دلخوشی های کوچک/ فرهنگی

دلخوشی های کوچک

 

حسن فرهنگی

 

انتشارات گمان

سال نشر : 1392

 مردی که در جوانی عاشق شده ازدواج کرده و دختر کوچکی دارد حس دل بستگی اش را به زندگی مشترک از دست داده به لندن مهاجرت می کند و حتی در مهد تمدن هم راحت نیست چون متوجه می شود ادم در کنار افرادی که با آنها خاطره دارد خوشبخت است ادم باید از داشته هایش مراقبت کند و .....

اصلا خود قصه مهم نیست اومده مفاهیمی مثل اینکه بعد یک مدت برای هم عادی می شیم قدر همو نمی دونیم یادمون نمی یاد چی بودیم برای هم دلخوشی های کوچیک را فراموش می کنیم را درس داده دقیقا درس داده و برای همین با اینکه مفاهیم بسیار درست و جذابی ان اما کتاب رو اعصاب و خیلی بدیه . و البته با اینم مشگل دارم هی بگه اولین عشق بهترینه! و اصلا مسخره با راه رفتن دختره عاشقش شد و انتخابشم درست بود بعد دختر بعدی کلی باهاش حرف زد اخرم اشتباه بود. نمی دونم والا اینم پرونده اقای فرهنگی.

قسمت های زیبایی از کتاب

برای رسیدن به خوشبختی باید دلخوشی های کوچک خودمان را کشف کنیم و بعد راه نگه داشتن و حفظ کردنشان را بشناسیم.

 

حتی ناتوان ترین آدم ها هم می توانند مانع حرکت قوی ترین آدم ها باشند یا حداقل حرکت آنها را به تاخیر بیندازند .

 

رابطه ها شکل می گیرد اما هیچ کدام جای نخستین عشق را نمی گیرد چون تو دیگر بلد راه می شوی .

 

آدم خوشبخت کسی است که بداند آدم خوشبخت وجود ندارد.

قصه گويان روان درمانگر/ فرهنگی

قصه گويان روان درمانگر

 

حسن فرهنگی

 

انتشارات افراز

سال نشر : 1390

 کتاب چند بخش هست توی هر بخش می یاد یک قصه و افسانه قدیمی را تعریف می کنه که البته محوریتش روی زن ها توی زندگی مشترکه و بعد می یاد این قصه را بررسی می کنه که مشکلات زن چیه مشکلات مرد چیه چرا کار به اینجا می کشه چه دیدی روی جنس مونث وجود داشته و ....‌

خوب من خودم قصه ها و افسانه های قدیمی را دوست دارم حالا ایده جالبی هم برای زندگی امروز نیست واکاوی روانی این افسانه ها چون روایتگر قصه حالای ما نیستند که بخواهیم به جایی برسیم ولی یه تلنگری هست برای انتخاب قصه برای بچه ها این که حواسمون باشه چه مفاهیم پنهانی را بهش الغا می کنه . بد نبود از این لحاظ.

خاطرات عاشقانه یک گدا/ فرهنگی

خاطرات عاشقانه یک گدا

 

حسن فرهنگی

 

انتشارات علم

سال نشر : 1384

 

مردی قرار است 2 ماه در اتاقی باشد و فقط بنویسد و قرار است خانمی نیز وارد این اتاق شده و همکار او شود و مرد به یاد عشق اساطیری خود می باشد که هر بار نامی می گیرد زمانی دلش را می لرزاند و نامش ناوک است زمانی ازدواج کرده آرزویی شده و ایستک است زمانی می فریبدش و فریباست زمانی زیباست زمانی عارفه و ..... مرد در به در اوست و هر بار مشغول کاری و در حال فلسفه بافی که عشق مربوط به جسم است تمام زن ها یک جور هستند عشق شکل می گیرد و.......

کتاب برنده جایزه ادبی مهرگان بوده و در حقیقت مهم ترین اثر آقای فرهنگی به حساب می یاد وقتی بخوام معرفیشون کنم ولی باید بگم اینم به دلم ننشست اصلا این حالت گیج و ماورایی و خاص نوشتن به دلم نمی شینه اصلا مگر اینکه خیلی حالا جملات لطیف و ادبی باشه نمی فهمم چرا این قدر می پیچونه مطلب رو .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

شاید حالا فکر می کنی که چه لزومی داشت با من آشنا شوی . آشنل شدن انسان ها که به اختیارشان نیست . انسان از رحم مادر بیرون که می افتد با کسانی آشنا می شود ‌ این جبر انسان بودن است .

 

خودخواهی عظیمی است که من پیش از اینکه تو مرا بخواهی می خواهمت .

لیلی بهانه ناگزیر / فرهنگی

لیلی بهانه ناگزیر

 

حسن فرهنگی

 

انتشارات روزگار

سال نشر : 1386

 خانواده ای ساکن باغ هستند بهرام خان پدری که اهل خانواده است قلدر و بدطینت است و باغ را از پسر همسایه که والدینش فوت کرده اند بالا کشیده . الیاسی که به جبهه رفته و خواهرش صنم که ناپدید شده و ....

قصه با بازگشت های زمانی و یه سبک پیچیده گفته می شه ولی کلش داستان دو تا همسایه است یکی مرد بدیه و خانواده اش خوبن اون یکی خودش و خانمش ظاهرا مرده ان و بچه ها این وسط ...... من شخصا اصلا خوشم نیومد این سبکش یه جوری بود خوشایند نبود نمی فهمیدم چرا این مدلی تعریف می کنه به دل من که نمی نشست . اقای حسن فرهنگی که تصمیم به معرفی چند تا از کاراشون دارم از نویسنده های تبریزی هستند .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

از همان موقع فهمیدم که باید برای تپش دل حرمت قائل شد . از همان موقع فهمیدم که نباید انسان در قالب های ساختگی و تعاریف معمول اسیر بشود.  انسان باید بتواند آزادانه دوست داشته باشد و آن وقت بشود بزرگ بشود انسان بشود خورشید بشود همه چیز .

 

بعضی ها مثل همین حباب هایند که محو می شوند انگار از اول هم نبودند . انگار حباب بودند ولی بعضی ها مثل پدر و مادر الیاس طوری محو می شوند که همیشه هستند حتی از حجم اولشان هم بزرگ تر نشان می دهند .

 

ما حتی به بدترین چیزهایمان هم عادت می کنیم و دلمان می خواهد که همیشه داشته باشیم .