یاد دوران کودکی خانه دشت شکار و آن...

زندگی بزرگ:  دو دختر در حال ترک شهر برای زندگی تازه .

قاچاقچی: مرد برای تامین زندگی قاچاقی سفر کرده.

ای دزد ای دزد کدام زندگی از آن توست؟:بعد از بیکار شدن ...

ارلموند: جایگاه مخفی شدن دخترک و ...

داوید: پسرک کوچک در فکر برادرش در فکر پول خوشبختی.‌‌

نویسنده مورد علاقه من نیست ولی گاهی هم داستان هاش به دلم می شینه ولی کلا فقط ازش رمان خوندم و دیدن یک مجموعه داستان کوتاه فرصت مناسبیه . تاکید این قصه ها روزی زندگی سخت مردم فقیر هست مردمی که دور و برشون زندگی های آسوده را می بینن و آرزوشون می کنن ...‌

کتاب نسبتا خوبیه موضوعات قوی خوب نوشته شده دارای چهارچوب ولی یک مقدار به نظرم خشکه یعنی شاید همین داستان همین پیام با جملات دیگه آدم را بیشتر می گرفت. البته که خوب نظر شخصیه .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

صبح آفتاب رنگ پریده و روشن و کمی خاکستری است. بعد وقتی بیرون گرما اوج می گیرد زرد و وحشی می شود اذیت می کند و لیانا برای نگاه کردن چشم هایش را جمع می کند . بعد نور مورب و گرم است که در آن ذرات گرد و غبار مانند مگسک هایی در هوا موج می زنند. بعد آفتاب نارنجی هنوز نرم و آرام است . آفتاب خسته از پایان روز که کم کم به شکل پرده ی ارغوانی شفق در می آید . بعد خاکستری می شود اما نه مثل خاکستری صبح : نور خاکستری رنگی به رنگ خاکستر است که کم کم رنگ می بازد.

 

آدم های ثروت مند به آنها که در فلاکت هستند اعتنا ندارند آن ها را مسخره می کنند ثروتشان را برای خودشان نگه می دارند در خانه های خالی و در گاو صندوق هایشان حبس می کنند و تو برای این که چیزی داشته باشی خرده نانی داشته باشی باید وارد خانه هایشان بشوی و خودت آن را برداری .