همه کاره و هیچ کاره/ موراویا

همه کاره و هیچ کاره

 

آلبرتو موراویا

زهره بهرامی

 

انتشارات چشمه

سیلوانو و رومیلدو : رومیلدو پسر بدجنس و اهل سوء استفاده کردن است اما سیلوانو با این وجود او را دوست دارد .
همه کاره و هیچ کاره : مرد هیچ تخصصی ندارد و دائم شغل عوض می کند .
چه قدر قیمتیه : دوست واقعی کسی است که وقتی وضعت خوب می شه بهت حسودی نکنه .
کرم : پسر با نازدش و خواهر نامزدش به پیک نیک می رود و نمی داند حرف کدام را باور کند .
عملیات پاسکوالینو : چند پسر بچه که در اثر تحریک پیرمرد دست به دزدی می زنند .
خوش شانسی : دو مردی که بدشانسی می آورند .
جبران : پسر که فکر می کند دوست دخترش حامله است برای خواستگاری می رود .
ختم روزگار : مرد سعی می کند آویزان عابرها شده و با دادن آشنایی پولی بگیرد .
رازگویی : راننده کامیون کسی را زیر گرفته و فرار کرده و می خواهد رازش را برای کسی بگوید .
زندگی آسوده : مدر از زنش پول می گیرد تا برای کار به میلان برود اما چنین نمی کند .
دست از سرم بردار : دختر نامزدش را دوست ندارد اما بعدها عاشق مردی متاهل می شود و برای مشورت پیش نامزدش بر می گردد .
طبیعیه : دخترک برای گرفتن اجاره اتاق سر مرد را کلاه می گذارد .
حرف زدن بلد نیستند : مرد کلبه ای می سازد تا با اجاره دادن وضعش بهتر شود اما این روش او نیست !
نه یکی پنج تا : مرد برای کرایه ماشین آمده چون فردا مراسم ختم برادرش است .
بهار : دخترک سراغ سه بنا می رود تا اشتیاق و حسادتشان را تحریک کند .
قشنگ ترین چیز : دختر با مردی ازدواج کرده که دوستش ندارد هرچند زن لایق بیش از اینهاست .
میزی از درخت گلابی : زن و مردهای جوانی که در عین دعوای زیاد عاشق همند .
نفهم ها : دختر با پسر پولدار که از خانواده بریده هم خانه می شود .
خوش شانسی ایره نه : دخترک با مردها رابطه دارد تا شیک بگردد .

نسبتا قشنگ بود . داستان ها استدانه نوشته شدن زیاده گویی ندارند لحنشون روانه و موضوعات جالبی هم انتخاب شدند اما چیزی که اذیتم می کنه تعداد داستان هاست . کتاب های قبلی موراویا هم همین طور بود . حدود 20 تا داستان کوچیک کوچیک کنار هم خسته کننده است یک جورایی حداقل برای من .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

همه چیز در زندگی قدم گذاشتن بر پله ی اول است .

 

تو این دنیا هر کی استثمار نکنه کارش به اینجا می کشه که استثمار بشه .

داستان های رمی نو / موراویا

داستان های رمی نو

 

آلبرتو موراویا

زهره بهرامی

 

انتشارات نی

کتاب مجموعه 20 داستان کوتاه از موراویا هست .

زنی روی سر : صاحب شرکت زنی دارد که دائما تهدید می کند که خودش را از پنجره پرت خواهد نمود .
سفارش : شوفر بیکاری به دنبال کار می گردد و هر کس با سفارش نامه ای او را نزد دیگری می فرستد .
دانشجو : دانشجویی که در فکر گول زدن دیگران و تلکه کردنشان است .
شامپانزه : پسر با دختری دوست شده و او را به باغ وحش می برد .
بانک عشق : مرد خسیسی همسایگانش را به گردش دعوت می کند .
جادو : پسر کولی به پسر می گوید می تواند با جادو یک سگ زرد برای او به وجود آورد .
دایی : دختری که عاشق دایی خود می شود .
نذر : دختر نذر می کند که اگر نامزدش خوب شود تابستان به شنا نرود .
ترس : پسر قرار است برای بهبود حالش به روستا برود ولی می ترسد .
من و او : مردی که همسرش ترکش کرده و دچار دوگانگی شخصیت شده .
همه چیز برای خانواده : مردی که عاشق خانواده اش است به خاطر دزدی دستگیر می شود .
یک آدم حقه باز : نقاش فقیری تصمیم به دزدی می گیرد .
زندگی رقص است : پسر عاشق رقص است و می خواهد با دختری باشد تا با هم برقصند .
سبقت : مرد که ماشین خریده از نامزدش غافل شده است .
کلفتی که خانم شد : کلفت زیبا به هیچ پسری محل نمی دهد و آخر با صاحب کار خود ازدواج می کند .
خنده های جوئیا : شب سال نو و سه دوستی که کرایه تاکسی ندارند .
موهای طلایی : زن دهاتی عاشق پسر ارباب با موهای طلایی است .
ریگولتا : دختری زشت که خود را زیبا می داند .
بازی دوگانه : پسرهای همسایه با هم رقابت دارند و اکنون پای دختری در میان است .
گلدان چینی : مردی که نامزدش را مجبور به دزدیدن یک گلدان چینی می کند .

خیلی قشنگ بود . خوشم اومد . بر خلاف مجموعه داستان کوتاه قبلی که اصلا به دلم ننشست . این یکی خیلی خوب بود . داستان هاش واقعا روان و همراه پیش می رفت و ریتم گرمی داشت . آدم را جذب می کرد . موضوعاتش خیلی متفاوت بود و معمولا طنز ظریفی هم توشون به کار رفته بود . بیشتر هم به قشر پایین جامعه اشاره داشت .

خود موراویا گفته این کتاب را با الهام از غزل‌هاي بللي، غزل‌سرا و طنزپرداز رمي نوشته و سعی کرده همون طور که اون توی شعراش رم و مردمش را توصیف کرده ، موراویا هم با نثر این کار را انجام بده . کلا موراویا عاشق شهر رم بوده به نوعی که اونو حتی سمبل این شهر هم می شناسند و نهایتا هم توی خونه رمی اش می میره . موراویا توی خانواده ثروت مندی به دنیا می یاد و پدرش آرشیتکت بوده است .

 

قسمت های زیبایی از کتاب
چهره هایی هستند که انگار با آدم حرف می زنند و خیلی چیزها را فاش می کنند . اگر چه دهانشان بسته است .

 

پدر و مادرها همیشه آخرین کسانی هستند که می فهمند بچه هایشان عاشق شده اند .

 

وقتی آدم عاشق باشد ، نیازی به حرف نیست ، نه ؟ کافی است به ان شخص نزدیک باشی ، به او نگاه کنی ، احساس کنی که وجود دارد .

 

نقاش ها کارشان نقاشی خانه دیگران است ، اما خانه ی خودشان را نقاشی نمی کنند ، چون گران تمام می شود و کسی که با نقاشی پول در می آورد ، دیگر دلش نمی آید از دستش بدهد .

 

خوشگل ها را خوشگل نمی دانیم ، بلکه کسی را که زاغ و بور باشد و پوست سفید داشته باشد ، خوشگل می دانیم ، چون تعدادشان کم است . مطمخئنم در کشورهایی که بورها اکثریت دارند ، سبزه ها طرفدار پیدا می کنند ، دقیقا به این خاطر که عده شان اندک است .